تاثیر دروغ بر زندگی

|
۱۳۹۴/۰۲/۲۸
|
۱۴:۲۶:۳۴
| کد خبر: ۲۸۵۹۳۴
تاثیر دروغ بر زندگی
هیچ کس دروغگو به دنیا نمی آید اما در کدام مرحله از زندگی و طی چه فرآیندی یک دروغگو متولد می شود؟ این سوالی است که همه ما از خود یا از دروغگویان پرسیده ایم، همه نیز به دانستن آن علاقه دارند.

به گزارش خبرگزاری برنا، دروغ از بدترین معایب ، زشت ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و بالطبع از کارهای زشت و ناپسند و عادت به آن ازفضایل اخلاقی و از گناهان کبیره به شما می رود و تا ضرورت و مصلحت مهمی در میان نباشد دروغ گفتن جایز نمی باشد.

دروغ علاوه بر اینکه انسان را در دنیا و آخرت از رحمت الهی محروم می کند و اعتبار اجتماعی انسان را از بین می برد و سبب سلب اعتماد افراد جامعه نسبت به یکدیگر می گردد ، جامعه را از حرکت در مسیر تمدن که مستلزم باور داشت و انگیزه و اعتماد متقابل می باشد ، دور می سازد. هیچ کس دروغگو به دنیا نمی آید اما در کدام مرحله از زندگی و طی چه فرآیندی یک دروغگو متولد می شود؟ این سوالی است که همه ما از خود یا از دروغگویان پرسیده ایم . همه نیز به دانستن آن علاقه دارند.

گروهی از پژوهشگران از دانشگاه پنسیلوانیا در پژوهشی، نوجوانان دبیرستانی را تشویق به شرکت در این پژوهش کردند و در یافتند که 98 درصد از آنها به والدین خود دروغ می گویند . تحقیقات نشان می دهد آنها بیشتر در باره چگونگی خرج کردن پول توجیبی و لباسهای که بیرون از خانه می پوشند ، درباره فیلم های که در سینما می بینند و کسانی که با آنان به سینما می روند و گشتن با دوستانی که والدین نمی پسندند دروغ می گویند . کودکان باهوش می توانند از دویا سه سالگی دروغ بگویند، با این که فکرمی کنیم راستگویی مهم ترین فضیلت در بچه هاست ، معلوم شده دروغگویی مهارت پیشرفته تری است . بچههایی که تفاوت های ظریف بین دروغ و راست را متوجه می شوند، زود تر از این مسئله به نفع خود استفاده می کنند هرگاه فرصت دست بدهد ،برای دروغگویی مستعد ترند و اگربه بچه ها میدان داده شود به دروغگویی عادت می کنند.

وقتی کودک به سن مدرسه می رسد ، دلایل دروغگویی پیچیده تر می شود، پرهیز از تنبیه همچنان عامل اصلی دروغگویی است . گزافه گویی و یاد گرفتن این که می تواند والدین را گول بزند به او احساس قدرت می دهد. هرگونه افزایش ناگهانی دروغگویی علامت خطر است و نشان می دهد چیزی در زندگی کودک به گونه ای تغییر کرده است که وی را آزار می دهد بیشتر بچه ها ی شش ساله ای که مکرر دروغ می گویند ، تا هفت سالگی از آن دست می کشند، اما اگردروغگویی را موفقیت آمیزی برای مقابله با وقعیت های دشوار باشد بچه به آن عادت خواهد کرد.

برخی افرادبرای رسیدن به اهدافشان به همه دروغ می گویند این افراد نمی دانند که دروغ نه ترفند است و نه برگ برنده بلکه چاقویی است که فرد دروغگو لبه اش را به سمت خودش می گیرد و با تمام توان به آبرو و سلامت روانی اش حمله می کند. دلایل دروغگویی در بزرگسالان: بزرگسالانی که مصداق جمله ( من آنم که رستم بود پهلوان) هستند آدم های دروغگویی محسوب می شوند که در همه گفته ها و رفتارهایشان اغراق می کنند و کار را با غلو و مبالغه می کشانند. آنهاهمیشه در حرف هایشان از کاه کوه می سازند و نسبت های نادرست به خود می دهند تا برای خود وجهه ای دست و پا کنند و خود را آدمی نشان دهند که همیشه در رویاهایشان دوست داشته اند مثل او باشند . این افراد ابایی ندارند که دروغ بگویند مثلاً ماهی فلان مقدار خرج می کنند و فلان مقدار درآمد دارند در حالی که گفته هایشان فاصله زیادی با حقیقت دارد. ــ افراد گاهی به این دلیل دروغ می گویند که دوست دارند دیده شوند . ــ گاهی نیز به دروغ متوسل می شوند تا کمبود های درونی شان را جبران کنند. ـ بعضی اوقات به این طریق مرهمی بر حقارت ها و ضعف شخصیت شان بگذارند . ولی گاهی دروغگویی آدم های بزرگسال از مکانیسم های دفاعی و تلاش برای کسب وجهه فراتر می رود و تبدیل به بیماری می شود، یعنی زمانی که به گفته روان شناسان ، فرد به درمان نیاز پیدا می کند و اگر به همین روش زندگی ادامه دهد ، جایگاه اجتماعی و خانوادگی اش را از دست می دهد .

