گفت‌وگو با «الیف شافاک»

نویسنده‌ای که وطنش را با خودش حمل می‌کند

|
۱۳۹۵/۱۱/۱۸
|
۱۲:۰۵:۴۹
| کد خبر: ۵۱۶۵۵۰
نویسنده‌ای که وطنش را با خودش حمل می‌کند
«الیف شافاک» مشهورترین رمان‌نویس زن حال حاضر ترکیه در گفت‌وگویی از بمب‌گذاری‌ اخیر ترکیه، حسش نسبت به وطنش و شباهت خود به شخصیت‌های داستانی‌اش گفته است.

به گزارش خبرگزاری برنا، «الیف شافاک» دکترای علوم سیاسی خوانده و در حوزه سیاست هم اظهارنظرهای گسترده‌ای دارد. «سه دختر حوا» یکی از جدیدترین آثار اوست که درباره سه زن خاورمیانه‌ای که هر یک با دیدگاه‌ مختلفی نسبت به زندگی و مذهب، در دانشگاه آکسفورد تحصیل می‌کنند، به نگارش درآمده است.

«شافاک» نویسنده‌ای است که به اتهام توهین به ترک‌ بودن، در دادگاه کشورش حاضر شد. او در مصاحبه با «ریچارد لی» در روزنامه «گاردین» درباره کار جدید خود و اتهام‌هایی که علیه او وجود دارد، صحبت کرده است. در ادامه این پرسش و پاسخ را می‌خوانید:

زمانی که بمب‌گذاری در استانبول صورت گرفت، من در حال خواندن رمان اخیر شما بودم که در آن به یک حادثه تروریستی اشاره شده بود. وقتی این خبر را شنیدید چه حسی به شما دست داد؟

قلبم شکست. من از حرف‌های پر از نفرتی که گروه‌های اسلامی تندرو در آن قربانیان را برای جشن گرفتن تعطیلات کریسمس سرزنش می‌کردند، ترسیده بودم. وقتی داشتم این رمان را می‌نوشتم، از نزدیک به جامعه ترکیه و روان‌شناسی آن نگاه کردم. ترس در فضا جریان دارد، یک اضطراب مدام. من این را در تمام لایه‌های جامعه ترکیه مشاهده کردم. چیزی در آشپزخانه‌ای در استانبول منفجر می‌شود و همه خودشان را روی زمین می‌اندازند چون ممکن است یک بمب باشد. ما هیچ خاطره‌ای نداریم و هیچ وقتی برای تحلیل یا حتی برای ناراحتی کردن. این روان‌شناسی‌ای بود که می‌خواستم در کتابم بیاورم.

اگر استانبول یک انسان بود، چطور آن را توصیف می‌کردید؟

استانبول یک زن است، یک بازیکن فعال. استانبول شهر درگیری‌ها و مقاومت است، اما حرص دارد آن را تخریب می‌کند. هر جا می‌روید شما ساخت‌وسازهای را می‌بینید که بدون بی‌برنامه‌ریزی و در نظر گرفتن تاریخ شهر پیش می‌رود.

شما در سخنرانی «تد» (TED Talks) خود در سال ۲۰۱۰ که «سیاست ادبیات داستانی» نام داشت، گفتید منتقدان گاهی شما را در یک تیپ و نقش خلاصه می‌کنند و از شما انتظار دارند داستان‌های غم‌انگیزی درباره مسلمان‌ها بنویسید. چرا؟

این به خاطر سیاست هویتی است. ما متأسفانه داریم بیش از پیش وابسته به تبار و قبیله‌ها می‌شویم. انگار یک نویسنده با یک تبار، باید داستان همان طایفه را تعریف کند. من ترکیه‌ای هستم، اما علاوه بر آن خیلی چیزهای دیگر هم هستم. برای من، تخیل میلی است برای عبور از مرزها. وقتی ما می‌نویسیم، می‌توانیم چندین نسخه باشیم.

شما در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمدید و توسط مادرتان به تنهایی بزرگ شدید. این‌ها چقدر روی شما تأثیر گذاشت؟

تأثیر عمیقی روی من داشت. من پدرم را زیاد نمی‌دیدم و با دو برادرخوانده‌ام، در میانه دهه سوم زندگی‌ام آشنا شدم. باید با واقعیت "فرزند دیگر" بودن کنار می‌آمدم. پدرم پدر خیلی خوبی برای دو پسرش بود، اما برای من پدر بدی بود. خیلی طول کشید تا بپذیرم که فردی در حوزه‌های مختلف موفق است و در یکی شکست می‌خورد. وقتی مادرم به کالج برگشت، مادربزرگم مرا بزرگ کرد. من او را آنا (به ترکیه‌ای یعنی مادر) صدا می‌زدم و مادر خودم را آبلا، یعنی خواهر بزرگ.

و مادر شما یک دیپلمات شد...

این خیلی غیرعادی بود، اما او خیلی سخت درس خوانده بود و یک زبان‌شناس بود. مادرم هرگز دوباره ازدواج نکرد و به این خاطر توانست این کار را بکند که مادربزرگ تقریبا بی‌سوادم، از او حمایت می‌کرد.

کی متوجه شدید که یک رمان‌نویس شده‌اید؟

من نوشتن را خیلی زود شروع کردم، چون بچه تنهایی بودم. زندگی‌ام خسته‌کننده بود، جهانی که خلق کرده بودم خیلی رنگی‌تر بود. من از کشش سرزمین داستان‌ها آگاهم. «استفان زوییگ» از شوق بازگشت به نوشتن در زمانی که دنیا دیوانه‌وار پیش می‌رود، نوشته است. من این را درک می‌کنم، اما معتقدم وقت آن است که ما نویسنده‌ها پیله خود را پاره کنیم و فریاد بزنیم.

