به گزارش خبرگزاری برنا، در این نشست که سه شنبه ۵ مردادماه در تالار امیرخانی برگزار شد، بهزاد قادری، رامتین شهبازی و علی اکبر علیزاد به ایراد سخنرانی پرداختند. در این برنامه که با همکاری خانه هنرمندان ایران و نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار شد، کتاب های «ضرورت تئاتر؛ هنر تماشایی کردن و تماشایی بودن» نوشته پال وودراف و ترجمه بهزاد قادری، و «تنفس در هوای تئاتر؛ مقالاتی در باب تئاتر مدرن» با گزینش و ترجمه علی اکبر علیزاد و رضا سرور مورد بررسی قرار گرفتند.
در ابتدای این نشست قادری توضیحاتی در خصوص وودراف ارائه داد و گفت: وودراف استاد دانشگاه تگزاس آمریکا است که به فلسفه یونان باستان با گرایش به ادبیات نمایشی علاقه دارد. او مترجم و پژوهشگر دموکراسی یونان در پیوند با تئاتر و ادبیات نمایشی است و می کوشد تئاتر را از مفهوم سنتی خود تهی کرده و سپس معانی متفاوتی را برای تئاتر در نظر میگیرد؛ به عنوان مثال، وودراف همین جلسه را تئاتر مینامد. وی معتقد است که مفهوم تئاتر و کنشهای تئاتری در تمام سطوح زندگی انسان جاری است. از نظر وودراف، تئاتر امروز دیگر دشمن سرسختی ندارد، اما باید از دوستان نا باب آن ترسید؛ دوستانی که تئاتر را تنها به یک هنر زیبا محدود میکنند. دیدگاه وودراف ترکیبی از افلاطون و ارسطو است، اما در کتاب «ضرورت تئاتر» با افلاطون، روسو و برشت در میافتد و دیدگاه این افراد را نقد میکند.
وی سپس به انگیزه اش در ترجمه این کتاب اشاره کرد و گفت: آن چیزی که مورد نظر وودراف است این است که زندگی را دریابیم. یعنی برای اتفاقاتی که در اطراف ما در حال رخ دادن است و موقعیتهای مختلفی که در آن قرار میگیریم، اهمیت ویژهای قائل شده و واکنشی سریع داشته باشیم. در این کتاب از انواع تئاتر مانند تئاتر تقلیدی، تئاتر روزمره، تئاتر افراطی، تئاتر حضور و تئاتر به عنوان هنر، مباحثی ارائه شده است. وودراف در نهایت میخواهد بگوید که تئاتر را باید آنقدر ادامه داد تا هم تماشاگر و هم بازیگر باشیم و مدام میان این دو حالت نوسان کنیم.
پس از آن علیزاد به شیوه گردآوری کتاب «تنفس در هوای تئاتر» پرداخت و گفت: متون و مقالاتی از تئاتر را در اواخر دهه ۷۰ به همراه رضا سرور ترجمه و به شکل پراکنده در رسانههای مختلف منتشر کرده بودیم. سال گذشته موفق شدیم برخی از این مقالات که وحدت رویه دارند را گردآورده و در این کتاب منتشر کنیم. مقالات این کتاب، حول و حوش تئاتر مدرن گردآوری شدهاند و به نوعی واکنشی به فضای تئاتری امروز ما محسوب می شوند؛ خلائی که رویکردی غریزی نسبت به اجرا دارد و با رویکردها و نظریات تئاتری بیگانه است. در این کتاب بر پیوند نظریه و اجرا تاکید شده است. متأسفانه بسیاری از کارگردانهای ما آثار خود را در حالی روی صحنه میبرند که هیچ پشتوانه نظری برای کارشان ندارند. در تئاتر ایران بین نظریه و اجرا گسستی وجود دارد که نه تنها بهبود نیافته، بلکه روز به روز بر عمق آن افزوده می شود.
دیگر سخنران این نشست رامتین شهبازی بود که کتاب «ضرورت تئاتر» را یک روایت فلسفی دانست و گفت: این کتاب قصد دارد شرحی نظاممند و فراگیر برای تئاتر ارائه دهد. اما بخش دوم کتاب که حوزه تماشاگر مربوط می شود، بیشتر توجه من را به خود جلب کرد. در این بخش شاهد بحثها و نگاههای جدیدتری هستیم، در حالی که در بخش نخست به برخی نظریات تئاتری پرداخته شده که ممکن است در دیگر نوشته ها نیز قابل دسترسی باشد.
این منتقد تئاتر در پایان گفت: در خصوص کتاب «تنفس در هوای تئاتر» می توان اشاره کرد که موضوع گسست بین نظریه و اجرا بحث داغ این روزهای تئاتر است؛ این در شرایطی است که بسیاری از منتقدان نیز هیچ تسلط و علاقهای به بحثهای نظری تئاتر نداشته و اصلا کتاب نمیخوانند. این گونه است که جاهلمآبی بسط پیدا کرده و در کمال تعجب میبینیم که به تدریج ضد نظریه بودن، به آوانگارد بودن و پیشرو بودن تعبیر میشود.