به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، علی ستاری در یادداشتی نوشت: دوران ۲۵۰ سالهای که مقارن با زیست شجره طیبه آل الله بوده بدون شک پر افتخارترین دوران بشری است چرا که این دوران علیرغم وجود همه کژیها، پستیها و پلشتیها؛ وارستهترین و نمونهترین انسانهای روزگار تربیت و به تمام تاریخ معرفی شدند و در واقع خداوند سبحان در این دوران حجت را بر جن و انس به پایان رساند تا دیگر اما و اگری برای هدایت، سعادت و عروج آدمی باقی نماند.
چه بسا انسانهای عادی که نه امام بودند و نه امام زاده اما به مقامی دست پیدا کردند که امروز مورد غبطه همهی خوبان عالم هستند و برای آحادی از بهترینهای تاریخ و ازمنه سروری میکنند.
وقتی به بانوان رشد یافتهی جهان اسلام را مینگریم شاید پررنگترین نامی که مییابیم نام مبارک فاطمه است، فاطمهای که از " بنت اسد" آغاز میشود و تا " فاطمه نیک " امالشهدای جزیره هرمز که ۸ تن از محارمش را برای دفاع از آرمان مقدس رسول گرامی اسلام(ص) و جانشینان بر حقش فدا کرده است و خود نیز در حج خونین و در فریاد براعت از مشرکین به شهادت رسیده است میرسیم.
اما امروز موضوع بحث ما امالشهدایی است که مادران شهدا همه گوشهنشینِ سایهسار چادرش هستند و ایثار، صبر، وفا، ادب و از خودگذشتگی را از او آموختهاند.
"فاطمه کلابیه" معروف به " ام البنین سلام الله علیها " که افتخار دارد که همسر گرانقدر بزرگ شهید جهان اسلام، اولین شهید محراب حضرت مولیالموحدین امیرالمؤمنین علی علیهالسلام باشد و از دامان پاکش چهار شهيد گرانقدر دیگر با نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بن علی علیهالسلام روئیده باشد.
فرزندان برومندی که جان فدایِ تام و تمامِ امام زمانِ خویش شدند و موجبات سربلندي مادر خویش را فراهم آوردند.
چه افتخاری بالاتر از اینکه یک زن مادر قمر منیر بنیهاشم علیهالسلام باشد و چه افتخاری بالاتر از اینکه یک زن بتواند فداییهایی برای امام زمانش تربیت کند.
او الگو و جلودارِ مادران سینه سوخته و شهیدِ ایران زمین است که مشتاقانه یوسفهایشان را به مسلخ عشق کشاندند و خیلیها حتی قبری از فرزندانشان برای گریهکردن نیافتند؛ درست مانند امالبنین که با انگشتانش چهار قبر برای فرزندانش در بقیع میکشید و برای غربت فرزندانش اشک میریخت!
مادرِ اربابِ مردان عالم، در بقیع برای عباسش چنین میخواند: " وَیْلی علی شِبْلی اَما - لَ بَرَأْسِهِ ضَرْبُ العَمد - لَوْ کَانَ سَیْفُهُ فِی یَدَیْهِ - لما دَنَا مِنْهُ اَحَدْ - ای وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟"
گریههای امالبنین بر سر قبور خیالی فرزندانش در قبرستان بقیع هنوز ادامه دارد، این گریهها میراث سوزناکی بود که به مادران شهداي مفقودالاثر و جاویدالاثر ایرانزمین رسید؛ بیش از سه هزار مادر شهید که هیچ خبری از فرزندانشان ندارند و چارهای جز مادری کردن برای شهدای گمنام پیدا نمیکنند.
زجههای امالبنین در گوش تاریخ پیچیده است و امروز اگر چه نیست اما مادران شهدا آن را ادامه میدهند.
راست میگوید سجاد شاکری؛
" مادر نبودهای که بدانی چه میکشد
وز چه به روی صورت خود چنگ میزند؟
مادر نبودهای که بدانی غم پسر
آتش به جان مادر دلتنگ میزند!"
به قول اساتید اخلاق یکی از ارکان قبول شدن انسان، تسلیم بودن در مقابل اولیاست و یکی از ارکان تسلیم، ادب است که همه اینها در، حضرت امالبنین علیهاالسلام، وجود داشت که موجب شد این بانوی بزرگوار به فخر همه زنان عالم تبدیل شود و گوهر وجودش در قمر منیر بنیبنیهاشم و سه تن دیگر از فرزندانش تجلی پیدا کند.
نمایش شکوه مادریِ امالبنین سلام الله علیها آنجاس که خبر شهدای کربلا را برایش میآوردند اما او فقط از " حسین (ع) " میپرسد و زمانی که خبر شهادت حضرت را شنید، فرمود: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.»۱
صعودی که بانو امالبنین (س) انجام داد با ابزار ادب بود که به تعبیر استاد شیخ جعفر ناصری یکی از ارکان صعود به سمت قله ولایت، مراعات نمودن ادب و آداب است.
از این روست که تمام زندگی آقا قمر بنیهاشم علیهالسلام و خانم حضرت امالبنین علیهاالسلام بر اساس ادب و آداب تنظیم شده و به بهترین نحو ممکن تشریفات راستین احترام به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها و امام زمان خود را رعایت میکنند.
این کلید رشد در دنیا و آخرت است چنانچه به قول مولوی:
از ادب پرنور گشتهست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
و در آخر اینکه امام صادق(ع) در روایتی درباره حضرت امالبنین(س) فرمود: «بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها؛ بر حسین علیهالسلام پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابى (امّالبنین) براى حسین علیهالسلام مرثیه مىسرایید و مىگریست تا اینکه چشمانش نابینا شد.»۲
منابع:
۱- ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۹۳
۲-الأمالی للشجری: ج ۱ ص ۱۷۵
علی ستاری
انتهای پیام/