به گزارش خبرگزاری برنا؛ بعد از همه تلاش های صورت گرفته توسط شهرداری برای پاک کردن صورت مسئله، علل وجود کارتن خواب ها، دست فروش ها و متکدیان و ... نوبت به کودکان کارِخیابان رسیده است. ظاهرا آراستن مبلمان شهری با چنین میان برهایی تبدیل به عادت مسئولین شهر شده است و به جای حل مسئله به برخوردهای غیر اصولی و آسیب زا روی آورده اند.
پس از حملات متعدد به مردان، زنان و کودکان کارتن خواب و دستفروشان و متکدیان سطح شهر که حتی به فوت فردی به نام علی چراغی هم منجر شده بود، مدتی است پروژه حذف کودکان شاغل در خیابان تحت عنوان پویش بد سرپرست تنهاتر است کلید خورده است. نکته جالب توجه این است که دست اندرکاران این پروژه موفق شده اند گروهی از هنرمندان و افراد سرشناس را با خود همراه کنند. تا جایی که نامه ای خطاب به مسئولین به امضاء 400 هنرمند، ورزشکار، روزنامهنگار، جامعهشناس، پزشک، حقوقدان، نویسنده و فعال اجتماعی رسید.
احمد بیگدلی، نماینده مردم خدابنده در مجلس دهم شورای اسلامی هم در مورد پویش مذکور گفت:«من بهعنوان نماینده گروه اجتماعی مجلس قول میدهم این گروه نهایت همکاری را با «پویش بد سرپرست تنهاتر است» داشته باشد. ما قانونگذاران معمولاً قوانین را بدون در نظر گرفتن مجریان مصوب میکنیم اما خواسته من از پویش بد سرپرست تنهاتر است این است که ارتباط بیشتری با مجلس جهت مشاوره دادن و هدایت این طرح حمایتی داشته باشند..»
تغییر مسیر ناگهانی پویش
مسیر پویش بدسرپرست تنهاتر است، تنها به سلب حضانت کودکان کارِ خیابان بدون توجه به ریشه های آن تغییر یافته است در حالی که در آغاز تعریفی از کودک بدسرپرست وجود داشت که عینا در نامه مذکور چنین آمده است: کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به خاطر فقر خانواده امکان ادامه تحصیل ندارد و ناگزیر از تحمل شرایط کاری طاقت فرساست.کودک بدسرپرست یعنی کودکی که اگر مخارج اعتیاد پدر دائم الخمر یا معتاد خود را تامین نکند، انواع آزارهای جسمی و شکنجه در انتظار اوست.کودک بدسرپرست یعنی کودکی که به اجبار والدین ناگزیر به خریدوفروش و جابهجایی مواد مخدر است.کودک بدسرپرست یعنی کودکی که والدین ناآگاه توانایی حفاظت از او را ندارند و توسط سودجویان مورد تعرض و آزار جنسی قرار میگیرد.کودک بدسرپرست یعنی کودکی که توسط پدر و مادر معتاد به گروههای مافیایی قاچاق و تکدیگری اجاره داده میشود.
به نظر می رسد ابعاد این تغییر مسئله حداقل برای هنرمندان و افرادی که با تحریک عواطف و احساسات وارد این پویش شده اند مشخص نشده باشد، چرا که مطالبات ایشان دچار تغییرات اساسی و غیر اصولی شده و بهزیستی با استفاده از این پویش به خواست های شهرداری تهران تن داده است. اگر کودکانی که توسط پدر و مادر مورد تجاوز و خشونت و .... قرار می گیرند را با کودکان کار و خیابان که وابستگی عمیقی به خانوادهای خود دارند در یک جایگاه قرار دهیم، اشتباهی بزرگ مرتکب شده ایم و این اشتباه قطعا از عدم شناخت کافی نسبت به شرایط طبقه اجتماعی مذکور نشات گرفته شده است.
