قاتل بنیتا: مرا اعدام کنید / قرار بود کودک را با آژانس به خانه اش بفرستیم ولی ...

|
۱۳۹۶/۰۵/۰۷
|
۰۷:۵۱:۴۵
| کد خبر: ۵۹۲۷۰۹
قاتل بنیتا: مرا اعدام کنید / قرار بود کودک را با آژانس به خانه اش بفرستیم ولی ...
عاملان قتل بنیتا، دختربچه هشت‌ماهه صبح روز گذشته به صحنه جرم بازگردانده شدند تا صحنه خشونت‌باری را که 29‌تیرماه رقم زده بودند، بار دیگر بازسازی کنند.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛‌ساعت 9:30 صبح است. ابتدای خیابان مطلبی‌غربی در منطقه مشیریه با خودروهای پلیس راهنمایی و رانندگی و کلانتری محل بسته شده‌است. کوچه‌های اطراف که به خیابان مطلبی‌غربی و پارک خلیج‌فارس و کوچه گاز منتهی می‌شود، تحت کنترل مأموران پلیس قرار دارد و عبور و مرور خودروها ممنوع است. تعداد زیادی خودروی پلیس به ترتیب داخل بلوار خیابان مطلبی پارک هستند. چهار طرف خانه پدر بنیتا به فاصله حدوداً 20 متر با حفاظ آهنی به روی مردم بسته شده و مأموران زیادی کنار نرده‌ها به طرف اهالی محل که پشت نرده‌ها برای ابراز همدردی و مشاهده صحنه بازسازی حادثه مرگبار بنیتا هشت‌ماهه تجمع کرده‌اند. عکس بنیتا دیوارهای آن نزدیکی را پوشانده است. تعداد زیادی از اهالی محل با چسباندن بنرهایی که عکس بنیتا در آن نقش بسته است با خانواده وی ابراز همدردی کرده‌اند. 

اهالی محل برای ابراز همدردی آمده‌بودند 

لحظه به لحظه به تعداد تماشاچیان افزوده می‌شود و نظم و انضباط خوبی با تلاش مأموران برقرار شده‌است. خودروی پراید پدر بنیتا که چند روز قبل دو سارق شیشه‌ای آن را همراه بنیتای هشت‌ماهه سرقت  کرده‌بودند، در محل حادثه پارک است. تعداد زیادی خبرنگار و پلیس در نزدیکی خانه بنیتا حضور دارند و همه منتظر انتقال متهمان به محل هستند تا صحنه حادثه بازسازی شود. همه چیزی برای بازسازی صحنه آماده است. سردار محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران در خانه بنیتا حضور دارد و درباره روند پرونده حادثه مرگبار به خانواده داغدار گزارش می‌دهد. پدر، مادر و مادر بزرگ بنیتا با چشمانی گریان از سردار محمدیان درخواست دارند تا قاتلان نوزاد خود را ببینند، اما توصیه می‌شود که آنها در زمان بازسازی صحنه در خانه بمانند. سرهنگ مکرم معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس‌آگاهی تهران بزرگ هم در حال بررسی محل بازسازی صحنه حادثه است. 

خودروی حامل متهمان وارد می‌شود

ساعت 10:15 است و مردم به صورت خودجوش و با صدای بلند برای سارقان جنایت کار در خواست اشد مجازات دارند. دقایقی بعد خودروی پلیس حامل متهمان از سمت غرب وارد بلوار مطلبی می‌شود. نگاه‌ها همه به سمت خودروی حامل متهمان بر می‌گردد و لحظه‌ای همه جا را سکوت فرار  می‌گیرد. خودرو در نزدیکی محل حادثه توقف می‌کند. دو مأمور پلیس متهمان را از داخل خودرو خارج می‌کنند. عکاسان و خبرنگاران برای گرفتن عکس و تهیه گزارش به طرف خودرو پلیس هجوم می‌آورند. فریادهای اهالی محل که پشت بام‌های اطراف و پشت نرده‌ها قرار دارند به گوش می‌رسد. همه یک صدا از متهمان ابراز انزجار می‌کنند و متهمان را حرمله صدا زدند. در گوشه‌ای دیگر مردم با صدای بلند درخواست می‌کنند که متهمان را در این محل اعدام  کنید. متهمان به طرف کوچه برومند غربی در ضلع جنوبی خانه پدری بنیتا هدایت شدند تا صحنه حادثه از آن محل بازسازی شود. دو متهمان شروع به بازسازی صحنه حادثه کردند و گام‌به‌گام صحنه را توضیح می‌دادند. 

