به گزارش خبرگزاری برنا: چگونه غرب واقعا خدا را از دست داد؟» متفکران غربی میگویند زمانی که خانواده را از دست داد. آنها معتقدند خانواده و ایمان بهشکل پیچیدهای با هم مرتبطند، هر یک به دیگری نیاز دارد تا بازتولید و تکثیر شود و زوال خانواده به زوال ایمان دامن میزند. خانواده چگونه از دست رفت؟ محققان سکولار میگویند بزرگترین نیرویی که خانواده غربی را ویران کرده، انقلاب جنسی است که روابط بین دو جنس و درون خانواده را به شیوههای بیسابقهای تغییر داد؛ انقلابی که شاید به کلیساها هم نفوذ کرده تا رسواییهای جنسی آنها هم در رویگردانی مردم از دین تاثیرگذار باشد. در اینجا با استناد به رسانههای غربی، از زوال مذهب در غرب گفتهایم که متخصصان الهیات ریشه آن را در فروپاشی خانواده غربی میدانند؛ چنانکه آثار آن را رسانههایشان بازتاب میدهند: «نیمی از نوزادان آمریکایی خارج از ازدواج متولد میشوند»؛ «بیش از نیمی از کودکان در انگلستان و ولز اکنون از والدین مجرد به دنیا میآیند» و ....
کلیساهایی که به کلوپهای شبانه تبدیل شدهاند/ آنچه در اروپا اتفاق میافتد، کابوس کلیساهای آمریکا
«سی ان ان» در گزارشی میگوید: سالهاست رهبران کلیسا و مفسران هشدار میدهند که مسیحیت در آمریکا در حال مرگ است. آنها میگویند کلیسای آمریکایی آماده است تا مسیر کلیساها را در اروپای غربی دنبال کند: کلیساهای سر به فلک کشیده گوتیک با نیمکتهای خالی، کلیساهایی که به کلوپهای شبانه تبدیل شدهاند و جامعه سکولاری که به عقیده متخصصان الهیات، مسیحیت به عنوان یک هنجار و عرف احتمالاً در آن از بین رفته است؛ برای همیشه یا حداقل برای 100 سال آینده. حدود 63 درصد از آمریکاییها امروز خود را مسیحی میدانند. این ممکن است زیاد به نظر برسد، اما طبق مطالعه مرکز تحقیقاتی پیو (Pew) در سال 2020 میلادی، 50 سال پیش این عدد 90 درصد بود. همان نظرسنجی نشان داد که اکثریت مسیحی در آمریکا ممکن است تا سال 2070 ناپدید شوند.
علاوه بر این، در سالهای اخیر، مجموعهای از رسواییهای جنسی در کلیسا، شهرت این مکان مذهبی را لکهدار کرده است. رهبران کلیسا در آمریکا نیز از ظهور «هیچها» نگران هستند. اینها افرادی هستند که وقتی از هویت مذهبیشان پرسیده میشود، خود را ملحد، آگنوستیک (ندانمگرایی) یا «هیچ چیز خاصی» توصیف میکنند.
«تینا رای»، استاد مطالعات دینی و الهیات در دانشگاه سالو رجینا در ایالت رودآیلند، میگوید: «اوجگیری «هیچ»، چشمانداز مذهبی و سیاسی کشور را متحول خواهد کرد. در حال حاضر حدود 30 درصد از آمریکاییها خود را هیچ مینامند. کسانی که به آینده کلیسای آمریکا خوشبین هستند، این را دستکم میگیرند که مسیحیت چقدر سریع میتواند نفوذ خود را حتی در جایی که زمانی رونق داشت، از دست بدهد.» او به چیزی اشاره میکند که در جمهوری ایرلند، کشوری که اکثراً کاتولیک است، اتفاق افتاد. این استاد مطالعات دینی و الهیات میگوید کلیسای کاتولیک طلاق را منع میکند و زمانی در ایرلند چنان قدرتمند بود که این کشور تا سال 1995 به شهروندانش حق قانونی برای طلاق نمیداد. اما او میافزاید که اخیراً به ایرلند سفر کرده و متوجه شده که بسیاری از شهروندان این کشور دین را ترک کردهاند. او میگوید که کلیساها در حال بستهشدن و تبدیل به ساختمانهای آپارتمانی هستند!
