چگونه ترامپ «مصونیت عاملان کشتار» جای حقوق بین‌الملل نشاند؟/ سال ۲۰۲۵؛ سال فروپاشی اعتبار نهاد‌های بین‌المللی

|
۱۴۰۴/۱۰/۰۵
|
۱۲:۳۱:۰۹
| کد خبر: ۲۲۹۵۴۵۷
چگونه ترامپ «مصونیت عاملان کشتار» جای حقوق بین‌الملل نشاند؟/ سال ۲۰۲۵؛ سال فروپاشی اعتبار نهاد‌های بین‌المللی
برنا- گروه بین‌الملل: سال ۲۰۲۵ در حافظه سیاست جهانی نه به‌عنوان سال بحران‌های مقطعی، بلکه به منزله نقطه عطفی ثبت شد که در آن، حقوق بین‌الملل از یک سازوکار مهار قدرت به پوششی برای «مصونیت عاملان کشتار» فروکاست. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، آن‌گونه که گاردین تحلیل می‌کند، شتاب‌دهنده فروپاشی نظمی بود که پس از جنگ جهانی دوم با وعده قانون، نهاد و مسئولیت‌پذیری شکل گرفته بود؛ نظمی که اکنون زیر ضرب سیاست زور، معامله و باج‌گیری، مشروعیت خود را از دست می‌دهد.

به گزارش برنا، تحلیل گاردین از برآیند تحولات سال ۲۰۲۵، تصویری تیره از جهانی ترسیم می‌کند که در آن ایالات متحده - معمار اصلی نظم مبتنی بر قواعد - نه تنها از نقش رهبری عقب نشسته، بلکه فعالانه در حال تخریب همان ساختاری است که خود بنیان گذاشت. از تضعیف نهاد‌های حقوقی و بین‌المللی گرفته تا عادی‌سازی استفاده از زور، از سیاست خارجی شخصی‌سازی‌شده ترامپ تا جایگزینی حقوق با «دیپلماسی مافیایی»، مجموعه‌ای از رخداد‌ها نشان می‌دهد جهان وارد دوره‌ای بینابینی شده است؛ دوره‌ای که به تعبیر گرامشی، جهان کهنه در حال مرگ است و جهان نو هنوز زاده نشده. در چنین خلأیی، آنچه بیش از همه آسیب دیده، نه فقط اعتبار نهاد‌های جهانی، بلکه خود ایده پاسخگویی، قانون و محدودیت قدرت است؛ وضعیتی که پیامد‌های آن از اوکراین و غزه تا ایران، ونزوئلا و آینده اروپا و منشور سازمان ملل امتداد یافته است.

پاتریک وینتور، دبیر دیپلماسی گاردین در این تحلیل آورده است: «جهان کهنه در حال مرگ است»، آنتونیو گرامشی زمانی نوشت، «و جهان نو برای زاده‌شدن تقلا می‌کند.» این فیلسوف مارکسیست ایتالیایی می‌گفت در چنین دوره‌های بینابینی، «هر کنش، حتی کوچک‌ترین آن، می‌تواند وزنی سرنوشت‌ساز پیدا کند.»

در سال ۲۰۲۵، رهبران غربی به‌وضوح باور داشتند که خود و جهان درمیانه چنین دوره گذار تاریخی‌ای ایستاده‌اند؛ دورانی که در آن، نظم روابط بین‌المللِ بناشده پس از جنگ جهانی دوم به یک‌باره از حرکت ایستاده است.

گرامشی در توصیف چنین دوران‌هایی نوشته بود: «پدیده‌های بیمارگونه از هر نوعی سر برمی‌آورند.» و امروز، شاید هیچ پدیده‌ای بیمارگون‌تر از بحران مشروعیت شبکه قوانین و قواعدی نباشد که نظم بین‌المللی بر آنها استوار بود؛ نظمی که ایالات متحده در سال ۱۹۴۵ نقشی محوری در شکل‌گیری آن داشت. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید از ویرانگری‌هایی که دونالد ترامپ قرار بود بر سر این نظم جهانی فرود آورد، بی‌خبر بوده است. چون نشانه‌های آن پدیدار شده بود.

*دیدگاه ترامپیست‌ها برعلیه نظمی که آمریکا ساخت

مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، در جلسه تأیید صلاحیت خود در سنای این کشور در ماه فوریه، با شفافیتی قابل‌توجه توضیح داد که چگونه ترامپ جهانی را که اسلافش ساخته بودند، به کناری نهاده است. او گفت: «نظم جهانی پس از جنگ نه تنها منسوخ شده، بلکه اکنون به سلاحی علیه ما تبدیل شده است؛ و همین ما را به نقطه‌ای رسانده که باید با بزرگ‌ترین خطر بی‌ثباتی ژئوپلیتیک و بحرانی نسلی در طول عمر هر فرد زنده امروز روبه‌رو شویم.»

