هفتمین نشست از سلسله نشست‌های پژوهشی مدرسه ملی برگزار شد

|
۱۳۹۵/۰۵/۱۳
|
۱۰:۲۳:۱۳
| کد خبر: ۴۴۰۳۸۳
هفتمین نشست از سلسله نشست‌های پژوهشی مدرسه ملی برگزار شد
هفتمین نشست از سلسله نشست‌های پژوهشی مدرسه ملی سینمای ایران با موضوع «سینمای اسلامی در گستره ملی: فرصت‌ها و چالش‌ها» عصر روز سه‌شنبه 12 مردادماه در محل مدرسه برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری برنا، این نشست که عنوان آن برگرفته از پژوهش هادی بابایی‌فلاح بود، با سخنرانی ایشان، شهاب اسفندیاری و اصغر فهیمی‌فر به انجام رسید. رامتین شهبازی نیز به عنوان مجری-کارشناس اداره جلسه را برعهده داشت.

در بخش اول نشست، هادی بابایی‌فلاح به توضیحاتی در مورد محتوای پژوهش خود پرداخت: «به خاطر فضایی که بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شد، موضوع سینمای اسلامی به یک آرمان تبدیل گشت؛ آرمانی که بنا داشتیم به آن برسیم و سینمای مبتذل قبل از انقلاب را پشت سر بگذاریم. در این پژوهش سعی بر بررسی چیزی به اسم سینمای اسلامی به عنوان یک هنر نوظهور بود که ببینیم قابلیت آن را دارد تا زیرمجموعه هنر اسلامی قرار بگیرد یا خیر.

بحث‌هایی که تاکنون در مورد هنر اسلامی شده، بحث‌های صرفاً فسلفی بوده که بدون اشاره به مصادیق وارد گود شده‌اند و عموماً توسط فلاسفه و روحانیون انجام شده است. چالش‌هایی که بر سر واژه هنر اسلامی و ارائه یک تعریف دقیق از آن وجود دارد گستردگی تعاریف مغایر با هم، گستردگی هنرهای زیرمجموعه و متفاوت با هم، تناقض برخی از آثار هنری با فرهنگ اسلامی و دشواری‌های برداشت صریح از قرآن کریم و روایات از هنر هستند. در دهه‌های گذشته دید خوبی نسبت به سینما وجود نداشت و عموم نگاه‌ها خاصیت سلبی داشتند. خاطرم هست که در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی، اینگونه گفته می‌شد که سینمای تارکوفسکی سینمای دینی و عرفانی است. از همین رو، واژه سینمای اسلامی نیز به نوعی روی هواست و تعریف دقیقی از آن که همه جوانب را در نظر بگیرد نداریم».

دکتر شهاب اسفندیاری مدیر گروه سینمای دانشکده سینماتئاتر دانشگاه هنر سخنران بعدی نشست بررسی سینمای اسلامی بود. اسفندیاری صحبت خود را اینگونه آغاز کرد: «اول تعجب خودم از برگزاری چنین نشستی با موضوع سینمای اسلامی را ابراز می‌کنم چون به نظر می‌رسید چنین موضوعی نهایتاً در دهه 70 فراموش شده و حالا انگار صحبت از سینمای اسلامی، در غرب، راحت‌تر از کشور خودمان است و خارجی‌ها ساده‌تر به این مقوله ورود می‌کنند. حتی متاسفانه در گفتمان‌های نقد فیلم و گفتمان‌های آکادمیک ما، نوعی سرکوب سیستماتیک مطالعات و ادبیات دینی را شاهد هستیم».

وی ادامه داد: «با وجود تاکید به اسلامی بودن همه‌چیز در اوایل انقلاب، اما، از دوره‌ای سیاست‌گذاری‌های سینما همیشه در فرار از مفهوم سینمای اسلامی به سمت دیگر مسائل بوده است؛ زمانی به سمت سینمای عرفانی، دوره‌ای سینمای معناگرا، ملی، مشرق‌زمین، سعادت و انواع دیگر عناوین و اسامی که انگار نشان‌دهنده هراس ما از واژه سینمای اسلامی است.  تنداندیشی‌ها نیز در این اتفاق سهم زیادی داشته‌اند. رفته رفته هم سینماگران و هم پژوهشگرانی که می‌خواستند سینمای اسلامی را مورد بررسی قرار دهند به نوعی خجالت می‌کشیدند و همین منجر به محاق رفتن اصل قضیه در این دو دهه بود. ما هم از لحاظ درون دینی شاهد مخالفت با سینمای اسلامی هستیم و هم برون دینی.

