به گزارش خبرگزاری برنا، این نشست با ارائه پژوهشی از سیدمحسن هاشمی (هیات علمی گروه سینمای دانشکده سینما و تئاتر) آغاز و با سخنرانی احمد الستی (مدیرگروه و هیات علمی گروه سینمای دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران) و محمدباقر قهرمانی (هیات علمی گروه هنرهای نمایشی دانشگاه تهران) ادامه یافت. امیرشهاب رضویان نیز اجرا و کارشناسی برنامه را عهدهدار بود.
سیدمحسن هاشمی نشست را با ارائه خلاصهای از پژوهش خود در رابطه با موضوع نشست شروع کرد و برخی از مشکلات سیستم نظام آموزشی داخلی را برشمرد: «سال 80 تحقیقی در دانشگاه هنر صورت گرفت که میزان اثربخشی فارغالتحصیلان دانشگاه هنر از سال 71 تا 77 را نشان میداد. 70 درصد این فارغالتحصیلان جذب بازار کار شدند اما فاصله فارغالتحصیلی تا ورود به بازار کار قریب به 10 سال طول کشیده بود در حالی که این فاصله در دانشگاههای خارجی حداکثر یک و نیم تا دو سال طول میکشد. این نشانگر خلأیی است که بازار کار نیاز دارد و دانشگاه پاسخگوی آن نیست. یکی از موارد مهمی که جای آن در نظام آموزشی ما خیلی خالی است، توصیهنامه برای معرفی به بازار کار است. در پژوهش حاضر از عناصری که پژوهش تطبیقی خودمان را بر اساس آن ترتیب دادیم شیوه پذیرش دانشگاههای خارجی و ایرانی، آرایش دروس، رشتهها گرایشها و مقاطع تحصیلی، تنوع واحدهای درسی، آزمونها و پروژههای درسی، مدیران و استادان، شهریه و بورسیه، و روابط بینالمللی آنها و غیره بوده است».
هاشمی نتیجه قیاس پژوهش خود را اینگونه اعلام کرد: «تصور میکنم که نظام آموزشی ایران به یک بازنگری جدی نیاز دارد به این دلیل که دانشجو با میزان زیادی اشتیاق به دانشگاه میآید و انتظار زیادی از آن دارد. بحث استقلال دانشگاهها در این زمینه خیلی تعیین کننده است. طرح کارآموزی دانشگاهها را باید جدی گرفت. در دانشگاههای خارجی رشته مطالعات سینمایی کاملا از بخش تولید جدا است و فیلمسازی با نظریهپردازی کاملا راه و شرح درس جداگانهای دارد. در کل، سیستم آموزشی ایران تابع بازار نیست».
احمد الستی سخنران بعدی نشست تخصصی بررسی تطبیقی آموزشهای دانشگاهی بود. الستی موارد مقایسهای بین سیستمهای آموزشی دانشگاهی ایران و آمریکا را مطرح کرد: «در کشورهای پیشرفته، به محض اینکه دانشجو در حوزه تولید وارد دانشگاه میشود، یک مشاور با او همراه میگردد. این مشاور به نسبت پیشرفت دانشجو، تعویض میشود. یکی از بزرگترین مشکلات سینمای ایران این است که دانشجوها را در تولید سینما دخیل نمیکنیم و وقتی آنها وارد استودیوها میشوند با آن فضا غریبه هستند. یعنی دانشجوهای ما ابتداییترین قدمها برای تولید فیلم و آشنایی با فضای کار را ندارند. سینما به گرایشهایش تقسیم میشوند که هر کدام در حوزه تولید تخصصی هستند و شخصی که میخواهد کارگردان شود باید همه مراحل تولید فیلم را بیاموزد اما ما در ایران گرایشات متعددی نداریم».
این استاد دانشگاه ادامه داد: «در کشورهای دیگر دانشجوها مدام به دفاتر فیلمسازی مختلف سر میزنند و در بخشهایی که ضعف دارند مشاوره میگیرند. من خیلی تلاش کردم تا این برنامه را جا بیندازم که دانشجوها به خانه سینما بروند و هر کدام کنار پروسه ساخت فیلمی باشند اما همیشه این مساله به بنبست خورد. تحصیلکردهها را باید کنار حرفهایهای سینما قرار دهیم. نباید برای دانشجوی سینما ساعت خاصی مثلا از ساعت 8 تا 6 کلاس بگذاریم و آنها را محدود به این شیوه بکنیم. دانشجوی فیلمسازی باید 24 ساعته دانشجو باشد نه اینکه دانشگاه ساعت 6 تعطیل شود. تولید را در سیستم آموزشی سینما، گاهگاهی و ترمی یک فیلم کردهایم. دانشجو باید هر یک یا دو هفته، فیلمهای چند دقیقهای بسازد. دانشگاهها باید دفتری باز کنند تا بهترین فیلمهای دانشجویان را به جشنوارههای خارجی بفرستند و هزینه پذیرش فیلمها را بپردازد. این را هم فراموش نکنیم که مدام باید اساتید بینالمللی فیلمسازی را بیاوریم تا نگاه جدیدی را با دانشجوها به اشتراک بگذارند. دانشجوهای ما بعد از یکی دو سال اول تحصیل، کلافه هستند و میخواهند از دانشگاه بیرون بزنند چون دانشگاه برایشان جذابیتی ندارد».
