بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللّهم اهدنی فیه لصالح الاعمال و اقض لی فیه الحوائج و الامال یا من لا یحتاج الی التّفسیر و السّؤال یا عالماً بما فی صدور العالمین صلّ علی محمدٍ و آل الطّاهرین. »
«ای خدا، مرا در این روز به اعمال صالحه راهنمایی کن و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز. ای کسی که نیازمند شرح و سوال بندگان نیستی، ای خدایی که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی بر محمد و آل اطهار او درود فرست. »
هدایت مختص خداست
در اینجا در واقع دو دعا داریم؛ در دعاى اول که ازبالاترین دعاهاست، گفته مىشود: خدایا! مرا راهنمایىکن که اعمال خیر را بجا بیاورم، خدایا تو باید مرا هدایتکنى به سوى اعمال صالحه، زیرا اصل هدایت و راهنمایىکردن از آن خداست و اگر هدایت خدا نباشد کسىهدایت نمىگردد؛ «من یضلل الله فلاهادى له»۱ و کسىرا که خدا هدایتش نکند، هیچکس دیگر نمىتواند او راهدایت بکند، هدایت مختص به خداست؛ یعنى خداستکه باید ما را به سوى خیر و صلاح راهنمایى بکند. وآنگاه مىگوییم «واقض لى فیه الحوائج والامال» حوائج ونیازمندیها و آرزوهاى مرا برآورده کن. آن وقت به اینتعبیر به خداوند توجه مىشود: «یا من لایحتاج الىالتفسیر و السؤال» مىگوییم: خدایا من دارم با تو کهاینجور هستى، حرف مىزنم، تو کسى هستى که اصلاً احتیاج ندارى به اینکه بنده بیاید و برایت شرح حالبدهد یا سؤال بکند، چون تو برقلوب ما و نیازها واحتیاجات ما آگاهترى. واقعاً همینطور است؛ خداوند بهما، از خودما – به یک معنا – آگاهتر است و به این که ماچه احتیاجى داریم، چه نیازى داریم. لذا در حضورحضرتش لازم نیست که برویم و دردلمان را پیش خدا باز کنیم و چیزهایى را که العیاذ بالله خدا نمىداندبگوییم. خیر، نیازى به گفتن نیست. در دعاى ماه رجبمىخوانیم: «یا من یعطى من سئله یا من یعطى من لم یسئله…»
چون ناظرى چه گویمت
مقصود این است که خداوند متعال – چه سؤال بکنىو چه سؤال نکنى- هر چیزى را که باید به انسان بدهد، مىدهد و احتیاجات انسان را برآورده مىسازد و جزخیر انسان را هم نمىخواهد و اگر یک چیزى را ندهد،قطعاً به صلاح بنده نبوده است که خدا به او نداده و هرچیزى را که صلاح اوست، به او مىدهد و نیازى نداردکه ما برویم و سؤال بکنیم یا به خدا بگوییم که بده یا نده.خدا بردل ما و بر نیازهاى ما آگاهتر از خود ماست. چهبسا که ما اصلاً توجه نداریم که چه احتیاجى داریم، چهنیازى داریم، چه چیز براى ما خوب است یا چه چیزبراى ما بد است. ولى خدا همه اینها را مىداند. بنابرایننیازى نیست که برویم، شرح و تفسیر بدهیم که اینحاجتها را داریم تا خذا بفهمد که ما این حاجتها را داریم«العیاذبالله» و آن وقت این حاجتهاى ما را برآوردهسازد. خدا همه اینها را مىداند، بهتر از خودمان هممىداند.
حالا اینجا شاید سؤالى پیش بیاید که پس دعا کردنیعنى چه؟! وقتى که خدا همه چیز را مىداند، احتیاجاتما را هم که مىداند، خدا مىداند که چه چیز براى ماخوب است، چه چیز براى ما بد است، پس چرا دعاکنیم؟ یا اصلاً نباید دعا بکنیم.