یک سری افراد با نگاه دینی معتقد بودند که ذات سینما سکولار و شیطانی است و اساسا با دین و اسلام هیچ نسبتی ندارد و عده‌ای هم از منظر برون دینی معتقد بودند که سینما پدیده‌ای مدرن است که نمی‌توان اسلام را به آن ربط داد. از فضلای حوزه علمیه‌ی ما چند نفر در مورد سینما کتاب نوشته‌اند؟ چند نفر تحقیق و نظریه در مورد آن ارائه داده‌اند؟ در غرب ما شاهد آن هستیم که تعداد بسیار زیادی از کسانی که در مورد سینما و دین کار کرده‌اند اساتید سینما نیستند بلکه در حوزه الهیات صاحب‌نظرند. من هم معتقدم که تعریف سینمای اسلامی در این سال‌ها بین یک امر ایده‌آل و یک امر مبتذل معلق مانده است. که یا تعریف خیلی سفت و سخت از آن داریم، و یا از آن طرف ساده‌انگارانه در مورد آن اسیر تفریط هستیم».

بخش پایانی سخنرانی کارشناسان به صحبت‌های دکتر اصغر فهیمی‌فر اختصاص داشت: «من هم از بحث در مورد سینمای دینی به مثابه یک رویکرد مطالعاتی استقبال می‌کنم و این کار هم البته فقط در دانشکده‌های سینمایی و هنری امکان‌پذیر نیست چون سینما هنر جامعی است و ابعاد بسیار متفاوتی دارد».

فهیمی‌فر دو مقوله سینمای دینی و سینمای اسلامی را متفاوت از یکدیگر خواند: «کمتر دیده‌ام که تمایز یا شباهت این دو تحقیق شده باشد. هر سینمای اسلامی، سینمای دینی هست اما برعکس آن نه. آثار دینی را می‌توانیم حتی در بین فیلم‌سازان شمال اروپا هم ببینیم. البته نباید خودمان را خیلی درگیر ارائه یک تعریف از سینمای اسلامی کنیم. مثال می‌زنم: در مورد فلسفه هزاران تعریف ارائه شده است. هدف ما هم دادن یک تعریف دقیق از سینمای اسلامی نیست، بلکه احصای ویژگی‌ها، قابلیت‌ها و توانایی‌ها و ویژگی‌های زیبایی‌شناختی این نوع سینماست وگرنه قطعا نمی‌توانیم یک تعریف عام‌شمول که مورد قبول همه باشد ارائه دهیم.

باید ببینیم ماهیت این سینما چیست و آن را به زبان سینما نشان دهیم. اگر بخواهیم به سوال اینکه سینمای اسلامی چیست بپردازیم باید ببینیم اساسا تلقی ما از اسلام چیست. آیا ساختار را در نظر داریم یا محتوا را، یا هر دو. وقتی با سینمای اسلامی مواجهیم، سینمایی روبه‌روی ماست که دارای یک کالبد و ویژگی‌های زیبایی‌شناختی است؛ یعنی بیان و صورت است؛ صورتی که ترجمان ساختارها و زیرساختارهای ایدئولوژیک و فرهنگی است. اما ما به این شکل با سینمای اسلامی برخورد نمی‌کنیم چون هنوز در مورد ریشه‌های فرهنگی نمی‌توانیم بحث کنیم. حتی حین بحث در مورد سینمای دینی هم فقط به دو بعد اخلاقی و فقهی آن می‌پردازیم که از نظر من هیچ سینمایی که فقط قائل به رعایت چنین چیزهایی مثل حجاب زن، و حفظ شئونات بین زن و مرد باشد، سینمای دینی نمی‌شود.

البته که سینمای اخلاقی می‌تواند مبدأیی برای سینمای دینی باشد، اما به خودی خود، سینمای دینی محسوب نمی‌شود».

در این نشست پژوهشی سعید پوراسماعیلی معاون اجرایی مدرسه ملی سینمای ایران، اعضای دپارتمان‌های آموزشی مدرسه، امیر اسفندیاری، محمدحسین تمجیدی، اساتید و دانشجوهای دانشگاه‌های مختلف و سینماگرانی نظیر مسعود آب‌پرورحضور داشتند.

نظر شما