نفوذ انقلاب جنسی در کلیسا
از سوی دیگر، سوء استفادههای جنسی که در کلیساها رخ میدهد بر رویگردانی از دین در غرب موثر بوده است. جدیدترین مورد که در ماه جاری میلادی برملا شد، گزارشی بود از 2200 مورد آزار جنسی در کلیساهای پروتستان آلمان. نتایج یک تحقیق جدید موسوم به ForuM حاکی از آن است که ابعاد آزار جنسی در کلیسای پروتستان به مراتب فراتر از برآوردهای پیشین است. این بررسی که به سفارش کلیسای پروتستان (EKD) انجام شد، نشان داد که در جریان آزارهای جنسی در کلیساهای پروتستان، دستکم ۲۲۲۵ نفر هدف آزار قرار گرفتهاند و ۱۲۵۹ تن نیز در ارتکاب آن دخیل بودهاند. تحقیقات جامع در مورد خشونت جنسی در کلیسای پروتستان در آلمان، حاکی از آن است که این عدد فقط «نوک کوه یخ» است.
از جمله موارد اخیر دیگر سوءاستفاده جنسی از صدها کودک در آمریکا توسط کشیشهای کاتولیک بود که معلوم شد ۱۵۶ روحانی کلیسای کاتولیک در ایالت مریلند آمریکا در طول چندین دهه از صدها کودک سوءاستفاده جنسی کردهاند. در گزارش دادستان کل ایالت مریلند آمده بود که شمار واقعی قربانیان احتمالا بیشتر است. بر پایه گزارشی تحقیقاتی، در طول 6 دهه بیش از ۶۰۰ کودک توسط روحانیون کاتولیک اسقفنشین بالتیمور (در ایالت مریلند، در شمال شرق آمریکا) مورد تجاوز و دیگر آزارهای جنسی قرار گرفتهاند. این مسائل باعث شد تا پاپ فرانسیس تدابیر مقابله با سوءاستفاده جنسی را گسترش دهد و فرمان چهار سال پیش خود را برای اتخاذ تدابیری علیه سوءاستفاده جنسی در کلیسای کاتولیک اصلاح کند.
افول مسیحیت با فروپاشی ازدواج و خانواده مرتبط است
افول دین در غرب همواره سازمانها و متفکران غربی را بر آن داشته تا علت را دریابند. مرکز تحقیقات پیو (Pew)، یک اندیشکده آمریکایی مستقر در واشنگتن، اخیرا نتایج یک نظرسنجی را درباره ساختار «خانواده مدرن آمریکایی» به اشتراک گذاشت. در این گزارش آمده بود: «خانواده آمریکایی در دهههای اخیر دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. دیگر یک شکل خانواده غالب وجود ندارد و آمریکاییها زندگی خانوادگی را به شیوههای گوناگونی تجربه میکنند.» کارشناسان معتقدند افول مسیحیت با فروپاشی ازدواج و خانواده مرتبط است.
خانواده متشکل از مادر و پدر و فرزندان از 67 درصد به 37 درصد کاهش یافته
طبق گزارش «پیو»، در مقایسه با سال 1970، خانواده آمریکایی متشکل از مادر، پدر و فرزندانی که با هم زندگی میکنند از 67 درصد به 37 درصد کاهش یافته است. بر اساس گزارشها، بخش عمدهای از این کاهش به دلیل عادیشدن زندگی مشترک بزرگسالان مجرد است. مطالعه دیگری که Communio، یک سازمان غیرانتفاعی مذهبی مستقر در واشنگتن که به کلیساها مشاوره میدهد انجام داد، نتایج مشابهی به همراه داشت و استدلال میکرد که «زوال دین با فروپاشی ازدواج و پدربودن مرتبط است و فروپاشی ازدواج در نتیجه انقلاب جنسی، انفجار در میزان طلاق و تکفرزندی ساختار خانوادهها را تغییر داد و با انجام این کار، نیمکتهای کلیسا را خالی کرد.»
مجله «نیوزویک» بر اساس این مطالعه سراسری که درباره ایمان و روابط انجام شده، «بیپدر بودن» را علت اصلی فروپاشی مسیحیت در 40 سال گذشته در آمریکا میداند. به گفته «جی پی دیگانس»، رئیس سازمان Communio، هیچ نهاد اجتماعی در آمریکا برای مقابله با مشکل بیپدر بودن -و همچنین مشکل تنهایی- بهتر از کلیسا نمیتوانست باشد. این موسسه زمان و منابع خود را به تجهیز کلیساها برای تبلیغ ازدواج و روابط سالم اختصاص میدهد. دیگانس به نیوزویک گفت: «آنچه مهم است، رشد انفجاری «هیچ»هاست، کسانی که میگویند هیچ دینی ندارند.»