متهم ردیف اول لب به سخن گشود

محمد، متهم ردیف اول گفت: «برای خرید مواد به مشیریه آمدیم. داخل کوچه برومند به طرف پارک خلیج‌فارس در حرکت بودیم و با تلفن همراهم سرگرم بودم که به انتهای کوچه رسیدیم. راهمان را ادامه دادیم به طرف پارک و قصد داشتیم از خرده فروش مواد مخدر شیشه بخریم که در یک‌متری خانه پدری بنیتا همدستم متوجه خودروی پرایدی شد که روشن بود. مشخص بود که راننده خودرواش را رها کرده و خودش به داخل خانه‌اش رفته است. به مهدی گفتم جلو در مواظب باشد تا من خودرو را سرقت کنم. به سرعت خودم را به خودرو رساندم و پشت فرمان نشستم و حرکت کردم که صاحب خودرو خودش را روی کاپوت خودرواش انداخت تا مانع سرقت خودرواش شود. او مدام داد می‌زد دخترم، اما من فقط به سرقت فکر می‌کردم تا اینکه چند متر بعد متوجه نوزاد داخل خودرو شدم.» 

مشت‌های پدر بنیتا در بازسازی صحنه شیشه‌های خودرواش را شکست‌ 

متهم در ادامه بازسازی صحنه پشت فرمان نشست و پدر بنیتا وارد صحنه شد. خودرو حرکت کرد و پدر مقتول خودش را روی کاپوت خودرواش انداخت تا صحنه حادثه را بازسازی کند. چشمانش پر از اشک بود و گریه امانش نمی‌داد و با صدای بلند فریاد می‌زد:«‌آن روز قرار بود با همسر و دخترم به شهرستان اراک برویم. خودروام را روشن، کنار خانه‌ام پارک کردم و به سراغ همسرم رفتم تا به او بگویم زودتر از خانه بیرون بیاید که با شنیدن صدای در متوجه سرقت شدم‌. وقتی سارق حرکت کرد، خودم را روی کاپوت انداختم و به سارق گفتم دخترم داخل خودرو است. خودرو را سرقت کن دخترم را پس بده». پدر بنیتا فریاد می‌زد:«دخترم داخل خودرو است، زندگی‌ام داخل خودرو است.» و با مشت به شیشه خودرو می‌کوبید. آنقدر کوبید که شیشه خودرو شکست و خون از دستش مثل روز حادثه جاری شد. وی ادامه داد: «سارق چند‌متر آن طرفتر ترمز شدید زد به طوری‌که از روی کاپوت به روی زمین افتادم. او دنده عقب گرفت و به داخل بلوار مطلبی رفت و در ادامه به طرف پارک حرکت کرد. در حالی که دستم به شدت زخمی شده بود، خودم را دوباره به خودروام رساندم و دوباره روی کاپوت انداختم. فریاد زدم ماشینم را ببر، اما دخترم را نبر، اما فایده‌ای نداشت. سارق شروع به حرکات مارپیچ کرد تا اینکه دوباره از روی کاپوت به روی زمین پرتاب شدم. دیگر دستی برایم نمانده بود که به خودروام آویزان و مانع ربودن دخترم شوم. روی زمین در حالی که گریه می‌کردم با صدای بلند از اهالی محل درخواست کمک کردم. یکی از اهالی محل با خودرواش به کمکم آمد و به دنبال آنها رفتیم، اما فایده‌ای نداشت و موفق پیدا کردن آنها نشدیم.» 

فقط درخواست اعدام برای قاتلان دخترم دارم 

پدر بنیتا در حاشیه بازسازی صحنه حادثه گفت: «من برای قاتلان دخترم درخواست اعدام دارم و از مسئولان می‌خواهم متهمان را در همین محل اعدام کنند تا هم خانواده من آرامش بگیرند و هم درس عبرتی برای متهمان دیگر شود.» وی ادامه داد: « من از مأموران پلیس آگاهی و کلانتری محل تشکر می‌کنم. مأموران در این مدت همیشه در کنار ما بودند و هر جایی که احتمال می‌دادیم بنیتا در آنجا رها شده با ما همراه می‌شدند. مأموران پلیس تلاش زیادی برای پیدا کردن دخترم انجام دادند و من قدر‌دان آنها هستم.» وی در پایان با گلایه ازمسئولان درباره عدم رسیدگی به مناطق پایین شهر گفت: «همه بدبختی‌ها از اعتیاد شروع می‌شود. اگر این محل پاتوق مواد فروشان نبود، سارقان معتاد  برای خرید مواد به این محل نمی‌آمدند و این اتفاق تلخ رخ نمی‌داد. متأسفانه محله ما قاچاق  فروشان به راحتی مواد می‌فروشند و جولان می‌دهند و کسی هم در برابر آنها هیچ اقدامی نمی‌کند.»

