واکاوی عصر همزیستی انسان و هوش مصنوعی
گروه اجتماعی – رضا نیکنام:در گذر از آستانه یکی از بزرگترین تحولات تاریخ بشریت قرار داریم. انقلابی که نه با صدای غرش ماشینآلات، که با زمزمه سایهوار الگوریتمها در حال وقوع است. هوش مصنوعی دیگر یک مفهوم انتزاعی یا دستمایهای برای فیلمهای علمی-تخیلی نیست؛ همکاری است که امروز در کنار ما، گاه به یاری و گاه به جای ما مینشیند. این گزارش میکوشد با واکاوی ابعاد مختلف این پدیده، از زمزمههای آغازین آن تا سنگرهای نفوذناپذیرش، نقشهی راهی برای فردایی ترسیم کند که در آن، انسان و ماشین نه در تقابل، که در همکاری معناداری قدم برمیدارند.
زمزمههای آغازین، طلوع یک انقلاب خاموش
تصور کنید در شهری بزرگ قدم میزنید. در کافهای، جوانی با لپتاپش، با یک چتبات گفتوگو میکند تا گزارشی را در لحظه ویرایش کند. در کارخانهای، رباتهای هوشمند، قطعات خودرو را با دقت میلیمتری مونتاژ میکنند. در کلینیکی، سیستمی بر اساس تصاویر پزشکی، احتمال یک بیماری را با دقتی فراتر از انسان پیشبینی میکند. اینها صحنههایی از یک فیلم علمی-تخیلی نیستند؛ این «امروز» ماست. انقلابی که با نرمی و در سکوت، بنیانهای اقتصاد، جامعه و زندگی روزمره را دگرگون میسازد.
محمد احمدی، آیندهپژوه و متخصص تحولات بازار کار میگوید: «ما در حال گذار از عصر اطلاعات به عصر هوش هستیم. سرعت این تحول، بیسابقه است. در انقلابهای صنعتی پیشین، نسلها فرصت داشتند خود را با این تحولات تطبیق دهند، اما امروز، این فرصت به سالها و حتی ماهها تقلیل یافته است. این بار، موتور محرکهٔ تغییر، فکری است که خودش میاندیشد.»
قلمروهای فتحشده و وداع با روزمرگی
در این عصر پیچیده، هوش مصنوعی، چون بادی موسمی وزیده و گرد کهنگی را از شانههای اقتصاد میتکاند. مشاغلی که روزگاری ستونهای اصلی اقتصاد بودند، امروز در حال بازتعریف شدن هستند.
علی، یکی از جوانان کشور سالها مسئول ورود داده در یک شرکت بزرگ بود؛ کاری یکنواخت، طاقتفرسا و زمان بر. اما همان شرکت به کمک علی سیستمی را راهاندازی کرده که این قبیل کارها را در چند دقیقه انجام میدهد. او ابتدا احساس ترس میکرد، اما از اینکه فرصتی پیش آمد و آموزش دید، سیستم دادهها را مدیریت و خطاهایش را اصلاح کرد. داستان علی، سرنوشت بسیاری از مشاغل اداری تکراری است؛ یا باید ارتقا یابید، یا جای خود را به یک اسکریپت زبان برنامه نویسی دقیق بدهید.
سقوط وکالت سنتی درمقابل هوش مصنوعی
«سارا» وکیل جوانی است که اولین پروندهاش را میگیرد. در گذشته، او باید هفتهها در کتابخانهای پر از کتب حقوقی غرق میشد تا یک ماده و سابقهٔ قضایی پیدا کند. امروز، هوش مصنوعی این کار را در ۵ دقیقه انجام میدهد. اما این به معنای بیکاری وکلا نیست، بلکه یعنی حالا سارا میتواند انرژی خود را بر روی استدلالهای پیچیده تر، مذاکره و دفاع از موکلش در دادگاه متمرکز کند—قلمرویی که ماشین حرفی برای گفتن ندارد!
محمد رضا مومنی، کارشناس علم و فناوری عنوان میکند: «هوش مصنوعی در حال انجام دادن کار ارزان است. کارهایی که مبتنی بر الگو، تکرار و پردازش حجم زیادی از اطلاعات هستند، به سادگی و با هزینهای ناچیز انجام میشوند اما در حقیقت ارزشآفرینی آینده، در انجام کار گران است؛ کارهایی که نیازمند خلاقیت، استراتژی و ارتباط انسانی عمیقتر است.»
