به گزارش خبرگزاری برنا، در ادامه سلسله برنامههای انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند که سهشنبه 6 بهمن در تالار استاد شهناز برگزار شد، فیلم مستند «گلاف» ساخته مهدی رحمانی به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محمدرضا اصلانی، مهدی رحمانی، داوود سماواتییار و پدرام اکبری برگزار شد.
در ابتدای این نشست پدرام اکبری لنجِ دستساز را دستاورد مردمی بومی با پیشینهای فرهنگی و آیینهای دیرین دانست و گفت: فیلم اگرچه تمام جزئیات لنجسازی را به تصویر نکشیده، اما توانسته به زندگی مردم آنجا نگاهی بیندازد و از این نظر گویاست. وی سپس رحمانی را خطاب قرار داد و از او در مورد ارتباط فیلم با فرهنگ بومی منطقه پرسید.
رحمانی گفت: «گلاف» فرصتی کوتاه بود برای به تصویر کشیدن پدیده لنجسازی که سابقهای طولانی در کشور ما داشته و زمانی در دنیا بیرقیب بوده است. پرداختن به چنین پدیدهای، امری زمانبَر است و باید حدود چهار سال زمان صرف کرد تا بتوان از آغاز ساخت لنج تا به آب انداختن آنرا مستند کرد. متاسفانه به دلیل زمان کوتاه فیلمبرداری، بخشی از مسائل نادیده باقی ماند. لنجسازی ترکیبی ارزشمند از هنر و مهندسی است که متاسفانه در حال از بین رفتن است. استاد لنجساز صرفا با نقشهی ذهنی خود، لنجی به این عظمت میسازد. با توجه به وضعیت نامساعد لنجسازی که شاید تا چند سال آینده به کل از میان رفته باشد، همین ثبت کوتاه نیز بهعنوان یک سند تاریخی با گذر زمان ارزش بیشتری پیدا خواهد کرد. تلاش کردم در این فرصت کوتاه با روایتی متفاوت و شاعرانه، به فرهنگ منطقه هم نقبی بزنم.
پس از آن اکبری در خصوص رویکرد مردمشناسانه و قومنگارانه فیلم از اصلانی سوال کرد و اصلانی گفت: امروزه در علوم انسانی تقریبا از واژهی «قومنگاری» استفاده نمیکنند چرا که دارای ریشههای استعماری است. نگاه قومنگارانه مالینوفسکی دربردارنده این اندیشه بود که برخی از اقوام موجود، در دوران پیشاتاریخ «متوقف» شدهاند. «توقفِ» اطلاق شده به آنها، در واقع این اقوام را از سوژه و فاعل شناسا به ابژه و شیای قابل شناخت بدل میکند. کسانی مانند رولان بارت و لوی اشتراوس با چنین نگاههایی مخالفند و واژهی جایگزین آن نیز «انسانشناسی» است. ما در ایران چیزی به نام اقوام «متوقف در تاریخ» نداریم و همهی اقوام ما فعال و روزآمد هستند.
اصلانی ادامه داد: در این فیلم شاهد نوعی هستیِ آیینمند هستیم. لنجسازی صرفا یک تکنولوژی نیست بلکه با امر آیینی گره خورده است. این آیین تولید، زنده است و به یک قوم تشخص میدهد؛ نه فقط تشخص رفتاری، بلکه تشخص اسطورهای. گویی که آنها در حال بازسازی کشتی حضرت نوح هستند. «گلاف» با هوشمندی کارگردان توانسته به این آیین نزدیک شود و صرفا به تکنولوژی نپرداخته است. هر یک از اجزاء این تکنولوژی خود یک آیین و حامل معنایی آیینی است. اجرای این آیینها معانی گستردهای به همراه دارد که تولیدگران ابتدا با آنها هماهنگ میشوند و سپس لنج را تولید میکنند.