درباره این سؤال باید عرض شود، اولاً اینکه وقتى بهدرگاه خدا دعا مىکنیم اقتراح نکنیم که: خدایا حتماً اینچیز را به ما بده، بلکه باید بگوییم: خدایا هرچه به صلاحماست به ما عطا بفرما و ثانیاً در دفع آن اشکال مىبینیمکه در شرع مقدس اسلام یعنى در قرآن کریم و دراخبار و روایات معصومین(ع) تأکید شده است براینکه بهدر خانه خدا بروید و حوائجتان را از خدا طلب کنید .
دعا، پرواز روح به عالم ملکوت
باید گفت که بطور اجمال، دعا یک مساله دیگرىاست. دعا براى این نیست که ما برویم خدا را آگاه کنیمو بگوییم که تو چنین چیزى را به ما بده دعا، خودشبراى انسان یک دستگاه تربیتى و تهذیب است، دعا بهدر خانه خدا رفتن است، و همین رفتن به در خانه خدا واز خدا چیزى خواستن، ارزش دارد. این براى انسانخوب است، چرا؟ براى اینکه انسان وقتى به در خانهخدا مىرود توجه پیدا مىکند و مىفهمد که آدمیزادعلىالاطلاق فقیر است و خدا غنى مطلق است.
با اینعقیده که هرچه بخواهد بشود، همان مىشود و هرچهنخواهد نمىشود، همه خیرات به دست اوست، خداستکه مبدأ جمیع فیوضات است و اوست که همه کارىمىتواند بکند،ولى بنده فقیر و محتاج است، ذلیل است واین ذلت خود را در خانه خدا گفتن و از خدا خواستن،خودش تذلل در درگاه خدا و کوچکى به خرج دادن دردرگاه خداوند است. اینها دلیل برامید داشتن به خداستو اینگونه صفات وقتى در انسان تقویت بشود، بیانگر ایناست که او به مرتبه عالیهاى رسیده است.
بنابراین دعاصرفاً براى این نبوده است که برویم و بگوییم: خدایا!چنین چیزى به ما بده و خدا هم به ما بدهد یا ندهد.موضوع این نیست . بلکه گفتهاند بروید در خانه خدا دعابکنید. البته ممکن است خدا خودش شرط کرده باشد کهاگر فلان چیز به مصلحت بنده نیست، ندهد و اگر دعابکنم و بخواهم و مصلحت من باشد، بدهد. استجابت دعاهم هست، آن به جاى خود، ولى دعا براى این کارنیست، دعا براى نزدیک شدن انسان به حضرتپروردگار است. اصلاً به در خانه خدا رفتن، خودشموجب تقرب انسان به درگاه خداوند است. دعا اظهارذلت کردن در پیشگاه خداست. دعا براى این است کهروح انسان را به سوى عالم ملکوت پرواز بدهد. یکى ازفلسفههاى دعا عبارت است از اینکه تلقین بکنم برخودمکه من هیچ چیز ندارم و خدایا! تو هستى که همه چیزدارى و این مطلب از ته دل باشد؛ هیچ کس نمىتواندحاجت مرا برآورد جز تو، هیچ کس نیست که همه چیزبه دست او باشد جز تو، اینها را دردل گذراندن و درقلب مستقر ساختن و تلقین برنفس کردن، همهاشچیزهایى است که براى ترقى انسان به سوى عالمملکوت و قرب به درگاه حضرت ابدیت مؤثر است. ایناست که در آیه شریفه مىفرماید: «قل ما یعبوابکم ربى لولا دعاؤکم»۲
بندهها! اگر دعاى شما و آمدن شما به در خانه مننبود، اصلاً قابل اعتنا نبودید! هیچ ثمرى نداشتید و بههیچ دردى نمىخوردید! شما وقتى به درد مىخورید،وقتى شریف مىشوید، وقتى بزرگ و بزرگوار مىشوید کهدعا بکنید. دعا یعنى خواندن خدا، دست تضرع به سوىخدا دراز کردن، تذلل کردن در درگاه خدا، دانستن اینکهغیر از خدا کسى قاضى الحاجات نیست، دانستن و اعتقادپیدا کردن به اینکه فقط خداست که چیزى به کسىمىدهد، و اوست که چیزى را از کسى مىگیرد. ایناعتقاد اگر در آدمى قوى بشود، باعث مىگردد که زندگىانسان در دنیا و آخرت از صلاح و آسایش برخوردارباشد.