به گفته روبیو، نظم بین‌المللی مبتنی بر قواعد باید کنار گذاشته می‌شد، چراکه بر یک فرض نادرست بنا شده بود: این‌که سیاست خارجیِ معطوف به منافع بنیادین ملی می‌تواند جای خود را به سیاستی بدهد که در خدمت «نظم لیبرال جهانی» است؛ نظمی که در آن، همه ملت‌های جهان عضو جامعه‌ای دموکراتیک به رهبری غرب می‌شوند و بشریت قرار است هویت‌های ملی خود را کنار گذاشته و به «یک خانواده انسانی و شهروندان جهان» بدل شود. روبیو گفت: «این فقط یک خیال نبود؛ اکنون می‌دانیم که توهمی خطرناک بوده است.»

* «اول آمریکا» یا آشفتگی در سیاست ترامپ؟

این ارزیابی در سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا نیز تکرار شد؛ سندی که از «محو فرهنگی اروپا» هشدار می‌دهد و بر حمایت از احزاب ملی‌گرا که به «ثبات راهبردی با روسیه» باور دارند، تأکید می‌کند. در این سند آمده است که آمریکا دیگر قصد ندارد «مانند اطلس، کل نظم جهانی را بر دوش بکشد».

روی کاغذ، این مواضع ممکن است تبیینی نسبتاً منسجم از «اول آمریکا» به نظر برسند؛ اما در عمل، سیاست خارجی ترامپ آشفته و متناقض است. ایدئولوژی رسمی عدم مداخله، با مداخلات پراکنده‌ای درهم‌آمیخته که به گونه‌ای ناهماهنگ، مفاهیمی از نظم جهانی را با منافع ملی آمریکا ترکیب می‌کند. در سیاست خارجی ترامپ، هیچ خط سیر مستقیمی وجود ندارد؛ تنها گردونه‌ای از انفجار‌های نامرتبط که در آسمان شب پراکنده می‌شوند. همان‌طور که دونالد ترامپ جونیور با افتخار می‌گوید، پدرش غیرقابل‌پیش‌بینی‌ترین سیاستمدار جهان است. شخصی‌بودن افراطی سیاست خارجی آمریکا، به متحدان سابق واشنگتن امیدی کاذب می‌دهد که شاید این گسست واقعی نباشد.

*استفاده از زوربه جای نظم نهادی؛ «دیپلماسی مافیایی» ایالات متحده

در میان این آشوب، یک هدف ثابت برای خشم ترامپ وجود داشته است: محدودیت‌هایی که حقوق بین‌الملل تحمیل می‌کند و منظومه ارزشی آن که بر حاکمیت ملی و ممنوعیت استفاده از زور برای تغییر مرز‌ها استوار است. جای این نظم، ترامپ «قدرت عریان اجبار» را نشانده است؛ آنچه برخی آن را «دیپلماسی مافیایی» توصیف کرده‌اند، جایی که باج‌گیری، تهدید و معامله ابزار تغییرند.

آنچه گاردین می‌نویسد نمای جهانی بسیار پرشماری دارد. ترامپ در جنگ اوکراین چه نقشی ایفا می‌کند؟ آیا او واقعا چهره‌ای صلح‌طلب و مخالف کشتار در یک جنگ مهم میان روسیه و اروپاست یا بر اساس استاندارد‌های کاربردی میان اثرگذاری قدرت ایالات متحده در مقابل مسکو حرکت می‌کند؟ گاردین می‌نویسد: در برابر انتخاب میان بیرون‌راندن روسیه از اوکراین- کاری که آمریکا با مسلح‌کردن کافی کی‌یف، قطعاً توان انجامش را دارد - یا ایجاد رابطه‌ای سودآور که در آن منابع عظیم اوکراین را شود، ترامپ آشکارا دومی را برمی‌گزیند. در این منطق، اوکراین باید هر بهایی بپردازد و هر رنجی را تحمل کند تا بقای اقتصاد ترامپی تضمین شود. برای اتحادیه اروپا و ناتو، این همان لحظه‌ای است که هر کنش می‌تواند برای آینده حاکمیت اروپا و منشور سازمان ملل تعیین‌کننده باشد.

*دیپلماسی زور و جنایت جنگی

به گزارش برنا، گرچه گاردین اشاره‌ای به مسئله ایران ندارد، اما به آسانی می‌توان دید که ترامپ با حمایت از جریان مافیای قدرت و ثروت در دنیا با حمله تاسیسات هسته‌ای ایران و نشاندن دیپیلماسی مافیایی و زور به جای احترام به قوانین نهادی در حقوق بین‌الملل، تهران را به دیکته خواسته‌هایش فرامی‌خواند، نکته‌ای گاردین درمورد رفتار ترامپ با ونزوئلا نیز به آن اشاره دارد:همین نگاه به حاکمیت ونزوئلا نیز دیده می‌شود؛ کشوری با ۳۰۳ میلیارد بشکه ذخایر نفتی، حدود یک‌پنجم ذخایر جهان، که مانند گرینلند، کانادا و مکزیک، به طمع‌گاه نگاه ترامپ بدل شده است. وقتی در شبکه‌های اجتماعی هشدار داده شد که کشتن غیرنظامیان ونزوئلایی بدون روند قضایی - آن‌گونه که آمریکا با بمباران قایق‌ها در کارائیب و اقیانوس آرام انجام داده - می‌تواند جنایت جنگی تلقی شود، جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، با وقاحتی تمام پاسخ داد: «اصلاً برام مهم نیست چی صداش می‌کنید.» پنتاگون بعدتر مدعی شد که طبق قانون آمریکا، منفجرکردن ملوانان کشتی‌شکسته در آب مجاز بوده، چون آنها «رزمندگانی تهدیدکننده امنیت آمریکا» محسوب می‌شدند.

