به گزارش برنا از اصفهان،دموکراسی یا مردمسالاری واژهای پرطمطراق در ادبیات سیاسی جهان است که انتخابات نخستین واژه در دستیابی به آن شناخته میشود. بررسی نتایج حاصل از انتخابات در دورههای مختلف و عملکرد منتخبین، مردم را به این نتیجه رسانده است که برگزاری انتخابات و واگذاری تصمیمگیری به در قالب انتخابات به عموم افراد جامعه رویکرد مؤثری برای گزینش و انتخاب افراد شایسته نیست و مردم عادی در تشخیص فرد شایسته عملکرد خوبی از خود به نمایش نگذاشتهاند. سوابق و شواهد نشان میدهد شایستهسالاری با این نوع دموکراسی هرگز محقق نخواهد شد.
بدون تردید انتخاب، امری بسیار دشوار است و به دانش و شناخت کافی نسبت به نامزدها از یک سو و درک کافی نیازها و ضرورتهای جامعه در سطوح مختلف از سوی دیگر نیاز دارد. آمار بالای طلاقهای رسمی و عاطفی، پشیمانی افراد از انتخاب رشته تحصیلی و شغل در جامعه ایرانی به خوبی گویای ناتوانی در تصمیمگیری و انتخابهای شایسته در میان افراد جامعه است.
اگر تا پیش از این تصور خوبی نسبت به انتخابات در ایران نداشتیم اما انتخاب ترامپ در آمریکا نیز نشان داد کشوری توسعه یافته و ابرقدرت همچون آمریکا نیز مردم آن باوجود ادعای دموکراسی در انتخابهای خود گاهی دچار جوزدگی میشوند و ساختارهای انتخاباتی در کشورهای توسعه یافته نیز دچار نقاط ضعف فراوان هستند. کما اینکه رهبران برگزیده طی چند سال گذشته در جهان هم با عملکردهای پر اشتباه نشان دادهاند مردم در جهان، قضاوت درستی نسبت به چهرههای سیاسی برای واگذاری امور به آنها ندارند و بنابراین فقط نباید مردم ایران را گرفتار این نقطه ضعف دانست.
با این اوصاف چرا با گذشت 38 از انقلاب و برگزاری صدها انتخابات مردم ایران در انتخاب گزینه شایسته همچنان دچار اشتباه هستند؟ چرا مردم در آمریکا و سایر کشورها نیز به دفعات در انتخابات عملکرد خوبی از خود نشان ندادهاند؟ پاسخ به این پرسش در عدم کارایی روش گزینش نامزدها و شرایط تائید صلاحیتها از یک سو و اطلاعات ناکافی مردم از ضرورتهای جامعه از سوی دیگر و مهمتر از این دو مورد نبود شفافیت در ارزیابی عملکرد چهرههای سیاسی نهفته است. اما راهکار چیست؟
باز طراحی ساختارهای نظارتی و ارائه گزارش عملکرد
در ساختار مدیریتی کشور چیزی که بیش از هر موضوع مدیریتی به چشم میآید؛ نبود سیستم نظارتی مؤثر بر عملکرد مدیران است. در ایران مدیران و مسئولان بیتوجه به برنامههای بالادستی و پاییندستی و بر اساس منطق و ایدئولوژی شخصی هر نوع اقدامی را که صلاح بدانند انجام میدهند و سرانجام نیز با هر نوع عملکردی همیشه از خود دفاع کردهاند و هیچ نهاد و سازمانی نیز قادر به مواخذه آنها نبوده است. هرگز در ایران شاهد ارزیابی عملکرد منصفانه از مدیران و ارائه گزارشهای شفاف از سوی شخص آنها نبودهایم.
مدیران در ایران پایبند به چشمانداز و برنامههای تدوین شده نیستند و همیشه خود و تیم اجرایی خود را بالاتر از برنامههای تدوینی و حتی قانون دانستهاند. همیشه برنامهها و قانون نقد شدهاند تا مدیران بتوانند بهانهای برای فرار از عملکرد قابل ارزیابی داشته باشند.