فروپاشی ازدواج با انقلاب جنسی
به گزارش نیوزویک، در سال 2007، زمانی که تحقیقات پیو (Pew) برای اولینبار نظرسنجی را در مورد مساله هویت مذهبی آغاز کرد، مسیحیان با 78 درصد از «هیچها» با 16 درصد پیشی گرفتند که این نسبت 5 به یک بود. اکنون فقط 3 به یک است، زیرا فقط 63 درصد از آمریکاییها مسیحی هستند. چه چیزی باعث این تغییر میشود؟ «جی پی دیگانس»، رئیس سازمان Communio، گفت: «این یک واقعیت واضح است که رشد کنونی بیدینی بین اواسط دهه 1980 و اوایل دهه 1990، حدود 25 تا 30 سال پس از شروع انقلاب جنسی (آزادی جنسی دهههای 1960 تا 1980 در غرب که از آن به انقلاب جنسی یاد میشود) آغاز شد. در سال 1960 رشد انفجاری در تولدهای خارج از ازدواج و طلاق را تجربه کردیم که منجر به کاهش تعداد فرزندانی بود که با پدر در خانه بزرگ میشدند. این چیزی است که باعث افزایش عدم وابستگی مذهبی شده است. فروپاشی ازدواج علت اصلی بود، که همچنین کاهش حضور در کلیسا و رشد انفجاری تنهایی در کشور ما را نیز توضیح میدهد.» مطالعه Communion بر اساس یافتههای 19 هزار نظرسنجی از 112 گردهمآیی مختلف در 13 ایالت انجام شد.
80 درصد کلیساروها در خانهای با والدین متاهل بزرگ شدهاند
یک نکته از همه مهمتر بود. دیگانس گفت: «80 درصد از همه کسانی که صبحهای یکشنبه به کلیسا میآیند در خانهای با والدینی که ازدواج دائم کرده بودند، بزرگ شدهاند و این گرایش در همه گروههای سنی، از مسنترینهای نسل Z (12 تا 27 سال) تا جوانترین بومرها ( ٥٧ تا ٧٥ سال) وجود داشته است. 80 درصد! علاوه بر این، بزرگسالانی که «رابطه نزدیک» با پدران خود داشتند، 25 درصد بیشتر امکان داشت ایمان والدین خود را داشته باشند. بسیاری از آتئیستها (خداناباور) از خانههایی میآیند که پدری در آن حضور نداشته یا روابطشان با پدرانشان قطع شده است.»
با فروپاشی ازدواج، میزان «بیپدربودن» به سرعت افزایش یافت
تحقیقات دیگانس نشان داد که بیپدر بودن کودکان، فقط به نتایج ضعیف در شاخصهای اجتماعی منجر نمیشود، بلکه پیامدهای روحی عمیقی نیز دارد. وقتی ازدواج از بین میرود، حضور در کلیسا از بین میرود و آن نهاد اجتماعی که برای پرورش و عشق به کودکان طراحی شده، همراه با آن فرو میریزد.
دیگانس گفت: «در 60 سال گذشته انقلابی در ساختار خانواده رخ داده است. چه چیزی تغییر کرده که کشیشها با کاهش مراجعان به کلیساها رو به رو شدهاند؟ چیزی که آنها اغلب نمیدانند این است که آنچه باعث خالی ماندن نیمکت کلیساها از افراد میشود، فروپاشی خود خانواده است. این شاخص اصلی است.» با فروپاشی ازدواج، میزان «بیپدری» به سرعت افزایش یافت، که رابطه ضروری و اصلی را که محرک حضور در کلیساست، از بین برد. تحقیقات دیگانس منعکسکننده سایر تحقیقات در این زمینه در مورد ارتباطات پدر و فرزند، به ویژه در مورد اعمال مذهبی بود. دیگانس افزود: «انتشارات دانشگاه آکسفورد یک مطالعه طولانیمدت 40 ساله منتشر کرد که روی 350 خانواده با بیش از 3000 بزرگسال در این بازه زمانی انجام شد. آنچه بهطور نامتناسبی دریافتند این بود که توصیف یک بزرگسال از رابطه گرم و صمیمی خود با پدرش، بزرگترین تعیینکننده سرنوشت مذهبی او در بزرگسالی بود.»
«چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟»/دوران زوال خانواده، زمان افول مذهب
اما مساله زوال دین در غرب در آثار متفکران این دیار انعکاس قوی دارد. «چگونه غرب خدا را واقعا از دست داد؟» نام اثری از مری ایبرشتات، نویسنده مشهور و منتقد فرهنگی، است که به فارسی هم ترجمه شده. او در این اثر بزرگ، نظریه قدرتمندی درباره زوال دین در جهان غرب ارائه میدهد. عقیده عمومی بر این است که غرب ابتدا انحطاط مذهبی را تجربه کرد و به دنبال آن خانواده زوال یافت. ایبرشتات این تعبیر را متحول کرد. او با جمعآوری مجموعهای شگفتانگیز از تحقیقات، شامل دادههای تاریخی حیرتآور در مورد افول خانواده در فرانسه قبل از انقلاب تا فرهنگ مردمی معاصر در آمریکا و اروپا، نشان داد که برعکس این ایده نیز صادق است: سستشدن پایههای خانواده، خود باعث افول مسیحیت شده است.
این نویسنده در مصاحبهای که با پایگاه The Catholic World Report انجام داد، درباره اثر خود گفته بود مانند سایر آمریکاییهایی که به اروپا سفر کردهاند، من بارها تحت تاثیر این موضوع قرار گرفتهام که چگونه این قاره سکولار، غیرمسیحی و گاهی ضد مسیحی شده است. نیمکتهای خالی کلیسا و حضور کمتعداد تودهها. کلیساهایی که به مراتب بیشتر از عبادتکنندگان، گردشگران را در خود جای میدهند. برای یافتن پاسخ اینکه چرا این کاهش چشمگیر رخ داده، شروع به بررسی کردم و اولین واقعیت جالبی که آشکار شد این بود که روشهای استاندارد توضیح سکولاریزاسیون پابرجا نیستند. برای مثال، ثروت به تنهایی خدا را محو نمیکند، همچنین تحصیلات یا عقلگرایی یا سایر عوامل علّی ادعایی. خانواده و ایمان بهطور پیچیدهای به هم مرتبط هستند و هر یک به دیگری نیاز دارند تا بازتولید تکثیر شوند. به همین دلیل است که دوران زوال خانواده -مانند زمان ما - زمان افول مذهبی است؛ و برعکس، چرا دوران شکوفایی دینی، زمان احیای خانواده نیز هست. بیایید با برخی حقایق غیر قابل بحث شروع کنیم که دقیقاً به چنین رابطهای اشاره میکنند. افراد متاهل بیشتر از افراد مجرد به کلیسا میروند. افراد متاهل و دارای فرزند بهطور چشمگیری بیشتر احتمال دارد این کار را انجام دهند، به خصوص اگر آنها مرد باشند.
هر چه مذهبیتر باشید، داشتن خانوادههای بزرگ بیشتر محتمل است
مری ایبرشتات ادامه میدهد: همینطور، علوم اجتماعی مستند میکند که در سراسر جهان، هر چه شما مذهبیتر باشید، داشتن خانوادههای بزرگ بیشتر محتمل است. باروری و دینداری، به هر نحوی که حساب کنید، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. نکته این است که بپرسیم چرا چنین است. پاسخدادن با گفتن خب، این همان کاری است که معتقدان مذهبی انجام میدهند، راضیکننده نیست. یک راه جدید برای نگریستن به این روابط این است که ببینیم چیزی درباره زندگی در خانواده وجود دارد که حداقل برخی از مردم را به دینداری بهطور کلی گرایش میدهد. این واقعیت در برخی شرایط موتور پنهان سکولاریزاسیون و در برخی شرایط هم موجب احیای دینی است.
بیش از نیمی از تولدها خارج از ازدواج
نوع روندهای خانوادگی (روند تغییراتی که بر گرایشها و رفتار خانوارها در طول زمان وارد میشود) مرتبط با افزایش سکولاریزاسیون -در درجه اول میزان باروری و ازدواج پایین و افزایش تولدهای خارج از ازدواج- همگی در سراسر غرب، از جمله در آمریکا، به سرعت ادامه دارد. ما اکنون در جایی هستیم که دانمارک و سوئد چند دهه پیش بودند، به عنوان مثال درصد بالایی از کل تولدهای آمریکا مربوط به افراد مجرد است. (بر اساس گزارش رسانههای آمریکایی، از جمله رادیو ملی آمریکا (NPR) امروزه تقریبا نیمی از نوزادان آمریکایی خارج از ازدواج متولد میشوند. همچنین بر اساس گزارش رسانهها و محافل علمی بریتانیایی (دانشگاه منچستر) بیش از نیمی از کودکان در انگلستان و ولز اکنون از والدین مجرد متولد میشوند.)
اگر خانواده و ایمان آنطور که به نظر میرسد، همانطور که در کتاب استدلال میشود، پیوند پیچیدهای با هم دارند، پس این اختلالات خانوادگی مستمر خبر خوبی برای کلیسا نخواهد بود. البته، همانطور که بسیاری از محققان سکولار موافق هستند، بزرگترین نیرویی که خانواده را ویران کرده، «انقلاب جنسی» است که روابط بین دو جنس و درون خانواده را به شیوههای بیسابقهای تغییر داده است.
گفتند چیز خوبی است، اما اینطور نبود
اما مری ابرشتات در کتاب دیگری که به تازگی نوشته، به بررسی پیشگامانه میراث انقلاب جنسی پرداخته است. او در مصاحبه ای که با «فاکسنیوز» انجام داده، میگوید «اطلاعات این کتاب محکم است. من از منابع کاملا سکولار استفاده میکنم. در این کتاب الهیات وجود ندارد. من به دنبال این هستم که شواهد در مورد نحوه زندگی ما در حال حاضر چه میگوید و با جهان گستردهتر اطراف ما چه میکند.»
این نویسنده که عضو ارشد موسسه Faith & Reason در واشنگتن دیسی است، نگاهی به تأثیر بلندمدت جنبش دهه 60 و 70 انداخته که قرار بود جامعه را از عقاید خشک و منسوخ در مورد ازدواج و عشق رها کند. اعلام شد که چیز خوبی است، اما اتفاقی افتاد که کمتر کسی پیشبینی میکرد.
جنایت، بیبند و باری جنسی، مشکلات روانی و ... سوغات جعبه پاندورا
تحقیقات ایبرشتات نشان میدهد که انقلاب جنسی جعبه پاندورا (به روایت افسانههای یونانی، جعبهای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختیهای ناشناخته بشریت) بود و بسیاری از بیماریهایی را که امروزه در فرهنگ خود میبینیم، از جمله یکی از بزرگترین آنها -بیپدر بودن کودکان- را آزاد کرد. او در کتاب خود، به نام « Adam and Eve After the Pill, Revisited» (فوریه 2023) مینویسد: «بعضی از مردم فکر میکنند اینجا چیزی برای دیدن وجود ندارد. آنها اشتباه میکنند. اکثر قریب به اتفاق نوجوانان زندانی بدون پدر بزرگ شدهاند. تقریبا همیشه در زندگینامه نوجوانان و سایر قاتلان زنجیرهای گسست پدر و فرزندی دیده میشود. غیبت پدران میزان بالاتری از فرار از مدرسه، مشکلات روانی، جنایت، بیبند و باری جنسی، مصرف مواد مخدر، تجاوز جنسی، خشونت خانگی و سایر پیامدهای غمانگیز را در پی دارد.»
قرصهای ضدبارداری مشکلی را حل نکرد
او میگوید: «انقلاب جنسی، تنها علت نابسامانی اجتماعی ماست که کمتر تایید شده است.» و میافزاید که شدت این بیماریها باعث ظهور چیزی شد که او آن را «دین سکولار» توصیف میکند که پایههای اخلاقی مسیحیت را به چالش میکشد. این نویسنده ادامه میدهد: «وقتی قرص ضدبارداری به وجود آمد، بسیاری از مردم آن را پذیرفتند زیرا فکر میکردند چیز خوبی است. بحث بر سر این بود که باعث تحکیم خانوادهها و کاهش سقط جنین میشود. باور بر این بود که پیشگیری مطمئن از بارداری به زنان این فرصت را میدهد که بارداری بهتری داشته باشند، که سقط جنین و زایمانهای خارج از ازدواج را منسوخ میکند، کودکان را به خانههای پرمهر میآورد و خانوادهها آماده هستند تا همه مراقبتهای مورد نیاز را به آنها بدهند. اما معلوم شد برعکس این اتفاق افتاده است.»
تحقیقات او نشان میدهد که با معرفی روشهای پیشگیری از بارداری مصنوعی، سقط جنین و زایمانهای خارج از ازدواج به طور تصاعدی افزایش یافته است و پاندورا همچنان فعال است.
ابرشتات میگوید: «افزایش سرسامآور تولدهای خارج ازدواج و فروپاشی خانوادهها در مقیاسی که قبلا دیده نشده بود، از دهه 1960 شروع شد و داستانی که من میگویم... نه تنها در هر شهر در سراسر آمریکا، بلکه در سراسر جهان غرب، دوباره تکرار میشود.»
منبع: شهروند
انتهای پیام/