*قواعد اقتصادی دنیا زیر ضرب معیار‌های استعماری

در همین حال، قواعد تجارت آزاد نیز در هم شکسته‌اند؛ ترامپ از اندازه عظیم بازار آمریکا نه تنها برای گرفتن پول از متحدان، بلکه برای تحمیل تغییرات در سیاست داخلی آنها استفاده می‌کند. جایگاه کشور‌ها در کاخ سفید نه بر اساس معیار‌های عقلانی یا حتی دموکراتیک، بلکه بر مبنای رابطه شخصی رهبرانشان با ترامپ و حلقه حاکم اطراف او تعیین می‌شود؛ نظمی آشکارا پادشاهی.

*عصر مصونیت چندش‌آور عاملان کشتار در دنیا

گاردین به نمایش صلح ترامپ درباره مسئله غزه و رفتار‌های رژیم صهونیستی اشاره می‌کند؛ جایی که ترامپ در همنوایی با اسرائیل دست به کشتار می‌زند. گاردین می‌نویسد: اشغال و بمباران غزه توسط اسرائیل - با همراهی یا سکوت همدستانه قدرت‌های اروپایی- افزون بر خشونت عریان خود، ادعای جهان‌شمولی هنجار‌های بین‌المللی را عریان می‌کند. مجد الانصاری، مشاور سیاست خارجی نخست‌وزیر قطر، می‌گوید: «ما در عصر مصونیت چندش‌آوری زندگی می‌کنیم که ما را صد‌ها سال به عقب می‌برد. مدام امتیاز می‌دهیم، نه برای توقف تجاوز، بلکه برای این‌که از عاملانش بخواهیم کمتر بکشند و کمتر ویران کنند. حتی دیگر از آنها نمی‌خواهیم به حقوق بین‌الملل احترام بگذارند؛ فقط می‌خواهیم کمی از فاصله صد مایلی‌شان با آن، عقب بیایند.»

این وضعیت با حمله‌ای آشکار به نهاد‌های حقوق بین‌الملل همراه شده است؛ نهاد‌هایی که سد راه قدرت عریان‌اند. نیکولا گیو، قاضی فرانسوی دیوان کیفری بین‌المللی، در گفت‌وگویی توضیح داده، تحریم‌های آمریکا چگونه زندگی روزمره‌اش را فلج کرده‌اند. همه حساب‌هایش در شرکت‌های آمریکایی بسته شده و حتی رزرو هتلش در فرانسه لغو شده است. تنش بی‌سابقه میان واشنگتن و دیوان کیفری بین‌المللی پس از آن بالا گرفت که قضات این دادگاه، از جمله نیکولا گیو، حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل را صادر کردند.

نیکولا گیو برای پافشاری بر اصول اولیه حقوق بشردوستانه و ارزش جان غیرنظامیان فلسطینی، عملاً به دهه ۱۹۹۰ پرتاب شده است. بانک‌های اروپایی حساب‌هایش را بستند و شرکت‌ها از ارائه خدمات به او سر باز زدند. در همین حال، نهاد‌های اروپایی - حتی امضاکنندگان اساسنامه رم - سکوت اختیار کرده‌اند.

آمریکا همچنین از چندین نهاد سازمان ملل خارج شده یا آنها را تضعیف کرده و حدود یک میلیارد دلار از بودجه نهاد‌های وابسته به سازمان ملل را قطع کرده است.

در مجمع عمومی سازمان ملل، آمریکا حتی از انزوای خود لذت می‌برد. نهاد‌های چندجانبه دیگر - از سازمان تجارت جهانی تا توافق پاریس و گروه ۲۰ - به میدان تقابل بدل شده‌اند. جان کری می‌گوید آمریکا تحت رهبری ترامپ از «رهبر» به «انکارکننده، تعلل‌کننده و تفرقه‌افکن» تبدیل شده است.

در حالی که زبان حقوق بین‌الملل به گفتمان غالب افکار عمومی بدل شده، ظرفیت آن برای مهار خشونت رو به افول است. به تعبیر برخی حقوقدانان، آنچه روزی وعده نظم می‌داد، امروز بیشتر به نمایش می‌ماند. مجد الانصاری پیش‌بینی می‌کند که جهان از «نظم» به «بی‌نظمی» گذار کرده است: «ما به هیچ نظامی نمی‌رویم. به جایی می‌رویم که هرکس توان ایجاد ویرانی داشته باشد، می‌تواند هر کاری بکند؛ چون کسی پاسخگو نخواهد بود.»

انتهای پیام

نظر شما
پیشنهاد سردبیر
رایتل
بانک سپه
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
رایتل
بانک سپه
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
رایتل
بانک سپه
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت