حاشیه‌نویسی برنا از تجمع تهرانی‌ها در عزای رئیس جمهور؛ برای مردم آشنا بودی!

|
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
|
۱۶:۴۵:۲۴
| کد خبر: ۲۰۹۵۹۲۳
حاشیه‌نویسی برنا از تجمع تهرانی‌ها در عزای رئیس جمهور؛ برای مردم آشنا بودی!
در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، خادم‌الرضا، امام رضایی‌های تهران با تجمع در میدان ولیعصر(عج) به سوگ رئیس ‌جمهور شهید خود و همراهانش نشستند.

به گزارش خبرنگار حوزه سیاسی خبرگزاری برنا، در پی شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، خادم‌الرضا، امام رضایی‌های تهران همزمان با جای‌جای ایران با تجمع در میدان ولیعصر(عج) به سوگ رئیس ‌جمهور شهید خود و همراهانش نشستند.

شنیده‌های سوگ

اینجا در جمع مردم تهران با هر اعتقاد و نگاهی، بیش و پیش از هر جمله‌ و عبارتی دو کلمه می‌شنوم: حیف شد.

بانویی که مشخص است کارمند است و از سر کار در این مراسم حاضر، می‌گوید مگر می‌شود اینقدر بی‌توقع و بدون هیاهو برای مردم کار کرد و مردم قدردانت نباشند؟ 
مادری که پا به پیری گذاشته و با عصایش به عزا آمده، می‌گوید عاقبت به خیری که می‌گویند این است. 
مادر دیگر با کودکش آمده، هم خودش بی‌قرار است و هم کودکش. می‌گوید چشم امید ما بودند.

مردم تهران در عزای رئیس‌جمهور شهید

دسته‌دسته از مردم در حال اضافه شدن هستند. ایستاده و نشسته، گوش‌سپار سخنرانی و سخنران. بغض‌ها اما با صدای مداح می‌شکند و اشک‌ها جاری می‌شود. سخن از مظلومیت است و این مردم قرن‌هاست برای مظلوم اشک ریخته‌اند.

پوسترهای در دست مردم، سید خوشرویی را به تصویر کشیده که سه سال پیش در چنین روزهایی از آن‌ها رای گرفت تا سربلندشان کند. 

نزدیک آقایی می‌شوم، اشک‌های روی گونه‌اش را سریع پاک می‌کند اما همین اشک‌ها نشان می‌دهد که سه سال پیش نام سید ابراهیم رئیسی را روی برگه رای نوشته.  می‌پرسم، تایید می‌کند، بعد می‌پرسم سربلند رای‌تان شدید؟

مردم تهران در عزای رئیس‌جمهور شهید

به سختی بغضش را نگه می‌دارد و سر را به علامت تایید، تکان می‌دهد و می‌‌گوید پای کار مردم بود.

بی‌طاقت‌ترین‌ها مادران هستند و اوج بی‌طاقت‌ها زمانی است که نام حسین (ع) شنیده می‌شود. 

دانشجوست و راهش افتاده به میدان ولیعصر، ظاهرش نشان می‌دهد که فکرش با بسیاری از حاضران در میدان فرق می‌کند اما وقتی از باطنش می‌گوید هم من لبخند می‌زنم و هم خودش.

می‌گوید میان ما حسین(ع) و ایران نقطه مشترک است، هیچ انسان شریفی نمی‌تواند آزادگی حسین را ببیند و مریدش نشود و هیچ انسان آزاده‌ای نمی‌تواند وطنش را دوست نداشته باشد. آقای رئیسی رئیس‌جمهور ایران بود و ما رئیس‌جمهور ایران را از دست داده‌ایم. 

مردم تهران در عزای رئیس‌جمهور شهید

اینجا خیلی‌ها ساده هم حرف می‌زنند، مثلا یکی می‌گوید رئیسی برای ما همه کار کرد، دیگری می‌گوید رئیسی آدم خوبی بود، آن یکی می‌گوید رئیس‌جمهور شبانه‌روز تلاش می‌کرد تا کمی راحت‌تر زندگی کنیم. 

یکی هم خیلی ساده می‌گوید: سید اولاد پیغمبر بود.

مردم تهران در عزای رئیس‌جمهور شهید

اصرار غریبی است هم از سوی مسئولان و هم مردم که بگویند ایران داغ کم‌ ندیده اما بر سر هر داغ ایستاده و راهش را یادش نرفته است. 