استفاده از راهکارهای اینچنینی و تغییر مسیر از سوی شهرام گیل آبادی رئیس شورای سیاست گذاری پویش بدسرپرست تنهاتر است که از قضا، رئیس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران هم است هیچ بعید نبوده. فراموش نکنیم که پیمانکاران شهرداری تهران کودکان بی سرپرست را برای جمع آوری آشغال و ضایعات، تمام قد، به داخل سطل های زباله میفرستند و در محل شهرداری و خوابگاه های عمومیِ غیر بهداشتی با شرایط اسف بار نگهداری می کنند. در شرایطی که افراد سودجو بیخ گوش آقایان در حال بهره کشی از کودکان هستند و همه سکوت می کنند انتظار این تغییر مسیر هم نابجا نبود. چرا که در سالهای گذشته، شهرداری تهران بدون حل ریشه ای مسائل، سعی در پنهان کردن مقوله های اینچنینی داشته است.
اظهارات سوال برانگیز رئیس سازمان بهزیستی کشور
"انوشیروان محسنی بندپی هم با استقبال از موضوع در گفتوگو با ایسنا" گفت: کودکان کار دو دستهاند،یک دسته آنهایی که فاقد سرپناهند و دسته دیگر افرادی که توسط افراد حرفهای استثمار شدهاند. نقد های بسیاری به اظهارات رییس سازمان بهزیستی کشور وارد است، دسته بندی انجام شده برای کودکان کار اساسا نادرست و مورد سوال است، چرا که اکثریت این کودکان دارای سرپناه هستند و اگرنتوان وجود باندهای(افراد حرفه ای) سوء استفاده از کودکان را منکر شد هرگز نمی توان گفت این باند ها بخش زیادی از این کودکان را در کنترل دارند. اگر هم فرض را بر وجود این افراد حرفه ای قرار دهیم، بهتر نیست با شناسایی آنها اقدامات قانونی لازم را به عمل آوریم؟
وی در ادامه اظهار کرد: مشکل بهزیستی در زمینه ساماندهی کودکان کار و خیابان خلاء قانونی است؛ چرا که اگر والدین کودک کار درخواست بدهند که کودک از بهزیستی پس گرفته شده و به خانواده برگردد ما موقت مجبوریم آن را بپذیریم و سپس به خانواده تحویل دهیم. رییس سازمان بهزیستی کشور تصریح کرد: به همین دلیل قوه قضاییه قول داده اگر دو بار کودک به خانواده برگشت و مجدد به عنوان کودک کار رها شد، صورتجلسهای تنظیم شود و برای بار سوم به هیچ عنوان تحویل خانواده نشده و از خانواده سلب حضانت شود.
این بخش از اظهارات بند پی هم این سوال را در ذهن ایجاد می کند که، جدا کردن کودک از خانواده در شرایطی که کودکان زیادی در بهزیستی با مشکلات خاص روبرو هستند ما را به چه هدفی نزدیک می کند؟!! دوم اینکه ملاحظه وضعیت اقتصادی خانواده ها و علل و ریشه کار کودک در فرمایشات ایشان دیده نمی شود و بدون توجه به مشکلات معیشتی این خانواده ها شاهد بازتولید کار کودک خواهیم بود و چرخه انتقال کودکان به بهزیستی ادامه خواهد داشت
بندپی در پایان، اظهار کرد: به طور کلی پیشبینی میشود که حدود 4 تا 5 هزار کودک کار در تهران وجود داشته باشد.
آمار ارائه شده از رئیس سازمان بهزیستی کشور عجیب ترین قسمت اظهارات ایشان بود و به نظر می رسد 4 تا 5 هزار، تعداد کودکانی باشد که مقرر شده است به بهزیستی منتقل شوند تا موجب رعب و وحشت در خانواده کودکان کار شود. ارائه این اعداد در حالی صورت گرفته که آمار غیر رسمی ان جی اُ های حامی کودک خبر از وجود 7 میلیون کودک کار در کشور می دهد و بر اساس آمار رسمی مرکز پژوهش های مجلس، نزدیک به 4 میلیون کودک بازمانده از تحصیل در کشور به سر می برند. و تعداد بسیار زیاد کودکان مهاجر و ایرانی فاقد شناسنامه در آمار رسمی لحاظ نشده است، حال این سوال پیش می آید که جمعیت تقریبا 4 میلیونی کودکان بازمانده از تحصیل اگر کار نمی کنند، پس چه می کنند؟!!!!