این منتقد سینمایی سپس به بحث واقعیت ثانویه اشاره کرد و افزود: «موضوع» از نظر لوکاچ، یک امر پراکنده است که در هنگام تولید اثر هنری ساماندهی میشود. همین سامانمند شدن منجر به خلق واقعیتی تازه در اثر هنری میشود. بنابراین اثر هنری نیز مانند لنجسازی، یک آیین تولیدی است. اما متاسفانه در دهه اخیر و بهخصوص با در دسترس قرار گرفتن ابزار دیجیتال، شاهد ولنگاری و شلختگی در تصاویر، تدوین، رویکرد و.. در بسیاری از فیلمهای سینمای ایران هستیم. خوشبختانه «گلاف» از این وضعیت مبرا مانده و توانسته از دل آیینها به نوعی زیباشناسی برسد و از این جهت قابل تقدیر است. این مستند صرفا شاعرانه نیست، بلکه از ساختار کلاسیک فیلم مستند برخوردار است؛ همان ساختاری که در آثار افرادی مانند گلستان و طیّاب شاهد آن هستیم و دربردارنده گزارش تحلیلی است. این گزارش تحلیلی برای سینما الزامآور است و هیچگاه کهنه و بدون کاربرد نمیشود.
اصلانی ادامه داد: آیینها شبکهای وابسته به هم هستند و هیچ آیینی تکبنیاد نیست. از این منظر، آیین لنجسازی نیز با ازدواجی که در فیلم میبینیم معنا پیدا میکند. همانطور که چوب و آهن و دست انسان در حین ساخت لنج با هم ازدواج میکنند. در واقع این ازدواجها در یکدیگر متبلور میشوند و در جوف لنجسازی نیز ازدواجهای زیادی صورت میگرفته است. آیین اصلِ هستی است و هستی خود یک آیین به شمار میرود. ازدواجی که در فیلم به تصویر کشیده شده، معنایی درونزا در آفرینش لنج دارد و صرفا برای رنگآمیزی فیلم بهکار نرفته است.
این کارگردان سینمای ایران سپس با انتقاد از وضعیت ناقص مدیریت و سرمایهگذاریها در حوزه فیلم مستند گفت: متاسفانه در این شرایط فیلمساز قادر نیست کار تولید را بهشکلی بنیادی پیش ببرد و وحدت بین موضوع و گروه فیلمسازی اتفاق نمیافتد. چنین مستندهایی نیاز به زمانی طولانی دارند تا شخص فیلمساز با محیط اطراف یکی شود. این مسائل در سینمای جهان فرموله شده و تدریس میشود، اما در ایران کماکان مورد بیتوجهی قرار میگیرد. در حالیکه مستندهای شبکههای قدرتمند رسانهای با سرمایههای کلان و در بازههای زمانی بسیار طولانی ساخته میشود، نحوه ساخت مستند در ایران نقض غرض است. از این جهت تلاش جوانان عرصه مستندسازی برای غلبه بر این مشکلات شایان تقدیر است.
در بخش دیگری از این نشست سماواتییار به مشکلات ساخت فیلم مستند پرداخت و گفت: متاسفانه پس از بیست سال کار در حوزه مستند، هنوز در راهروهای صدا و سیما در رفت و آمدیم و در جلسات برآورد، حرفهایی میشنویم که انگیزه ما را از بین میبرد. در همهی این سالها فقط به لطف خدا توانستهایم کارهایمان را پیش ببریم. سال 91 برای ساخت 25 مستند تعهد داشتم اما چون پولی به ما داده نشد، به ناچار مراسم ازدواجم را سه سال به تاخیر انداختم و پول زندگی را خرج ساخت مستند کردم.
تهیهکننده فیلم در پایان گفت: «گلاف» نیز با بودجهای ناچیز و صرفا در 8 روز فیلمبرداری شد و سه روز نیز به بازبینی آن پرداختیم. فیلمی که باید در چهار فصل ساخته میشد، به هشت روز فیلمبرداری ختم شد. انجام چنین کاری با لطف تمام اعضای تیم و همینطور کمک مردم عزیز و دوستداشتنی جنوب ایران امکانپذیر شد. برای انتخاب گوینده فیلم نیز مسیر متداول در سینمای مستند ایران را طی نکردم. در عوض سراغ جعفری جلوه رفتم و با اصرار فراوان و با بازنویسی متن فیلم توسط خود او توانستم رضایتش را جلب کنم. صنعت لنجسازی و دریانوردی ایران ثبت جهانی شده است، اما متاسفانه آنچنان که باید در عرصه سینما مورد توجه قرار نگرفته است. امیدوارم در آینده حرفهای بیشتری در این خصوص بشنویم.