پس از الستی، محمدباقر قهرمانی که عضو هیات امنای مدرسه ملی سینمای ایران نیز هست سخنرانی خود را آغاز کرد: «در جامعه ما، آنچه میخواهیم باشیم با آنچه هستیم تفاوت زیادی دارد. تفاوتهای فرهنگی و در کنار آن دانشگاهی خودمان با سایر کشورها را باید بپذیریم».
قهرمانی از تاثیرگذاری سیستم آموزشی سینمایی کشورهای پیشرفته سخن گفت: «خیلی از نظامهای آموزشی سینمایی دنیا تحث تاثیر نظام آموزشی آلمان هستند که بعدها آمریکا و انگلیس تغییراتی در آن دادند. در هنر و آموزش هنر، یک فردیتی در آمریکا وجود دارد که در ایران وجود ندارد. دانشجوی آمریکایی میگردد به دنبال دانشگاهی که با معیارهایش همخوانی دارد و میخواهد در آن تحصیل کند. سپس باید به آن دانشگاه ثابت کند که من لیاقت تحصیل در این دانشگاه را دارم. اگر دانشگاه نیویورک، سانفرانسیسکو، یوسیالای را انتخاب کند، باید برای همه آنها متفاوت درخواست بدهد؛ چون این دانشگاهها با هم متفاوت و برنامه آموزشیشان نیز متفاوت است. اینگونه نیست که وزارت علوم نسخهای آموزشی تهیه کرده باشد و بگوید نسخه طلایی آموزش در حوزه سینما همین است و بس؛ و اگر شما بخواهید آن را تغییر بدهید تمام کشور باید با آن تغییر کند. آنجا اینگونه نیست. یک استادی میآید و میگوید مثلا الان ویدیو گیم برای سینما مهم است و چند سال روی آن تحقیق کردهام؛ الان باید یک درس ارائه بدهیم در مورد رابطه ویدیو گیم با سینما. دانشجویی هم که دانشگاهش را انتخاب کرده حالا درس خود را هم میتواند با مشورت و همجهت بودن با مسیر نیازهایش و البته پایاننامهاش انتخاب کند. اگر مثلا باید توان فیلمبرداریاش را تقویت کند حتی شاید به دوره قبلی برگردد و آن را بخواند. بخشی از کلاسها به شناخت سینما اختصاص دارد و بخشی هم طراحی شدهاند تا نیاز جامعه تولیدی سینما را تا حدی رفع بکند. ما تداومی در سیستم آموزشی خودمان نداریم و انقطاعی عمل میکنیم. کلاسها و واحدهای درسی ممکن است با صلاحدید یک مدیر بالادستی در حوزه آموزش، حذف شوند. در آمریکا شاید من به عنوان یک استاد، بخواهم به طور تخصصی یک کارگردان را مورد مطالعه قرار بدهم و مسیر حرفهای او را مورد بررسی قرار دهم؛ به همین منظور، کلاسی تشکیل میشود، دانشجوها میآیند و همه منابع تحقیقی جمعآوری میشوند برای اینکار؛ در ایران چنین چیزی را نداریم. انتخاب فردی در آمریکا، که دانشجو و دانشگاه همدیگر را انتخاب میکنند در ایران بهم ریخته است و فقط یک فیلتر همگانی کنکور برای آن وجود دارد».
پانزدهمین نشست پژوهشی مدرسه ملی سینمای ایران با حضور رئیس، جمعی از سینماگران و استادان دانشگاه از جمله علیرضا داوودنژاد، فرزاد موتمن، اسماعیل بنیاردلان، حمید احمدیلاری، علی واجدسمیعی، فاطمه حسینی شکیب، مجید شیخ انصاری، سعید پوراسماعیلی، امیر اثباتی، سعید توکلیان، محمدحسین تمجیدی، محمدرضا بهشتی منفرد، غلامرضا معدنیپور، سعید نجاتی، محمدمهدی تدین موغاری، محمود جهرمی و دانشجوهای دانشگاههای مختلف برگزار شد.
برای عضویت در کانال تلگرامی برنا اینجا کلیک کنید.