به گزارش برنا ا ز اصفهان ،یکی از مزیت های فضای مجازی ، رصد رفتار و برخورد دوستان، اقوام و همشهریان و در نهایت هموطنان مان نسبت به یک اتفاق و پدیده و رخ داد است. وقتی مسی درجام جهانی گل پیروزی بخش آرژانتین را وارد دروازه ایران کرد، صفحه اجتماعی اش مورد آماج حملات ایرانی ها قرار گرفت و به هر زبانی که فکر کنید، فحش و ناسزا دریافت کرد. این اتفاق در تمام مسابقات ورزشی و فرهنگی و غیر فرهنگی به ویژه در ایران رخ می دهد. اصلا انگار یک عده در دنیای مجازی حضور پیدا می کنند تا نسبت به هر رخدادی به بدترین شکل مکنن واکنش نشان دهند. فحاشی و ناسزا کار این عده است که البته اصلا تعدادشان کم و قلیل نیست.
از نظر روانشناسان ، این افراد دچار مشکلات شخصیتی بوده و درکودکی و روند تربیت شخصیت شان آسیب های زیادی دیده اند که به این شکل نمود پیدا کرده است. برخورد با ضربه دیدن از سوی دیگران چه مربوط به شکست تیم فوتبال ایران در برابر آرژانتین باشد و چه مربوط به سه چراغ قرمز به مسابقه ورزنه برداری بهداد سلیمی در المپیک،تا حدی قابل درک و توجیه است. اما لذت بردن از شکست و ناکامی دیگران، مصداق کوچک کردن حریف برای خودبزرگ کردن است.
فرقی ندارد طرفدار چه تیم و رنگ و رشته ای باشید، انگار مارا تربیت کرده اند تا از زمین خوردن همدیگر لذت ببریم و وقت زیادی از حضورمان در فضای مجازی را به این مورد اختصاص داده ایم که ببینیم کجا ، کی و چطور زمین خورده ومی خورد تا مدت ها با پرداختن به آن و تحقیر فرد، تیم و گروه مقابل از این کار لذت ببریم. نگارنده کارشناس و روانشناس نیست تا از منظر روانشناسی و روانشناختی این مقوله را توضیح و تفسیر کند. اما آنچه نمود بیرونی داشته و در سطح جامعه قابل مشاهده است، عدم همبستگی و لذت بردن اکثر ما از زمین خوردن دیگران است.دیگرانی که از قضا هموطن ما هستند .
کری خوانی در ورزش و به ویژه فوتبال یک امر رایج درهمه جای دنیا است.با این تفاوت که در آن سوی آب ها اکثرا مسیر کری خوانی این گونه پیش می رود که هواداران داشته های خود را برای کری خواندن رو می کنند. البته پیش می آید که به نقاط ضعف حریف نیز اشاره کنند ولی آنقدر که از خودشان و داشته های شان مایه می گذارند به ضعف و نداشته های حریف کاری ندارند. جدای از اینکه وقتی دو تیم در تقابل بایکدیگر قرار می گیرند، کری خوانی آغاز و بالا می گیرد.
حال سری به اهالی ورزش در ایران بزنیم، سپاهان ، ذوب آهن، پرسپولیس، استقلال و غیره فرقی نمی کند، شما طرفدار کدام تیم باشید، آنچه حائز اهمیت است، نرسیدن به موفقیت و دادن سوژه به غیرطرفدارهاست تا از فرصت بدست آمده برای حظ روحی و روانی خود بهره برده و ساعت ها در تخریب تیم ناکام، جوک و پیامک بسازند، ناسزا بگویند و در نهایت فحاشی کنند.
نمونه این مسائل هم آنقدر زیاد است که پرداختن به همه آنها به واقع زمان و صفحات زیادی را احتیاج داد. اما چند مثال برای توضیح بهتر مطلب لازم است . پرسپولیس در برابر تیم دسته دو قشقایی که با تمام بازیکنان خود مقابل تیم دوم سرخپوشان در یک سی و دوم جام حذفی به میدان رفته، در ضربات پنالتی تن به شکست می دهد. در این بین غیر پرسپولیسی ها از همه خوشحال ترند، حتی از هواداران تیم قشقایی شیراز نیز بیشتر خوشحالند و با هر استیکر و پیامک و جوکی که بتوانند این خوشحالی خود را بروز می دهند.
استقلال تا پایان هفته ششم لیگ برتر بدون برد و با چهار امتیاز در رده پانزدهم جدول قرار می گیرد و به سوژه ای برای ساختن جوک و مطالب طنز تبدیل می شود. سپاهان دچار بحران می شود و باز عده زیادی خوشحال می شوند، گل محمدی از ذوب آهن جدا می شود و همچنان تعداد افراد خوشحال شده بیشتر از آنهایی است که از این جدایی ناراحت هستند.
در سیاست که این قضیه سردراز دارد و نبرد حامیان این حزب با حزب دیگر به جنگ گلادیاتورها شباهت دارد و شاهد انتشار الفاظ و کنایه هایی هستیم که از فحاشی و تخریب شخصیت فراتر می روند.
حال بادیدن این همه ناهنجاری که در یک برهه خاص تبلور پیدا می کند ، به این سوال بزرگ می رسیم که کِی و کجا ما به این سمت رفتیم و چرا سیستمی برای ممانعت از رشد این نقیصه وارد عمل نشده و نمی شود؟
آنچه در سیستم آموزشی دنیا در حال ترویج و تربیت است، توجه به هوش هیجانی و پرورش این هوش در بین دانش آموزان از مقطع پیش از دبستان است.تعریف گسترده ای از هوش هیجانی وجود دارد که بخشی از آن داشتن روابط عمومی بالا، احساس همبستگی و تمایزگذاشتن بین عواطف مثبت و منفی است. نکته ای که در این هوش مورد توجه قرار دارد احساس همبستگی است. اینکه ما به عنوان انسان، همنوع خود را دوست داشته باشیم و برای او و عواطفش ارزش قائل شویم . در حالیکه در بیشتر موارد برعکس این را در سطح جامعه شاهد هستیم. اکثر ما از زمین خوردن دیگران شاد می شویم و موفقیت های دیگران را برنمی تابیم. نداشته های افراد بیشتر از داشته های شان مهم جلوه می کند و حربه ای می شود برای سرکوب طرف مقابل و لذت بردن از این ابزار به جهت ایجاد نشاط و خرسندی در خود.
بی شک تداوم این روند برای جامعه ایرانی همچون سمی مهلک خواهد بود که ریشه های فرهنگ و ارزش های انسانی مارا نشانه گرفته است. این مورد بسیار لگام گسیخته در بین ما ایرانی ها در حال گسترش است . برای مثال وقتی تیم ملی فوتبال ایران نتیجه نمی گیرد و یا به نتیجه تساوی دست پیدا می کند، کم نیستند افرادی که در ایران از این بابت خوشحال و مسرور می شوند. نشانه های عدم همبستگی و بی توجهی به پرورش هوش هیجانی در ما بسیار زیاد است و نباید ازآن غافل شویم.
سیستم آوزشی به جد باید برای تربیت نسل هایی با هوش هیجانی بالا وبرای ایجاد همبستگی و اتحاد بین ما برنامه ریزی کند.تادیر نشده باشد این روند را متوقف کنیم.