شرایط بهزیستی در سال های اخیر
اساسا بهزیستی در خدمات رسانی به کودکان بی سرپرست مشکلات بسیاری داشته و دارد و امکان پذیرش میلیونی کودکان کار را نخواهد داشت. مسئولان بهزیستی بهتر از هر کسی می دانند که توان اجرایی چنین حرکتی را ندارند و در شرایط موجود آغوش بهزیستی هرگز گرم تر از آغوش مادران کودکانِ کار نیست. چنین تصمیماتی در ذهن کسانی که با بهزیستی و کودکان کار ارتباط تنگاتنگ داشته اند این شبهه را ایجاد می کند که مسئولان زیربط قصد دارند به هر ترتیب چهار راه های شهر را از حضور کودکان کار پاک کنند.
علل مخالفت
تغییر مسیر پویش مذکور نهایتا موجب حذف کودک از خیابان و انتقال کودکان به کارگاه های زیر زمینی و .. می شود روند کار اینگونه است که بعد از مدت کوتاهی تعدادی کودک از خیابان به بهزیستی انتقال داده خواهند شد و این مسئله موجبات ترس خانواده ها را فراهم می کند، در نتیجه محل کار کودک را تغییر خواهند داد، کار کودک مخفی می شود و خاطر مکدر آقایان از حضور کودکان در ملاء عام آسوده می شود. در نتیجه با خیال راحت وجود کودک کار را انکار خواهند کرد، مضاف بر این شرایط کارهای مخفی دشوارتر از کارهای خیابانی است و کودک در خطر بیشتری به نسبت حضور در خیابان قرار می گیرد. شکی نیست که فشار اقتصادیِ دامن گیر جامعه، خانواده را ناچار می کند که کودک را از خیابان و کار علنی به کارگاه ها و زیر زمین ها منتقل کند.
حمایت از خانواده های کم برخوردار جایگزین برخوردهای قهری
بدون حل مشکلات اقتصادیِ خانواده ها و با برخورد قهری با کودک کار و خانواده اش هرگز کار کودک لغو نخواهد شد و باز تولید این پدیده متوقف نمی شود. طبق اصل 30 قانون اساسی مسئولیت آموزش اجباری و رایگان به عهده دولت است البته کوتاهی های خانواده ها را نمی توان نادیده گرفت ولی نباید فراموش کرد که پدر و مادرانی که امروز سرپرستان بدی شده اند همان کودکان بیست سال پیش هستند که از آموزش محروم ماندند، بهتر است بهزیستی به جای تن دادن به خواست های شهرداری برای پاک کردن صورت مسئله ای چنین جدی، در مورد کودکانی که توسط اولیاء خود مورد آزار جنسی و ... قرار می گیرند اقدام کند و به رسالت خود بپردازد. شرایط حمایتی مشروط بر تحصیلِ کودکان برای خانواده های کم برخوردار ایجاد کند، تا هم از باز تولید پدران و مادران بدسرپرست جلوگیری کنیم هم بسیاری از کودکانی که در گذشته از تحصیل بازمانده اند و امروز در خیابان ها مشغول کار هستند را به مدارس بازگردانیم. بی شک هزینه های نگهداری از کودکان بهتر است صرف خانواده ها شود و کودک نیز از کانون خانواده برخوردار بماند. جای کودک، خانه و مدرسه است نه خوابگاه بهزیستی، کودکان کار، بهزیستی را زندان می دانند و این مسیر آسیب های زیادی به آنها خواهد زد.