به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر خبرگزاری برنا؛ثروتی بعد از آخرین کار خود"فهرست"به سراغ آیرا لوین رفته است تا اثری از این نویسنده ی آمریکایی را به روی صحنه ببرد.
لوین متخصص نگارش رمان ها و نمایشنامه هایی جنایی و رعب آور است.این را پوسترهای نمایش که یک چشم خون افتاده است که پایین آن نوشته شده دیدن این نمایش به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود دوباره یادآوری می کند.
آثار لوین از فضایی انگلیسی برخوردار است و از حیث جنایی و معمایی بودن به آثار آگاتا کریستی خالق داستان های پوارو و خانم مارپل نزدیک است.همین فضا ی رعب آور انگلیسی نیز به وضوح در اتاق ورونیکا دیده می شود.
برای دیدن این نمایش عصر یک جمعه سرد زمستانی به سوی میدان بهارستان ،خیابان ملت،عمارت تاریخی مسعودیه رهسپار می شوم.این آدرس یکی از جدیدترین تماشاخانه های شهر تهران هست که چند ماهی بیشتر از افتتاح آن نمی گذرد.تماشاخانه ای کوچک در گوشه ای از عمارت بزرگ مسعودیه.مکانی که نامش با نام ایمان افشاریان گره خورده است.افشاریان که بازیگر اتاق ورونیکا است چند ماه پیش با نمایش "جنایت و مکافات"که کارگردانی آن را به عهده داشت این تماشاخانه را افتتاح کرد و از کسانیست که به همت او این سالن ایجاد شده است.
با ورود به محوطه عمارت و قدم گذاشتن بر زمینی که پوشیده از برگ هایی است که خزان برای آن به ارمغان آورده، سفر من به دل تاریخ آغاز می شود.تصور دیدن نمایش با داستانی متعلق به دهه هفتاد میلادی در یک عمارت قجری تماشاگر را سر ذوق می آورد.این را از عکاسی های پی در پی تماشاگران از گوشه گوشه این عمارت می توان فهمید.
مسافت نسبتا طولانی را از درب ورودی عمارت تا درب اتاق ورونیکا باید طی کرد و در طول گذر از این مسیر آدم های زیادی را می بینم که مشغول گرفتن عکس یا در حال گشت زدن در اتاق های عمارت که در انجا عمدتا کالاهای تزئینی با شکل و فرم قدیمی به فروش می رسد هستند.به پشت درهای بسته سالن می رسم،ساعت از موعد مقرر هم می گذرد اما درها همچنان بسته اند.سرمای هوا باعث میشود دقایق دیر بگذرند.
درحالیکه با سرما دست و پنجه نرم می کنم،مردی را می بینم که از آن سوی حیاط دوان دوان به سمت ما می آید،درب تماشاخانه را به سرعت باز می کند وداخل می شود.با تاخیری پانزده دقیقه ای درها را همان مرد باز می کند درحالیکه تراکت های نمایش در دستانش هست.گویا تعداد تراکت ها کمتر از تعداد تماشاگران است،این را از نحوه ی پخش نه چندان مناسب آنها می توان فهمید.
با امید به اینکه با ورود به سالن سرمای محیط بیرون از تنم به در رود به طرف صندلی ام رفتم اما در طول دو ساعت اجرای نمایش هم اثری از گرما نبود.
تا نمایش شروع شود چشمانم را به صحنه ای که از پارکت های چوبی پوشیده شده بود دوختم.تختخوابی که درگوشه ای از صحنه بود نشان میداد اینجا بدون شک همان اتاق ورونیکاست.وسایل دیگر اتاق با ملحفه هایی سفید پوشیده شده بود و قابل تشخیص نبود،گویا سال هاست کسی به این اتاق رفت و آمد نداشته است.
اولین نفر بهناز جعفری است که در شمایل یک پیشخدمت سالخورده،با کمری خمیده و مویی سپید وارد صحنه می شود و چراغ های اتاق را روشن میکند.الان دیگر جزئیات بیشتری از صحنه قابل مشاهده است.پشت سر پیشخدمت بقیه شخصیت های داستان هم وارد اتاق می شوند.ستاره پسیانی در نقش یک دختر شر و شور به اسم سوزان که دلبسته ی پسر جوانیست به اسم لاری با بازی مرتضی اسماعیل کاشی،در صحنه ظاهر میشود و همراه با سوزان و لاری،باغبان منزل ورونیکا که نقش او را ایمان افشاریان بعهده دارد قدم به اتاق مرموز می گذارد.اتاقی که صاحبش را دخترکی می پنداریم که سالهاپیش بر اثر ابتلا به سل از دنیا رفته است.
هرکدام از شخصیت ها شروع به قدم زدن در این اتاق می کنند و پیشخدمت ملحفه های رو وسایل اتاق را برمیدارد.وسایل همه قدیمی است از گرامافون گوشه ی اتاق گرفته تا میز پازل ورونیکا با صندلی های جلوی آن،صدای غژغژی که بر اثر راه رفتن روی صحنه ایجاد میشود باعث می شود دیالوگ هایی که بین شخصیت ها رد و بدل میشود بخوبی شنیده نشود اما با اوج گرفتن داستان و بالا رفتن صداها وضوح اصوات بیشتر می شود.هرچه به جلو پیش می رویم داستان از حالت عادی خارج میشود.سوزان آرام بر روی صندلی راکی نشسته ، تاب می خورد و آهنگ عروسک قشنگ من قرمز پوشیده را باخود زمزمه می کند که ناگهان نوری قرمز همه جا را فرا میگیرد و آهنگ عروسک قشنگ من به سبک راک و خیلی خشن از بلندگو ها پخش می شود و پرده ی اول به پایان می رسد.
پرده ی دوم که آغاز می شود شمایلی دیگر از بهناز جعفری و ایمان افشاریان را میبینیم.انگار نمایشی دیگر در دل این نمایش در حال اتفاق افتادن است.در اتاق قفل میشود و فضای آرام قبلی جای خودش را به فضایی رعب آور می دهد.نفس ها در سینه حبس می شود و ترس و دلهره تا آخرین لحظه ی نمایش با ما می ماند.
بعد از حدود دو ساعت وحشت و نگرانی نمایش به پایان میرسد و بازیگران در میان کف حضار مجدد به روی صحنه بازمی گردنند.آنچه بیش از همه توجه تماشاگران را به خود جلب میکند گریم های کاملا متفاوت بهناز جعفری است که او را به قرار گرفتن در مسیر نقش هدایت می کند.
تلاش های من برای تهیه گزارش از پشت صحنه و گپ و گفت با عوامل این نمایش هم بی نتیجه می ماند و من در میان انبوه برگهای ریخته شده بر زمین این عمارت به سوی خیابان رهسپار میشوم.
اتاق ورونیکا داستانی است اجتماعی و روانکاوانه که با سفر از سال 1973 به سال 1935 ، این پیام را می خواهد به مخاطب بدهد که چه فجایعی ممکن است اتفاق بیفتد اگر بین مجازات با گناه و اشتباه تناسب وجود نداشته باشد.درس بزرگ این نمایش این بود که نگذاریم حس انتقام چنان وجودمان را فرابگیرد که مجازاتی بیش از یک گناه را بدون درنظر گرفتن عواقب آن برای گناهکار درنظر بگیریم که نه فقط خود او بلکه خیلی های دیگر را هم به ورطه نابودی بکشانیم.
گفتنی ست که تلاش خبرنگار برنا، برای انجام گفتگو با عوامل این نمایش توسط عوامل به زمان دیگر موکول شد.