بسیاری از روانپزشکان ، دروغگویی دائم را به عنوان نشانه ای از وجود مشکل روانی در نظر می گیرند که می تواند شامل بیمارهایی مثل توهم و خیالپردازی ، انواعی از بیماری های روانی یا خود شیفتگی روانی باشد. عللی که کودکان دروغگو می شوند. کودک با توجه به اینکه ترسی ندارد که بفهمند او چه می داند یا نمی داند آنچه را که واقعیت است بیان می کند و بدون هیچ ترسی هرچه در دل دارد به زبان می آورد اما به مرور ماها با رفتارهایمان به او یاد می دهیم که همه چیز را به زبان نیارود با ایما و اشاره یا توپ وتشر و گاهی نیز با تنبیه کردن وی را ترغیب می کنیم که حرف نزند و یا واقعیتها را بیان نکند. در ابتدا کودک با این قضیه بخاطر تاثیر رفتارهای اطرافیان به او القاء می شود که نباید واقعیت ها را بگوید وقتی مصلحت نیست باید سکوت کند و متاسفانه ما با رفتارمان به اومی قبولانیم که یک کودک راستگو که همه چیز را پیش همه کس روی دایره بریزد و هرسوالی را که از او می پرسند با واقعی ترین کلمات پاسخ می دهد کودک خوبی نیست ، حتی برخی مواقع تاثیر رفتار اطرافیان به کودک می آموزد که گاهی مواقع سکوت کردن و امتناع از حرف زدن تنها چاره کار نیست بلکه باید حرفهای ناراستی زد و معرکه را جمع و جور کرد به قولی دروغ گفت. مثلاً برخی از کودکان می خواهند وقتی در مورد کار پدرش می پرسند صاف نرود سر اصل مطلب و بلکه اگر کارمند معمولی یک شرکت است او را تا درجه مدیرکلی بالا ببرد و متراژ خانه محل سکونت را اگر 50 متر است بگوید 500 متر و ... از آنجایی که علم روانشناسی ثابت کرده است که کودک آنچه را که می بیند قبول کند نه آنچه را که به اومی گویند و کودک در محیط خانواده مشغول مشق کردن هستند. این رفتار های نابجا و نادرست والدین و اطرافیان به مرورو تاثیر خود را برکودک می گذارد و باعث می شود کودک به دروغ گفتن عادت نماید. برخی بزرگترها به بچه ها با استدلاهای مختلف القاء می کنند که به قول شاعر (دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز) و کودک نیز چاره ای بجز اطاعت نداشته ودروغگو می شوند مثل بزرگترها افراد دروغگو دستپروده خانواده هایشان هستند همان محصولاتی که حالاخودشان خانواده تشکیل داده اند و دست پروده های شبیه به خود دارند.

خانواده کارهای خوب و بد را مستقیم و غیرمستقیم به اعضایش نشان می دهد و اعضاء نیز این درس ها ی کلامی و غیرکلامی را در ذهنشان ضبط می کنند و در مواقع لزوم آنها را بکار می برند.

این خانواده است که راه را از چاه نشان بچه ها می دهد . پس اگر روزی بچه ای در چاه افتاد معلوم است که خانواده چاه را نشان او نداده است و اگر او روزی دروغ گفت معلوم است که دروغ را در خانه یاد گرفته است. در خانه یک اتفاق دیگر هم می افتد .یعنی کودکی که رو راست نبودن را از بزرگترهایش آموخته گاهی دوست دارد درس اش را به پدر و مادر پس دهد . او دلش میخواهد

