علی مهرعلیزاده" مدیرکل امور اجتماعی استانداری ایلام ، در گفتگو با خبرگزاری برنا در ایلام، اظهار داشت: در مورد آسیبزایی نظام تربیتی اظهار کرد: در حالی که 7.5 درصد تولید ناخالص داخلی و 23 درصد بودجهی ملی در حوزه آموزش و پرورش هزینه میشود متاسفانه در این حوزه با آسیبهایی مواجه هستیم.
مدیرکل امور اجتماعی استانداری ایلام با بیان اینکه سیاست دولت تدبیر و امید در مواجهه با آسیبهای اجتماعی به جای سیاست سکوت و تغافل بر سیاست گفتوگوی اجتماعی از پایین است، ادامه داد: کتمان آسیبها مردم را بیشتر آزردهخاطر خواهد کرد چرا که مردم واقعیتها و آسیبها را لمس میکنند و در راستای این دیدگاه آسیبشناسی نظام تربیتی با تاکید بر آموزش و پرورش ضروری است.
مهرعلیزاده با تاکید براین موضوع که سن نوجوانی سن بحران نیست و بحران محسوب کردن آن نگاه غیر علمی به بحث است، اضافه کرد: برخورد غیرعلمی با پدیدهی نوجوانی موجب بروز بحران خواهد شد.
وی با بیان اینکه هدف آموزش و پرورش تربیت انسانهایی با صفات انسانی است نه افرادی متخصص و کاردان، خاطر نشان کرد: آموزش باید منجر به پرورش افراد شود و این به معنای عدم جدایی این دو مقوله از همدیگر است پس در این حالت این سوال مطرح میشود هدف مدرسه چیست؟ واقعیت این است که هدف مدرسه آموزش خوب زیستن، آموزش همزیستی در خانه، مدرسه و جامعه و در نهایت خودشکوفایی نوجوانان است.
این کارشناس مسایل اجتماعی با تاکید بر اینکه آموزش و پرورش بایددر پنج بُعد بر شخصیت کودک تاثیر بگذارد، یادآور شد: برای شخصیتسازی کودکان باید بر بُعد عقلی، عاطفی، اجتماعی، جسمانی، اخلاقی و ایمانی توجه شود، سوال این است که نظام تربیتی تا چه حد در نیل به این امر مهم موفق بوده است؟ و یا اگر مقدمهی خوب زیستن را جسم سالم و تغذیه سالم عنوان کنیم باید پرسید در این حوزه نظام تربیتی آموزش و پرورش چکار کرده است؟ واقعیتی که مشاهده میشود این است که انبوهی از دانشآموزان با اضافه وزن و بیتحرکی مواجه و با فستفودی مأنوس هستند.
وی همچنین افزود: مدرسه باید کارگاه زندگی باشد که در آن دانشآموز هم کار ذهنی و هم کار بدنی را به عنوان مکملهای همدیگر یاد بگیرد تا فردی متعادل تربیت شود. اما در این زمینه چه کردهایم؟
مهرعلیزاده ادامه داد: آسیبهای عدیدهای در حوزهی نظام تربیتی وجود دارد از جمله تاکید بیش از حد به حافظهمحوری، در حالی که اساس کار خوب ارتباط برقرار کردن است ولی سبک تربیتی حاکم، تربیت دانشآموز سر به زیر در چارچوب سبک ارتباطی منفعلانه است بدین لحاظ از نوجوانی که چنین سبک تربیتی را تجربه کرده نمیتوان انتظار استقلال شخصیتی داشت و یا اینکه به ناهنجاریها قدرت "نه گفتن" را داشته باشد چرا که خیلی از مواقع «توانستن در نخواستن» است در حالیکه ما این را نادیده گرفتهایم و در واقع آن چیزی که در مدارس مشاهده میشود تماس اولیاء مدرسه با دانشآموز است و نه رابطه.
وی تاکید کرد: متاسفانه رابطهی معلم با دانشآموز افقی، مشارکتی و همدلانه نیست و اساساً ساختار تربیتی مبتنی بر منطق قدرت است و چند و چون کردن و پرسشگری محلی از اعراب ندارد پس در چنین وضعیتی نمیتوان انتظار استدلالورزی را داشت.
مهرعلیزاده با اشاره به این که فلسفهی آموزش و پرورش، آموزش اندیشیدن است نه یاد دادن اندیشهها، اظهار کرد: حاصل این نوع آموزش نوجوانی است که همواره همه چیز را در دسترس خود دارد در نتیجه پدیده و خصلتی تحت عنوان "طلبکاری محض" در نوجوان شکل میگیرد که منجر به فردگرایی خودخواهانه و پرخاشگری، خودشیفتگی و غیره میشود که بعدها میتواند زمینهساز بروز خیلی از آسیبها شود.
مدیرکل امور اجتماعی استانداری ایلام با بیان اینکه سیستم تربیتی به نوجوان یاد نداده که از موضوعات کوچک لذت ببرد تا آن شادی تبدیل به فضیلت شود، خاطر نشان کرد: باید به نوجوان یاد داد شادی وی در شاد شدن دیگران است و شادی تقسیمنشده به نوعی اندوه بزک شده است البته این موضوع تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله تاکید بیش از حد بر رقابت در اول شدن در همه چیز است که در نتیجه فرد در دوران بزرگسالی تلاش میکند در نظام ادراری مدیر باشد، راننده زودتر از بقیه به مقصد برسد جدای از اینکه تقسیمبندی به اول یا آخر شدن باعث آسیبزدن به شخصیت نوجوان میشود و تاکید بیش از حد به رقابتهای همچون کنکور سراسری موجب بروز تنش، اضطراب، انزوا، افسردگی، بروز تعاملات سرد، سرکوب استعدادهای خاص نوجوانان در دیگر زمینهها میشود.
وی افزود: شهروند خوب نه در کتاب و کلاس بلکه در ایجاد منشها شکل میگیرد در حالی که معلوم نیست در این حوزه چقدر موفق عمل کردهایم و یا اینکه تاکنون از نوجوانان پرسش نشده که الگوهای رفتاری آنها در این زمینه چه کسانی هستند؟ و اینکه نقش ما در معرفی الگوها چقدر بوده است؟
مهرعلیزاده در پایان تاکید کرد: کودک و نوجوان حساسترین دوران عمر خود را در نظام رسمی تربیتی میگذراند و با توجه به اهمیت پیشگیری و درمان میطلبد تا به صورت دقیقتر و جامعتر نظام تربیتی ما واکاوی شود و برای نیل به این مهم شناخت وضع موجود بسیار مهم است چرا که معتقدیم تشخیص مهمتر از درمان است و سرانجام آنکه مسایل و مشکلات هر چه که باشد تنها با تکیه بر بهرهگیری از خرد جمعی در چارچوب گفتوگوهای اجتماعی میتواند نسبت به اصلاح و ارتقاء وضع موجود اقدام کرد