آقای کیارستمی نازنین، سلام.
باورم نمیشود چند هفته پس از آخرین دیدارمان، امروز در میان این جمع ایستادهام تا به بهانه سفر بیبازگشتتان این جملات را به زبان بیاورم.
این روزها درباره شما بسیار گفتهاند و گفتهایم. هرچند دیر، بسیار دیر.
اما من امروز اینجا ایستادهام تا صمیمانه از شما سپاسگزاری کنم.
از شما سپاسگزارم که نام این سرزمین را در جهان، به نامی پراحترام و دلنشین بازگرداندید.
سپاسگزارم که دل نبریدید از این خاک با همه نادیده گرفتنها و قدرناشناسیها و سنگاندازیهای سفرهلیسان سیاست.
سپاسگزارم که راه ناهموار و سنگلاخ جهانی کردن سینمای این مرز و بوم را بردبارانه هموار کردید که اگر امروز کنجکاوی و اشتیاقیست برای دیدن آثار ایرانی بیرون از این مرزها، وامدار گامهاییست که در آن دوران سخت برداشتید.
سپاسگزارم که بیش از شمارگان فیلمها و عکسها و شعرهایتان در گوشهگوشه جهان، تشنگان فراگیری را گرد خود جمع کردید، نه فقط برای آموختن به آنها، بلکه بالاتر از آن برای دلگرم کردنشان به اینکه میتوانند در هر شرایطی با اندک امکانی، رویاهایشان را به تصویر بکشند.
سپاسگزارم نه به این خاطر که زیباییهای جهان را میدیدید، بلکه چون جهان را زیبا میدیدید.
سپاسگزارم که دوری از هیاهو را آموختید. که با همه بزرگیتان، از دایره فروتنی فرو نلغزیدید.
من از شما سپاسگزارم به خاطر همه زحماتتان.
و زحمت آخر، رساندن این پیغام:
آقای کیارستمی عزیزم،
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همتی کن
و بگو ماهیها، حوضشان بیآب است
مسعود کیمیایی که حال خوبی نداشت نیز در این مراسم بیان کرد: وسعت وجودی عباس کیارستمی آنقدر است که نمی توان درباره آن به طور کامل حرف زد. معتقدم نور خداوندی در هنرمندان است و این نور در بین هنرمندان مظلوم بیشتر است. کیارستمی آنقدر ماندگار است که نام او به بلندای تاریخ باقی می ماند.