این وضعیت به چند دلیل ایجاد شده است: نخست ضعف قانون در تعریف اهرمهای نظارتی و قابل مواخذه که حتی مجلس شورای اسلامی باوجود آنکه قانونگذاری و نظارت، دو وظیفه اصلی آن شناخته میشود هرگز نتوانسته مدیران اجرایی را موظف به انجام برنامههای تدوینی کند. مجلس تنها ابزار خود برای تهدید و مواخذه را استیضاح میداند و بدون تردید تمام عملکرد یک وزارتخانه را نمیتوان در جلسه استیضاح مورد بررسی و نقد قرار داد. از آن مهمتر وزیری که استیضاح میشود پس از برکناری هرگز در قبال ضعف عملکردی در هیچ دادگاهی محاکمه نمیشود و فقط پست وزارت را از دست میدهد و چهبسا پس از وزارت هم با سمتی دیگر در دولت باقی بماند.
اصلاح و تقویت قانونهای نظارتی در قوه مقننه، قوه قضائیه، شورای نگهبان، دیوان محاسبات و سازمان بازرسی کل کشور از یک سو و تعریف اهرمهای متعدد نظارتی از ضرورتهای ساختار نظارتی کشور به شمار میروند. همچنین باید ترتیبی اتخاذ شود که تمام مدیران موظف به تهیه گزارش شفاف عملکردی مبتنی بر سیستمها، روشها و برنامههای جاری و بلندمدت باشند و این گزارشها ابزاری برای تائید صلاحیت آنها برای ارتقا و یا حفظ جایگاه فعلی آنها قلمداد شود.
ایجاد سازمان نظام رتبهبندی مدیران
در ایران برای رشتههای مختلف مهندسی سازمان نظاممهندسی جهت رتبهبندی فنی و تخصصی آنها وجود دارد اما با وجود اهمیت مدیریت و نقش آن در جامعه، مدیران هرگز رتبهبندی نمیشوند. رتبهبندی مدیران ضمن تخصصی کردن کار مدیریتی راهکار مناسبی برای تشخیص توانمندی افراد جهت بر عهده گرفتن پستهای مدیریتی نیز خواهد بود. اکنون بسیاری از مدیران بدون تجربه و تخصص کافی در سمتهای مدیریتی منصوب شدهاند که این واقعیت با شایسته سالاری فاصله زیادی دارد.
اجرای سیستم مدیریت عملکرد در تمام سازمانها
مدیریت عملکرد یک سیستم ارزیابی تخصصی در رشته مدیریت است که همانند بسیاری از سیستمهای دیگر مدیریتی در ایران مگر در چند شرکت خاص در سطح سازمانها پیادهسازی نشده است. مدیریت عملکرد راهکاری علمی و تخصصی برای آگاهی از کیفیت و کمیت کار کارکنان و مدیران در تمام سطوح سازمانی است و تا اندازه زیادی چالش سازمانها را در تشویق، ارتقا، افزایش پاداش و بهبود بهرهوری رفع میکند. ضرورت دارد سازمانهای ایرانی نیز با هدف دستیابی به شناخت دقیق از عملکرد مدیران در تمام سطوح از وزرای کابینه و نمایندگان مجلس گرفته تا مدیران عملیاتی این سیستم را پیادهسازی کنند و آن را ابزاری برای معرفی افراد شایسته به جامعه در فرصتهای سیاسی و انتخاباتی قرار دهند.
