مدعیان مشاوره در کسب‌وکار، بازاریابی و فروش

مشاور یا شاعر

|
۱۳۹۶/۰۵/۰۶
|
۲۰:۴۱:۵۲
| کد خبر: ۵۹۲۲۵۷
مشاور یا شاعر
یکی از ویژگی‌های رشته مدیریت همین توهم مشاوره است که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دچار آن می‌شوند. البته اکنون که دیگر هر فردی که دو تا سمینار یا دوره مدیریتی گذارنده نام خود را مشاور می‌گذارد.

به گزارش برنا از اصفهان،از دوران دانشجویی تاکنون با مشاوران فراوانی در ارتباط بوده‌ام. یکی از ویژگی‌های رشته مدیریت همین توهم مشاوره است که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دچار آن می‌شوند. البته اکنون که دیگر هر فردی که دو تا سمینار یا دوره مدیریتی گذارنده نام خود را مشاور می‌گذارد. در رشته روانشناسی نیز وضعیت به همین شکل پیش می‌رود فارغ‌التحصیلان روانشناسی نیز گرفتار توهم مشاوره هستند. در حرفه مشاوره روانشناسی نیز البته سراغ دارم حضراتی را که با تحصیلات نساجی و دام‌پروری بامطالعه دو تا از کتاب‌های باربارا دی آنجلیس به‌یک‌باره متخصص روانشناسی شده‌اند.

چندی پیش در گفتگو با یکی از اساتید رشته بازاریابی که نزدیک به دو دهه تجربه همکاری با گروه‌های صنعتی مختلف را داشت نیز این موضوع مطرح و بسیار گلایه‌مند بود. این دکترای بازاریابی به‌صراحت گفت با این میزان تحصیلات و سابقه کاری همچنان احساس می‌کنم در بسیاری از زمینه‌های بازاریابی، دانش و تخصص کافی ندارم اما از قرار حرفه مشاوره مدیریت هم، به روزگار خوانندگی دچار شده است. روزگاری مثل بود که هر کس از مادرش قهر می‌کند  خواننده می‌شود ، اما حالا همین مثل را باید برای حرفه مشاوره به کار برد.

واقعیت همین هست اینستاگرام را که نگاه می‌کنم پرشده از مدعیان مشاوره در کسب‌وکار، بازاریابی و فروش و بسیاری از آن‌ها نه‌تنها تحصیلات مرتبط ندارند بلکه اگر از ایشان سؤال کنی چه تعداد کتاب یا مقالات روز در این زمینه مطالعه کرده‌ای صادقانه که جواب دهند متوجه می‌شوید کمتر از 10 کتاب و مقاله را قادر هستند در همان زمینه نام ببرند.

عده‌ای نیز دچار تب اقتصاد هستند و چند روزی که روزنامه دنیای اقتصاد را مطالعه کنند به یکباره به توهم مشاور اقتصادی گرفتار می‌شوند. کاش حداقل یک مهارت از میان این حجم دانش و تخصص را انتخاب می‌کردند و در یکی از زمینه‌های اقتصاد و یا مدیریت خود را مشاور نام می‌نهادند اما موجب افسوس است که مشاور در همه زمینه‌ها هستند.

فردی را سراغ دارم که هم‌زمان مشاور توسعه فردی، بازاریابی و فروش، روابط عمومی و برند است و سه‌نقطه هم انتهای موارد مشاوره می‌گذارد! از خود وی پرسیدم تحصیلات شما چیست؟ گفت چه اهمیتی دارد من مهندسی متالوژی دارم اما بیش از یک فارغ‌التحصیل مدیریت توانا هستم!

به توهم اعتمادبه‌نفس که اکنون به اعتماد به سقف در برخی افراد تغییر عنوان داده است نیز پی برده‌ام. اعتمادبه‌نفس چیز عجیبی است و فراوان در این کشور چهره‌هایی بی‌سواد اما مشهور و صاحب سمت را سراغ داریم که با همین اعتماد به سقف بالا رفته‌اند و بالانشین شده‌اند.