رمان شما درباره پروفسور «آزور» یک استاد کاریزماتیک دانشگاه است. آیا استادی وجود داشت که روی شما تأثیر گذاشته باشد؟

من به قهرمان‌ها اعتقاد ندارم. مردم از من می‌پرسند کدام شخصیت زن شما بیشتر از همه شبیه‌تان است؛ گناهکار، معتقد یا سردرگم؟ من هیچ یک از این‌ها نیستم. اگر بخواهم رازی را به شما بگویم، باید بدانید که بیشتر دوست دارم در شخصیت‌های مرد داستان‌هایم پنهان شوم. من سعی کردم کمی از خودم را درون شخصیت پروفسور قایم کنم.

چطور رمان «حرامزاده استانبول» به باز شدن پرونده شما در دادگاه ترکیه منجر شد؟

استانبول مکانی است برای فراموشی جمعی. تاریخ ما مملو از شور هیجان است و هر تشکیلات جدیدی که بر سر قدرت می‌نشیند، با پاک کردن میراث سازمان قبلی کارش را شروع می‌کند. من درباره اقلیت‌ها می‌نویسم و می‌خواهم دست روی تراژدی‌های ناگفتنی گذشته بگذارم. می‌خواهم درباره نسل‌کشی ارمنی‌ها حرف بزنم. اندوه خودم را به اشتراک بگذارم و سعی کنم پل بسازم. آن رمان به طور گسترده‌ای در ترکیه خوانده شد، اما من از سوی رسانه‌های ملی‌گرا مورد هجمه قرار گرفتم و طبق ماده ۳۰۱ که برای حمایت از ترک‌ بودن علیه توهین‌ها تنظیم شده، به دادگاه کشانده شدم. این ماده قانون خیلی گنگ است. هیچ کس نمی‌داند معنای آن چیست.

دادگاه من یک سال طول کشید. افرادی در خیابان‌ها بودند که پرچم اتحادیه اروپا را آتش می‌زدند و روی تصاویر من تف می‌کردند. من تبرئه شد، اما خیلی دوران آشفته‌ای بود. مجبور بودم با نگهبان شخصی زندگی کنم، که چیزی فراتر از واقعیت است. آن‌چه هنوز هم این مسئله را فراواقعی می‌کند، این است که برای اولین‌بار در ترکیه یک اثر ادبیات داستانی دادگاهی شد. وکیل ترکیه‌ای من مجبور بود از شخصیت‌های ارمنی داستان‌های من در مقابل دادگاه دفاع کند.

آیا در مورد خوانندگان ترکیه‌ای خود حس خاصی دارید؟

در جلسات کتاب‌خوانی فمینست‌ها، لیبرال‌ها، زنانی با حجاب، صوفی‌ها، کردها، یهودیان، ارمنی‌ها، یونانی‌ها و ... حضور پیدا می‌کنند. آن‌ها خیلی با هم قاطی نمی‌شوند، اما تنوعی که بین آن‌هاست برای من مهم است. تحصیل‌کردگان سیاسی همیشه به من تهمت زده‌اند.  یک رمان‌نویس ترکیه‌ای بودن، حسی شبیه سیلی خوردن از یک طرف و بوسیده شدن از سوی دیگر را دارد.

آیا لندن حس خانه را به شما می‌دهد؟

بله، همین‌طور است. می‌شود وطنی قابل انتقال داشت. یک تبعیدی خودخواسته بودن، خیلی غم‌انگیز است اما تفکر و روح شما را غنی می‌کند. من همیشه استانبول را با روح خودم حمل می‌کنم.

 

*****

«الیف شافاک» نویسنده ۴۵ ساله متولد استراسبورگ فرانسه با اصالتی ترکیه‌ای است. او تاکنون چندین اثر داستانی و مقاله به نگارش درآورده و جوایز متعددی را کسب کرده است. «شافاک» در سال ۱۹۹۸ با رمان «پنهان» ‌برنده جایزه «رومی»، که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق می‌گیرد، شد. او نشان شوالیه را که از مدال‌های فرهنگی کشور فرانسه است دریافت کرده و بارها به فهرست نهایی و اولیه جوایز جهانی از جمله جایزه ادبیات داستانی زنان «اورنج» (بیلیز)، جایزه دستاوردهای زنان آسیایی، جایزه مهم «ایمپک دوبلین»، ادبیات داستانی مستقل بریتانیا، جایزه بین‌المللی روزنامه‌نگاری و ... راه پیدا کرده است.

«شافاک» مدرک کارشناسی روابط بین‌الملل و کارشناسی ارشد مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی خود را از دانشگاه آنکارا گرفت. او در سال‌های ۲۰۰۴-۲۰۰۳ با درجه استادیاری در دانشگاه «میشیگان» و بعد در بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه «آریزونا» مشغول به کار شد و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ ستون‌نویس روزنامه «زمان» بود.

این زن نویسنده ۹ رمان به انگلیسی و ترکی و فرانسوی منتشر کرده که برخی از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند: «آینه‌های شهر»، «ملت عشق»، «من و استادم»،‌ «مَحرم»، «اسکندر» و «چهل قانون عشق».

«شافاک» دو رمان به انگلیسی نوشته است که به خاطر اشاره به نسل‌کشی ارمنی‌ها، در رمان دوم یعنی «حرامزاده استانبول» از سوی دادگاه‌ ترکیه به جرم اهانت به ترک بودن متهم شد. پرونده او در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد، ولی چند ماه بعد،‌ دوباره باز و وی با احتمال سه سال زندان روبه‌رو شد. مترجم و ناشر او هم با همین مجازات روبه‌رو شدند،‌ اما در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ به‌خاطر کمبود مدرک، پرونده او بسته شد.

نظر شما