بهکارگیری اهرمهای تخصصی در شورای نگهبان
شورای نگهبان با تمرکز بر موضوع اعتقاد به مبانی نظام جمهوری اسلامی و رهبری افراد را مورد گزینش قرار میدهد و عملکرد اجرایی با توجه به فرصت ناچیز جهت بررسی، هرگز مورد توجه قرار نمیگیرد. باید پذیرفت شورای نگهبان بهتنهایی قادر به تشخیص صلاحیت افراد برای نامزدی در زمینههای مختلف نیست و یا باید کارشناسان این شورای برای بررسی دقیق سوابق و عملکرد نامزدهای ثبت نامی افزایش یابد و یا مراجع دیگری نیز جهت تشخیص شایستگی افراد برای نامزدی در انتخابات در نظر گرفته شوند.
برگزاری آزمون تخصصی متناسب با نوع انتخابات جهت ارزیابی دانش فنی و حقوقی فرد نسبت به آن جایگاه و انجام مصاحبه تخصصی از اهرمهایی است که میتواند گزینش و تشخیص صلاحیت را تخصصی کند و درصد خطا برای انتخاب را کاهش دهد. کما اینکه با این روش تعداد نامزدها کاهش و کیفیت افراد برگزیده افزایش مییابد و روند تصمیمگیری مردم تسهیل میشود البته انجام این امور نیازمند افزایش زمان بررسی به وسیله شورای نگهبان یا مراجع دیگر است.
ایجاد توقع در مردم بر اساس نیاز و اهداف
یک چالش اساسی در کشور نبود آگاهی در مردم نسبت به اهداف، چشمانداز و برنامههای کوتاه و بلندمدت است. باوجود تدوین سیاستهای کلان و چشمانداز توسعه در کشور مردم و مسئولان ایران نسبت به وظایف شهروندی و مدیریتی خودآگاهی ندارند و این خود موجب سردرگمی هنگام تصمیمگیری و انتخاب منطقی و متناسب با نیاز روز جامعه و کشور میشود. اکنون کشور برای ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و شورای اسلامی شهر و روستا به چه افراد و با چه تخصص و تجاربی نیاز دارد که مردم آنها را برگزینند؟
پاسخ به این پرسش نیازمند آگاهی مردم نسبت به اهداف و وظایف هر یک از این بخشها مطابق با دوره حاضر است تا بتوانند فرد متناسب با ضرورتهای روز جامعه را انتخاب کنند. باید در درجه نخست برنامهها و چشماندازها تا پایینترین سطح جامعه یعنی شهروندان تدوین شوند تا ضمن آگاهی هر فرد جامعه نسبت به وظایف خود از اهداف و برنامههایی که چهرههای سیاسی در جایگاههای مختلف باید دنبال کنند نیز مطلع شوند و صرفاً بر اساس شهرت افراد و یا عنوان دکتر و مهندس و رابطه نسبی رأی خود را به داخل صندوق نیاندازند.
اکنون دو انتخابات بزرگ دیگر یکی در سطح ریاست جمهوری و دیگری در سطح مدیریت شهری نزدیک است و همچنان با فرایند گذشته صلاحیت افراد مورد بررسی قرار میگیرد و بدون تردید باز هم تعدد نامزدها، فرصت ناکافی برای شناخت و نبود شفافیت در عملکرد آنها موجب خواهد شد مردم انتخاب منطقی نداشته باشند و بهویژه در عرصه انتخابات شورای شهر باز هم چهرههای مشهور هنری و ورزشی و یا سیاستمداران معروف بالاترین شانس را برای کسب بالاترین آرا دارند در صورتی که بسیاری از آنها در عمل ثابت کردهاند شایستگی حضور در چنین موقعیتهایی را ندارند.
بنابراین اطلاعرسانی شفاف رسانهها، پرهیز از جوسازی تبلیغاتی و حمایت از افراد شایسته و نخبگان که در بسیاری موارد از پایگاه مردمی و توانمندی مالی مناسبی جهت تبلیغات برخوردار نیستند میتواند بسترساز کاهش خطای مردم در انتخاب افرادی صالح و شایسته برای بر عهده گرفتن مسئولیت باشد.
سینا ایرانپور انارکی