یک روز هم این پدر و مادر او باشند که مخاطب دروغهایش می شوند ، چون آنها بوده اند که به او یاد داده اند گاهی برای فرار از مخمصه یا برای محبوب شدن می توان دروغ گفت. اما این درس پس دادن همیشه خوشایند والدین نیست آنها دوست ندارند صاحب کودکی باشند که با دروغ زندگی می کند . برای همین گاهی به او تذکر می دهند و گاهی دست به تنبیه او می زنند، غافل از این که

اطلاعاتی که در دهن فرزندشان حک شده با هیچ کدام از روشها قابل پاک کردن نیست.البته بی انصافی است که همه خانواده ها را معلم دروغگویی بچه ها بدانیم خانواده های زیادی هستند که چون با اخلاقیات پایبندند از دروغ دوری می کنند و راستگو بودن را به بچه ها می آموزند . اما در عین حال آنها مرتکب چند اشتباه می شوند که ناخواسته فرزندشان را به سمت دروغگویی سوق می دهند. اولین اشتباه ، حاکم کردن فضای ترس در خانه است . در این فضا ، کودکی که کار اشتباهی انجام داده به خاطر ترس از مجازات و تنبیه به دروغ متوسل می شود و آسمان ریسمان به هم می بافد تا واقعیت را به نوعی دور از دسترس نگه دارد. در خانواده هایی که تنبیه شدید بدنی و تحقیر و توهین رواج دارد این ترس شدید تر و به مراتب تعداد دروغ هایی که گفته می شود نیز بیشتر است. اماگاهی منشاء دروغگویی، ترس و دلهره از مجازات و یا واکنش دیگران نیست بلکه این کار در غوطه خوردن فرد در دنیای خیال ریشه دارد. زندگی در دنیای خیال و اوهام برای بچه ها از سن دوسالگی شروع و تا شش سالگی ادامه دارد آنها در این پنچ سال دنیا را با روش خود تفسیر می کنند و واقعیت و خیال را به هم می آمیزند و هر چه را که در ذهن به آن فکر می کنند به زبان می آورند. روانشناسان می گویند این کودک ( دروغ سیاه و سفید)می گویند و تمام ترس ها ، دلهره ها و آرزوهایشان را در ظرف این دروغ

ها می ریزند آنها مثلاً با هیجان زیاد می گویند که امروز وقتی سرشان را از پنجره خانه بیرون بردند یک غول دیده اندیا دیشب در اتاقشان همه آدم های بدر را کشته اند و به این طریق خود را آن طور نشان می دهند که دوست دارند باشند. ولی باید ریشه این دروغهای سیاه وسفید را خشکاند ، چون اگر تکرار شود و فکری به حالشان نشود بزودی از کودک ، بزرگسالی دروغگو می

سازدکه زندگی دشواری خواهد داشت . والدینی که چنین کودکی دارند باید از تنبیه و مجازات کردن بپرهیزند و در عوض کاری کنند تا کودک افکار پوچ و خیالی را بشناسد و میان آنها و واقعیت فرق بگذارد.. آداب ریشه کنی دروغ: اصلاح هر روش یا رفتار غلط قبل از اینکه در تمام وجود یک فرد ریشه بدواند شدنی تر است برای همین اگر ریشه دروغ رااز بچگی بخشکانیم و ارزش راستگویی را در وجود او نهادینه کنیم کارمان راحت تر از زمانی خواهد بود که می خواهیم دروغگویی را که جزئی از شخصیت یک فرد شده از او جدا کنیم.

برای حذف دروغ از وجود یک کودک باید اصول اخلاقی را به او آموزش دهیم ، یعنی از فوائد راستگویی و صداقت برایش حرف بزنیم و ضمن این خوبی ها را در عمل به او نشان می دهیم ، از سرنوشت آدم های خوبی که در شرایطی راست می گویند نیز برایشان بگوییم. اگر هدف این باشد مسلم است که دیگر در محیط خانواده واژه هایی چون شوخی ، الکی یا دروغ رد وبدل نمی شودچون کاربرد همین واژه ها سبب می شود تا آموخته های قبلی متزلزل شود و این تصور پیش آید که برای شوخی و خنده می توان حرف ناراست برزبان آورد .

 کودکی که در هر شرایطی راست می گوید باید مورد تشویق اعضای خانواده قرار بگیرد چون او مشغول انجام درست ترین کار ممکن است.شرایط راستگویی برای کودک باید همیشه مهیا باشد چون اگر روزی راستگویی موجب ترس یا مجازات دیدن اوشود کم کم یاد می گیرد که راستگویی کار خطر ناکی است برای همین است که گفته می شود حذف ترس یعنی راستگویی و حذف دروغ .

نظر شما