سنگرهای نفوذ ناپذیر؛ جاودانگی قلب انسان
اما این سکه، روی دیگری نیز دارد. در میان این شلوغی و هیاهوی عصردیجیتال، قلمروهایی وجود دارند که سکوتشان گویای همه چیز است. مکانهایی که در آنها، هوش مصنوعی تنها یک تماشاگر است.
سیدحسین حسینی در مطبش نشسته و به حرفهای مراجعی گوش میدهد که از اندوهش میگوید. اما یک نرمافزار پیشرفتهٔ هوش مصنوعی فقط میتواند علائم حیاتی او را تحلیل کند و حتی پیشنهاد درمان دهد، اما نمیتواند آن نگاه پر محبت و همدلانه، آن سکوت همراه و آن گرمای دست بر شانهٔ بیمار را ارائه دهد؛ بنابراین مسئله درمان، یک فرآیند انسانی است؛ سفری است که دو نفر با هم آغاز میکنند، پزشک و بیمار.
معلمی که جرقه ذهنی میآفریند، جایگزینی ندارد
در کلاس درس «محسن احسانی فرد»، معلم ادبیات فارسی، دانشآموزان دربارهٔ یک شعر کلاسیک بحث میکنند. در این زمینه نیز هوش مصنوعی میتواند تمامی تفاسیر ممکن از آن شعر را فهرست کند، اما نمیتواند آن شور و اشتیاق را مثل چشمان احسانی فرد، وقتی یک دانشآموز برای اولین بار معنای پنهان شعر را درک میکند، حس و ایجاد نماید. به عقیده این معلم باسابقه، آموزش، فقط انتقال اطلاعات نیست؛ بلکه برافروختن شعلهٔ کنجکاوی دانش آموزان است.
محمدحسن زاده، آتشنشان جوان اینگونه دیدگاهش را بیان میکند: «در میان آوار یک ساختمان فروریخته، امداد گر با حس لامسه و بینایی خود، میتواند نشانهای از یک قربانی زنده پیدا کند یا یک ربات امدادی هم میتواند به مکانهای خطرناک برود، اما نمیتواند آن واکنش و انتخاب سریع را در لحظه داشته باشد، مثلا چگونه یک تیرآهن را از میان آوار بلند کند تا باعث فروریزش بیشتر نشود. درواقع اینجا، نجات جان انسان در گرو شجاعت، تصمیم درست و فداکاری است—ویژگیهایی که فقط در ذات انسان نوشته شده است و هیچ رباتی به آن نرسیده و نمیرسد.»
نازنین امیری شفیعی، دانش آموخته فناوری عقیده دارد: «هوش مصنوعی در شبیهسازی «هوش» استاد است، اما در درک «آگاهی» ناتوان. عشق، زیباییشناسی، ترحم، از خودگذشتگی و معنویت، حوزههایی هستند که خارج از قلمرو هوش مصنوعی و الگوریتمها قرار دارند. در واقع تمدن ما نه بر پایهٔ محاسبات، که بر پایهٔ این ارزشهای انسانی بنا شده است. ماشین میتواند به ما کمک کند زندگی بهتری داشته باشیم، اما نمیتواند به ما دلیلی برای زندگی کردن بدهد.»
نقشهٔ راه فردا؛ عصر جدید، مهارتهای جدید
پس فردا چگونه خواهد بود؟ این پرسشی است که پاسخش را امروز باید بدهیم. بدون شک، آینده از آن کسانی خواهد بود که یاد گرفتهاند «با» ماشین فکر کنند، نه «در برابر» آن. مهارتهایی مانند تفکر انتقادی (توانایی پرسش از خروجی هوش مصنوعی)، خلاقیت، هوش هیجانی و انعطافپذیری، به موفقیت در این عصر تبدیل خواهند شد.
کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که ترس از هوش مصنوعی، طبیعی، اما نابجا است. تاریخ به ما نشان داده که هر فناوری مخرب، در نهایت خالق فرصتهای بیشتر و والاتر بوده است. مسئله پیش رو، یک چالش «انسانی» است. آیا ما به اندازهی کافی خردمند هستیم که از این قدرت برای ارتقای بشریت استفاده کنیم؟ آینده، داستان نبرد انسان با ماشین نیست؛ داستان همکاری انسان خردمند با ماشین قدرتمند برای ساختن جهانی است که در آن، هر دو نقش خود را ایفا میکنند. این بزرگترین آزمون اخلاقی و عملی نسل کنونی بشر است.
انتهای پیام/