برخی از همین افرادی که نام خود را مشاور می‌گذراند خوب که بررسی کنید نهایت مهارت و تخصص آن‌ها شومنی(مرد نمایش) است. فقط یاد گرفته چگونه در جمع هیجان ایجاد و آن‌ها را مجذوب خود کنند. کلاس آن‌ها سرشار از انرژی و هیجان است اما اندکی دانش به فرد حاضر انتقال نمی‌دهند و حرف‌ها مدام تکراری است.

 صادقانه بگویم سال‌ها پیش من هم پس از چهار یا پنج سال فعالیت در شرکت‌ها و رسانه‌های مختلف و با مدرک ارشد مدیریت اجرایی مدتی دچار این توهم مشاور بودم. حتی برای خودم کارت ویزیت نیز طراحی کردم البته هرگز به چاپ نرسید؛ اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که "مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید".

مدتی پیش فردی در تلگرام پیام داد و من را استاد خطاب کرد. بلافاصله نوشتم محتاج عنوان استاد، مهندس و دکتر نیستم خیلی خودم را دست بالا بگیرم یک نویسنده و روزنامه‌نگار هستم و بس. ترجیحاً بعد از این شاید حتی عنوان کارشناسی ارشد مدیریت را هم برای خودم به کار نبرم با آنکه هم در این زمینه مطالعه دارم و هم ذهن تحلیلگری نسبت به وقایع و مباحث سازمانی داشته و دارم.

در ابتدای یادداشت از باربارا دی آنجلیس نام بردم یکی از مشهورترین مشاوران روانشناسی در جهان که کتاب‌های وی به زبان‌های متعدد نیز منتشر شده است. سال‌های پیش دو کتاب از این مشاور برجسته را مطالعه کردم؛ دی آنجلیس در زمینه ازدواج و خانواده، یک متخصص تمام‌عیار به شمار می‌رود و دوست دارم شما بدانید که این روانشناس مطرح با چه تجارب دردناکی و با چه سطح تحصیلات و سوابقی نام خود را مشاور گذاشته است. دکتر دی آنجلیس در بخشی از کتاب" آیا تو آن گمشده‌ام هستی" نوشته بود: من در طول زندگی مجردی بیش از صد رابطه را با جنس مخالف تجربه کرده بودم و در زندگی نیز دو ازدواج ناموفق داشتم و با سال‌ها کار مطالعاتی اکنون می‌توانم یک مشاور حرفه‌ای در زمینه خانواده باشم.

تجربه‌های متعدد و دردناک عاطفی و دو ازدواج ناموفق و سال‌های مطالعه و تحصیل در رشته روانشناسی پشتوانه کسی است که اکنون یکی از چهره‌های مطرح روانشناسی و مشاوره در دنیاست. سرگذشت فیلیپ کاتلر، پاتریک لنچیونی و پیتر دراکر و برایان تریسی نیز به‌عنوان چهره‌های سرشناس مشاوره و آموزش در رشته مدیریت نشان می‌دهد این افراد هم‌زمان با تحصیل و تحقیق سال‌ها تجربه کاری را اندوخته کرده‌اند تا قادر به ارائه مشاوره تخصصی باشند.

مشاوره در ایران با توجه به شرایط فرهنگی جامعه و سازمان‌ها حرفه‌ای کم‌درآمد است و کمتر مدیران و عموم مردم حاضر به پرداخت هزینه در این زمینه هستند. کسانی که تصمیم به ورود به این حرفه را گرفته‌اند و یا در این زمینه فعالیت دارند باید آگاه باشند که بیش از نیمی از درآمد خود را باید صرف توسعه دانش و تخصص خود کنند و مدام به روز شوند در غیر این صورت تنها به فعالیت مشاوران حرفه‌ای ضربه وارد خواهند کرد و البته بدبینی صاحبان کسب‌وکار و عموم مردم را به همراه خواهند داشت.

پیشنهاد می‌کنم اگر پی به استعداد خود در زمینه مشاوره برده‌اید باوجود همه کاستی‌های تحصیلات دانشگاهی حتماً در رشته مرتبط تحصیلات خود را ادامه دهید و تا می‌توانید تجارب اجرایی به دست آورید و کاری نکنید به‌جای مشاور شما را شاعر خطاب کنند و بگویند آمد شعری گفت و رفت.

 

نظر شما