همانطور که فیلم و شخصیت روی تماشاگر اثر می گذارد، روی خود من هم که با آن نقش زندگی کرده ام و دوباره همانند یک تماشاگر آن را می توانم ببینم اثر می گذارد. هنوز هم که هنوز است امکان ندارد فیلم گاو را ببینم، اشکم سرازیر نشود یا فیلم حاجی واشنگتن را تماشا کنم و تنم نلرزد. عزت الله انتظامی
عزت الله انتظامی در گاو، بازی نمی کند. او واقعیت یک عشق عرفانی را آشکار می کند و چنان نقش خود را ماهرانه اجرا می کند که گویی در سراسر فیلم زندگی می کند، نه بازی. پی یرو زانوتی
عزت الله انتظامی در نامه ای در سال 1392 خطاب به مردم سرزمینش نوشت: ((مردم سرزمینم! من برای شما همیشه همان عزتم. همان که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام. همانی که همراه شما با دردهای ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند زده ام. برای شما من همیشه همان عزتم. بچه ای از سنگلج.)) همچنین نشر سخن در همان سال 92 شناخت نامه ای از عزت الله انتظامی تحت عنوان من عزتم بچه ی سنگلج را منتشر کرد که در مقدمه ی این کتاب یادداشتی از ژان کلود کریر فیلمنامه نویس و بازیگر فرانسوی با عنوان ((عزت انتظامی، یک شمایل)) به چشم می خورد که آورده است: (( هیچ دستوری برای ستاره شدن و ستاره ماندن وجود ندارد. باید دارای یک نگاه، یک حضور، جذابیتی آنی و چهره ای آشنا حتی پیش از نخستین دیدار بود. باید دارای یک حس و تمام ویژگی هایی که لغت روح را معنی می کند، بود.))
عزت سینمای ایران در سال 1328 اولین فیلم سینمایی خود با عنوان واریته ی بهاری اثر پرویز خطیبی را بازی کرد. آنچه انتظامی را به طور قطع به بازیگری ممتاز و متمایز تبدیل می کند زندگی کردن نقش، نادیده گرفتن دوربین و کاراکتر را از آن خود کردن است. اما اوج درخشش انتظامی بیست سال پس از بازی کردن در واریته ی بهاری با بازی در فیلم گاو صورت گرفت که استعداد حیرت انگیز آقای بازیگر توسط داریوش مهرجویی کشف شد. یکی از فیلم های موج نوی سینمای ایران ((گاو)) به کارگردانی داریوش مهرجویی است که در سال 1348 ساخته شد که باز هم حضور درخشان استاد انتظامی در کنار دو تن از بزرگان حال حاضر سینمای ایران یعنی استاد جمشید مشایخی و علی نصیریان بار دیگر اتفاق شکوهمندی در زمینه ی پیشرفت سینمای ایران را رقم زد. نقش مشد حسن در فیلم گاو داریوش مهرجویی به گفته ی همگان خارق العاده بود. وقتی از انتظامی در خصوص چگونگی نزدیک شدن به این شخصیت یعنی مشد حسن سؤال شد، پاسخی شنیدنی داد:
((وقتی قرار شد در فیلم گاو بازی کنم اول دو سه هفته ای رفتم محلات، نمی دانم چرا. در آنجا رفتم توی طویله ای و شروع کردم روی گاو اتود زدن. می خواستم ببینم گاو چه کار می کند. در آنجا با دقت تمام و صرف وقت زیاد حتی حرکت های سنگین و آرام گاو و نگاه هایش را دنبال کردم. حیوان دارای شخصیت فوق العاده ای است. فکر می کنم نسبت به حیوانات مختلف همطراز خودش، بی نهایت قابل تأمل است. گاهی مدت ها به نقطه ای متمرکز می شود. حتی هنگام نشخوار نگاهش قابل بررسی است. همیشه حیوان فکر می کند در مغز حیوان چه می گذرد. پیش از شروع تمرین همیشه پیشنهاد می کنم که بروم به محل فیلمبرداری. آدم در آنجا می تواند خودش را با شرایط تطبیق بدهد. سر فیلم گاو همگی به ده مورد نظر رفتیم. در آنجا گاوهای گوناگونی انتخاب کردیم. گاوی در ده بود که ما را دنبال می کرد. بعدها حرکت های این گاو را وقتی مشد حسن مسخ می شود و مردم را مانند یک گاو دنبال می کند، گرفتم و بازی کردم. گاوی که برای کارمان انتخاب کردیم گاوی با پوست قهوه ای و خوشرنگ با خال های سفید بود. طویله ای هم انتخاب کردیم و گاو را گذاشتند آن تو. من آب به او می دادم. گاهی شیرش را می دوشیدم. می دانید که گاو به هر کسی اجازه نمی دهد شیرش را بدوشد مگر این که با او آشنا بشود.در فیلم حتی صحنه ای بود که مشد حسن می رود و شیر گاو را می خورد. آن را حذف کردند. این نزدیکی آنقدر ادامه پیدا کرد که وقتی سطل آب را که می گذاشتم جلو گاو و می خواستم او را ترک کنم «صحنه ای که از آن فیلمبرداری شد» او برمی گردد به سوی من و ماغ می کشد. گاو خیلی نزدیک شده بود به من. حتی وقتی گاو را در برکه ی کوچکی شست و شو می دادم لذت و خوشحالی را در چشم هایش می دیدم. وقتی یک شب به مناسبت این صحنه ی فیلم که بلوری ها او را ندزدند شب را در طویله پهلوی گاو خوابیدم، نیمه شب با او حرف زدم و شکمش را برای گوساله ای که در شکم داشت نوازش کردم لذت گاو را از نوازش حس می کردم. حتی مهر و محبتی هم در من و ناخودآگاه نسبت به گاو پیدا شده بود. من تجزیه و تحلیلی هم از مشد حسن برای خودم کرده بودم. مشد حسن بچه ای ندارد. نسبت به زنش هم مهری ندارد. او گاو را از بچگی می آورد و بزرگش می کند و در اصل می شود بچه ی مشد حسن. این احساس را آنجا که مشد حسن گاوش را برای شست و شو به آبگیر نزدیک روستا می برد و آن طور مهربان مانند یک مادر او را می شوید، می بینیم. برای همین است که وقتی گاو از بین می رود نبودش آن طوفان را در درون مشد حسن فراهم می کند. حالت گاو هم موضوع دیگر بود. او نشخوار می کند و می کند و می کند و بعد همین جور می ماند، بی حرکت. انگار دارد فکر می کند. من این لحظه را توی فیلم آوردم. مشد حسن هم وقتی مسخ می شود می خورد و می خورد و بعد مانند گاو سرش را بلند می کند و نگاه می کند. اول های کار برای تمرین یونجه ها را می شستند و می آوردند. آخرها دیگر نشسته هم می خوردیم. طویله برایم مثل اتاق خواب شده بود. راستی هم نمی دانم چگونه به آن حالت رسیدم. اما حالتی بود که تا پایان فیلم در من حفظ شد و هنوز هم بعد از سال ها وقتی فیلم را می بینم یا می خواهم درباره ی آن توضیح بدهم بغض گلویم را می گیرد و گریه می کنم.))
در سال 1361 فیلمنامه ی جذاب حاجی واشنگتن که توسط علی حاتمی به نگارش درآمده بود با مشکلات فراوان تبدیل به اثر ماندگار سینمایی به همین نام شد و تنها شخصیت فیلم عزت الله انتظامی در نقش حسینقلی خان صدرالسلطنه اولین سفیر ایران در آمریکا ایفای نقش کرد. از دیگر عناوین درخشان پرونده ی کاری استاد انتظامی حضور در قصیده ی زیبای شاعر سینمای ایران علی حاتمی است. کمال الملک به عنوان یک اثر فاخر بین المللی ذوق، استعداد و توانایی هنرمندان ایرانی را به خوبی به تصویر می کشد. اجاره نشین ها که به زعم بسیاری از منتقدین سینما بهترین فیلم اجتماعی پس انقلاب در ایران به شمار می رود در سال 1366 روی پرده ی سینماها قرار گرفت و داریوش مهرجویی با استفاده از خلاقیت خود و بهره گیری از توانایی بزرگمردانی همچون عزت الله انتظامی توانست این اثر فاخر را خلق کند. اما همکاری مهرجویی با استاد انتظامی بار دیگر در سال 1368 اثر متفاوت و سوررئالیستی دیگری را خلق کرد که مخاطبان سینمای ایران را به شدت شگفت زده کرد. هامون فیلمی اجتماعی و سوررئالیستی با بازی درخشان زنده یاد خسرو شکیبایی و آقای سینمای ایران عزت الله انتظامی اثر ماندگار دیگری در کارنامه ی سینمای ایران است. اما روسری آبی پنجمین فیلم سینمایی رخشان بنی اعتماد است که در سال 1373 ساخته شد و فیلمنامه ای جذاب و بازی درخشان استاد انتظامی این فیلم را به یکی دیگر از آثار بی نظیر سینمای ایران تبدیل کرد.
ضمنا در راستای خدمات بی شماری که انتظامی در تمام این سال ها با ارائه ی کاراکترهای باورپذیر و دوست داشتنی به سینمای ایران ارائه کرده است پرورش موسیقیدان توانمندی به نام مجید انتظامی نیز دست یاری دیگری از طرف خانواده ی انتظامی بود که بار دیگر به کمک سینمای ایران شتافت. مجید انتظامی از دهه ی 50 برای بیش از 80 اثر سینمای ایران موسیقی متن نوشته است و با دریافت چهار سیمرغ بلورین از جشنواره ی فیلم فجر برای فیلم های بای سیکل ران، روز واقعه، آژانس شیشه ای و دیوانه ای از قفس پرید مشترکا به همراه حسین علیزاده و محمدرضا علیقلی برنده ی بیشترین سیمرغ در نقش بهترین موسیقی متن جشنواره فیلم فجر می باشد.
آقای بازیگر همچنین جوایز متعددی از جشنواره های داخلی و خارجی دریافت کرده است که از میان آنها می توان به دست آوردن جایزه ی دوم بازیگر مرد از جشنواره ی شیکاگو در سال 1971 برای فیلم گاو، جایزه ی بهترین بازیگر مرد برای فیلم گراند سینما از هفتمین جشنواره فیلم فجر، همچنین جایزه ی بهترین بازیگر مرد برای فیلم روز فرشته از دوازدهمین جشنواره فیلم فجر، دریافت لوح تقدیر از دهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم ناصر الدین شاه آکتور سینما و خانه ی خلوت و همچنین برنده ی مجسمه ی سپاس برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم آقای هالو اشاره کرد.
با واگذاری منزل مسکونی استاد انتظامی در بلوار اندرزگوی تهران به شهرداری خانه-موزه ی استاد انتظامی در این مکان توسط شرکت توسعه ی فضاهای فرهنگی شهرداری تهران تأسیس شده است.
خواندن این کتاب جذاب را به تمام سینمادوستان توصیه می کنم.