میدان ولیعصر و اهتزاز پرچم ایران، از جذاب‌ترین فِریم‌هایی است که می‌توانم ببینم و کمی آرام شوم مخصوصا اگر این پرچم را دستان دهه نودی‌ها ببینم. 

ترکیب معجزه‌آسایی می‌شود وقتی از پیرمردی که پدر شهید است می‌پرسم آیا باید نگران بود و او می‌گوید نه مگر کم از این داغ‌ها چشیده‌ایم. 

و وقتی از آن پسر بچه دهه نودی می‌پرسم آیا نگران چیزی هست در این هیاهو و او قرص و محکم می‌گوید نه که نیستم، درستش می‌کنیم.

این ترکیب ایران را حراست خواهد کرد.

این جمعیتی که در میدان است، نوید تشییع پرشوری را می‌دهد و هنوز هم بسیاری باور نمی‌کنند که این عزا، عزای رئیس جمهور ایران باشد.

کودکانی که دست در دست مادران و پدرانشان هستند، در عین خستگی، راه می‌آیند با آن‌ها. 

از یکی می‌پرسم آقای رئیسی را می‌شناسی؟ جواب می‌دهد اره، می‌پرسم از کجا؟ می‌گوید تلویزیون دیدمش، می‌گم دوستش داشتی، دوباره سرش را تکان می‌دهدو این‌بار رو به مادرش می‌گوید، مامان شبیه بابا حاجی نبود؟ 

برای مردم آشنا بودی آقای رئیس‌جمهور، شاید چون نزدیک‌ترین بودی به آنها و از جنس خودشان.

گروه‌های سرود، مداحان، شعرا و عالمان حاضر در مراسم، گرچه با جان و دل می‌سرایند و می‌خوانند و می‌گویند اما در میانه این همه شور و شعر، بُهتی ناتمام جاری‌ست. بهُتی که ۲۴ ساعت است، خیمه زده بر روح یک ملت و هنوز هم بسیاری در شوک هستند.

از آخرین باری که رئیس‌جمهور از دست داده‌اند سال‌ها می‌گذرد و خیلی‌ها نمی‌دانند با این بُهت و شوک چه کنند. گرچه بیشتر مردم، داغ خود را اشک می‌ریزند، اما هستند جوانانی که عصبانی می‌شوند، بغض می‌کنند و سرشان را پایین می‌اندازند که چرا باید سرمایه‌‌هایی چنین از ایران رخت بربندد. 

اینجا خیل جمعیت، رئیس‌جمهور شهید را دوست دارند اما حتی آنانی هم که علقه قلبی ندارند، سوگوار هستند، یکی می‌گوید «پریزدنت» مملکت بودند و باید در خور شأنش برایش مراسم گرفته شود. دیگری می‌گوید چه موافق باشیم و چه مخالف دولت، رئیس‌جمهور کشورمان است و حرمتش واجب. 
ایران مردم نجیبی دارد و رئیس‌جمهور شهید این نجابت را قدر می‌دانست، می‌دانست که تعطیلی نمی‌شناخت و خستگی را خسته می‌کرد.

با برادر کوچکتر مشغول سرو کله زدن بود که پرسیدم آقای رئیسی را می‌شناختی؟ می‌گوید بله. می‌پرسم دوستش داشتی؟ بله دوم را می‌گوید و می‌پرسم چرا؟ با همه کودکی‌اش می‌گوید، بعضی‌ها جذب می‌کنند، بی‌آنکه بدانی چرا؟ 

با همه کودکی‌اش یادم می‌آورد که مگر دوست‌داشتن چرا دارد؟ اصلا عشق آن است که برایش چرایی نباشد. 

آرام‌آرام تدارک نماز جماعت چیده می‌شود تا مردم به صف بیاستند و در قنوت خود، خادم رضای اهل بیت را دعا کنند.

و پایان هر عزایی در ایران عزیز با یک نوا پایان می‌گیرد و آن نوای طلب فرج است. دستانی که بالا رفتند، دعا کردند و طلب مغفرت برای رئیس شهید. دستانی که آرزو کرده‌اند تا آنکه انتظارش نور روح‌شان است، بیاید و مرهم داغ‌هایی باشد که دیده‌اند. 

امام‌رضایی‌های تهران، در میدان ولیعصر، جانفدای ایران را، رئیس‌جمهور شهیدشان را، عزیز خستگی‌ناپذیرشان را به امام زمان‌شان سپردند و خواندند «فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ».

انتهای پیام/

 

نظر شما