شاهدان خاموش؛ بروکراسیای که صدای واقعیت را نمیشنود
به گزارش برنا؛ در قلب ساختار اداری بسیاری از کشورها و به طور ویژه در دل نظام اداری ایران کارشناسان یا مدیرانی در سطوح میانی حضور دارند که به ظاهر در نشستهای تصمیمسازی نقش یا حضور دارند، اما در سطح کارکرد به «شاهدان خاموش» بدل میشوند. کسانی که میبینند، میدانند، اما نمیگویند. این سکوت و نبود طرح مساله، نه از روی ناآگاهی، بلکه از ترس برهم خوردن نظم بروکراتیک و جایگاه تثبیتشده ناشی میشود. جایگاه تثبیت شدهای که در پی جابهجاییهای مدیریتی بهوجود آمده و هر مدیر جدیدی نیازمند یا وابسته به آن کارشناسان است.
در نهایت نتیجه این چرخه «انباشت بحرانها»، «تقاطع بحرانها» و در ادامه «همسو شدن بحرانها» و بیاعتمادی اجتماعی و آسیب جدی بر سرمایه اجتماعی است.
آسیبشناسی کارشناسان خاموش، یکی از مهمترین مسائل مرتبط با نظام بروکراتیک کشور است؛ نخستین نکته در پیوند با چنین مسالهای، دانستههای محصور است. کارشناسان قدیمی دانش خود را همچون ملک شخصی و دارایی فردی حفظ میکنند و از ورود دادههای تازه میهراسند و البته از بیان آن به دیگری نیر هراس مضاعف دارند. زیرا چاکه انحصار این دادهها و اطلاعات را ابزار قدرت خود در چرخههای مدیریتی میدانند.
نکته دوم اما بسیار جدیتر است که از آن با عنوان سکوت در برابر بحرانها میتوان یاد کرد. در حوزههای اجتماعی و سیاسی، بسیاری ترجیح میدهند شاهد باشند تا کنشگر. این سکوت موجب میشود بحرانها روی هم انباشته شوند و آنچه برای کارشناسان ممکن است مطلوب باشد؛ وابستگی مدیران جدید به تیمهای کارشناسان است.
صادقانه و صریح باید گفت که وقتی کارشناسان، خاموش میمانند جریانهای فکری و اجتماعی به دست گروههای غیررسمی و غیرکارشناسی شکل میگیرد و این آسیب بسیار مهم و بلندمدتی است. از سوی دیگر در سطوح استانداریها و وزارتخانهها، چنین وضعیتی باعث میشود تا تصمیمسازیها بیشتر با سویه حفظ نظم اداری [حفظ مناسبات موجود] باشد تا پاسخ به نیازهای واقعی جامعه.
دلنگرانی اصلی، ناشی از پیامدهای سیاسی و اجتماعی این چرخه بسیار خطرناک است؛ جامعه وقتی سکوت یا فقدان کنشگری کارشناسان را میبیند، کل نظام تصمیمسازی را ناکارآمد تلقی میکند. از سوی دیگر سکوت کارشناسان مانع ورود ایدههای تازه به عرصه سیاستگذاری میشود.
اما آسیب جدی دیگر آن است که تصمیمات بدون بازخورد کارشناسان محلی، بیشتر به سمت الگوهای یکسان و ناکارآمد سوق پیدا میکنند و تصمیمسازیها در پایتخت مبتنی بر دادههایی میشود که از پی چرخه سکوت و شاهدان خاموش تولید شده است.
باید پذیرفت که «شاهدان خاموش» یکی از جدیترین آسیبهای ساختار اداری ایران هستند. کارشناسانی که به جای کنشگری یا طرح مساله و موضعگیری فنی در جایگاه اداریشان، سکوت در پیش میگیرند و در عمل به انباشت بحرانها و بیاعتمادی اجتماعی دامن میزنند. شکستن این سکوت و تبدیل کارشناسان به کنشگران فعال، ضرورتی حیاتی برای کارآمدی نظام سیاسی و اجتماعی است.
حسین نجفی * دانشآموخته علومسیاسی دانشگاه تهران