پس این دعایى که مىکنیم، نه از باب این است کهخواسته باشیم بفهمانیم که ما چه چیز مىخواهیم؛ نه! مابراى خاصیت دعا مىآییم.
در قسمت دیگر از این دعا مىگوییم: «واقض لى فیه الحوائج والامال» (و برآورده سازبراى من در این روز حاجتها و آرزوهایم را).
آرزوهاى شایسته
معمولاً بنده مومن، حاجت و آرزویش باید چیزىباشد که مربوط به امور اخروى باشد نه اینکه مثلاًبگوید: مال به من بده یا چیزى صرفاً دنیوى به من بده.این حوائج و آرزوهایى که در دعا مىخواهیم، چون ما درماه رمضان مىخواهیم تزکیه نفس بکنیم، پس مقصود،حوائج دنیا و آخرت است. در ادامه این دعا مىگوییم:«یامن لایحتاج الى التفسیر و السؤال» یعنىاى کسى کهنیازى به بیان سؤال ندارى (الف و لام در الحوائجوالامال، الف و لام استغراق است و عمومیت دارد) جمیعحوائج و آرزوهایى که من دارم، خدایا! آنها را برآور،اىکسى که هیچ نیازى به تفسیر و سؤال کردن ندارى، یعنىشرح و بسط دادن احتیاجاتمان و بیان کردن احتیاجمانموردنیاز تونیست.
در آخر دعا نیز پیش از ذکر صلوات برمحمد و آلمحمد«ص» مىگوییم: «یا عالماً بما فى صدورالعالمین»اى خدایى که تو آگاهى برهر چه دردل مابگذرد. و هرچه خواسته باشیم، بر خداوند متعال معلوماست. چنان که آمده است: انسان باید این گونه اعتقادىرا درباره خداوند متعال داشته باشد و اطمینان قلبىداشته باشد که او از هرچه که دردل آدمیان بگذرد آگاهاست، همانطور که آمده است: «لایحجب عن علمهمثقال ذره» (هیچ ذرهاى در دنیا نیست، مگر اینکهعلمش پیش خداست و از خدا پنهان نخواهد بود). ایناست که مىگوییم آنچه دردل ماست و آنچه حاجتداریم، آنچه مىدانیم، آنچه اعتقاد داریم، افکار واندیشههاى ما، افکار و اندیشههاى خوب ما، افکار واندیشههاى بد ما، آنچه در دل عالمیان است، خدایا! توبر همه آنها آگاهى. تلقین کردن این حرفها به نفسخودش باعث مىشود که اعتقاد قوى بشود. وقتى کهانسان دائماً مىگوید و اعتقاد هم دارد که خدا برآنچهدردل بندگانش هست، آگاه است، چنین کسى دیگر خیالبد در ذهنش وارد نمىشود و اندیشههاى ناصواب درخودش ایجاد نمىکند. به جهت اینکه مىداند خدا برتمامى اعمال و حتى افکار او آگاه است.
پی نوشت ها:
۱- سوره مبارکه اعراف آیه ۱۸۶
۲- سوره مبارکه فرقان آیه ۷۷: )اى رسول ما بهامت بگو که اگر دعاى شما «ناله و زارى و توجه شما»نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایى داشت؟…)
انتهای پیام/