حرف‌های شاهد حادثه 

یکی از شاهدان گفت: «من مغازه سوپر مارکت دارم. لحظه حادثه مشتری داخل مغازه‌ام بود که صدای فریادی از بیرون به گوشم رسید. ابتدا فکر کردم معتادان با هم درگیر شده‌اند، اما صدای شدید ترمز خودرو را که شنیدم از مغازه بیرون آمدم و دیدم پدر بنیتا روی زمین افتاده است و مردی هم خودرواش را دنده عقب می‌راند. او از روی زمین برخواست و به طرف خودرواش رفت و فریاد می‌زد دخترم را دزدیدند. من تازه متوجه موضوع شده‌بودم و به طرفش رفتم. او دوباره خودش را به خودرواش رساند و روی کاپوت پرید، اما سارق توقف نکرد. سارق با حرکات خطرناک دوباره پدر بنیتا را روی زمین انداخت و فرار کرد.»

ماجرا از زبان رئیس پلیس آگاهی پایتخت

رئیس پلیس‌آگاهی تهران بزرگ پس از بازسازی صحنه جرم درباره جزئیات وقوع قتل بنیتا گفت: « از لحظه اولیه که خبر به ۱۱۰ و کلانتری محل اعلام می‌شود، واحد تجسس وارد عمل می‌شود و در خصوص این موضوع تشکیل پرونده انجام می‌شود. از یک‌ساعت پس از روی دادن این جرم نیز مأموران کلانتری کار خود را آغاز می‌کند. همه موارد از جمله اعلام پلاک خودرو و کنترل دوربین‌ها به صورت همزمان انجام شده است.»‌ سردار محمدیان ادامه داد: «‌متهمان مسیر کوتاهی را طی می‌کنند تا به محدوده و محل سکونت خود برسند. متأسفانه کودک را در خودرویی که شیشه‌های آن بالا و درها بسته بوده، اما قفل نبوده رها می‌کنند، تحقیقات پلیس در این زمینه ادامه داشت تا اینکه تماسی از سوی فردی ناشناس به عنوان یک گزارش داشتیم. البته این تماس همزمان با دستگیری سارقان رخ داد. وقتی مأموران پلیس برای بازداشت اولین سارق وارد خانه‌اش شدند، دیدند مقداری پوشک و شیرخشک توسط خانواده‌ای که در آن واحد بوده، خریداری شده‌است‌، این موضوع امیدهایی را برای سالم بودن کودک ایجاد کرد، اما بعداً مشخص شد که لوازم برای پسربچه‌ای ۹ ماهه که برادرزاده متهم بوده‌، خریداری شده‌است.»

من را اعدام کنید 

در حالی که متهمان صحنه را بازسازی می‌کردند، اهالی محل با دادن شعارهایی با خانواده بنیتا ابراز همدردی می‌کردند. گروهی فریاد می‌زدند متهمان را در همین محل اعدام کنید و گروهی دیگری هم فریادهای دیگری که همگی حکایت از انزجار مردم از متهمان داشت، سر می‌دادند. در پایان بازسازی صحنه حادثه پدر بزرگ بنیتا رو به متهمان کرد و گفت: «شما را هرگز نمی‌بخشم.» او گفت: «اگر نوه‌ام را به خانه‌اش باز می‌گرداندی حتماً از شکایتم گذشت می‌کردم، اما الان فقط با اعدام شما آرام می‌شوم.» محمد، متهم ردیف اول در حاشیه بازسازی صحنه حادثه از پدر بزرگ بنیتا خواست در هیچ شرایطی آنها را نبخشد. وی گفت: «من را اعدام کنید و اشد مجازات حق ما است.» مهدی، متهم ردیف دوم گفت: «بعد از اینکه محمد پراید را سرقت کرد، من به سر خیابان رفتم و در قیامدشت خودم را به او رساندم. بعد از اینکه وسایل داخل خودرو را برداشتیم به محمد گفتم که آژانس بگیر و بچه را به خانه‌اش بفرست. بعد از هم جدا شدیم تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم بچه را برنگردانده است. بعد با پلیس تماس گرفتم و ماجرا را توضیح دادم تا اینکه مأموران من را بازداشت کردند.» محمد، اما حرف‌های مهدی را انکار کرد و گفت: « او دروغ می‌‌گوید که گفته برای بازگرداندن بچه آژانس بگیرم. اگر راست می‌گوید چرا خودش بچه را باز نگرداند.» دو متهم پس از بازسازی صحنه به اداره آگاهی منتقل شدند.

منبع:رکنا

نظر شما