یاداشتی از محمد رستمی;

شهر فرهنگی و فرهنگ شهری

|
۱۳۹۶/۰۸/۰۲
|
۱۵:۱۵:۰۰
| کد خبر: ۶۲۸۴۹۷
شهر فرهنگی و فرهنگ شهری
چه می شد اگر کسی روی مکان های عمومی یادگاری نمی نوشت وخیابان تهی بود از یک پوست آدامس,

برنا-ایلام ;چه می شد ما را اگر چک چک آب نمی دیدیم در دستشویی های عمومی,خبری از آفتابه های شکسته نبود وشلنگ های پاره پاره,

چه می شد همیشه پر بود مایه ی دستشویی سرویس های بهداشتی عمومی,کف موزاییک ها خشک وتمیز,

چه می شد اگر کسی روی مکان های عمومی یادگاری نمی نوشت وخیابان تهی بود از یک پوست آدامس,

چه می شد اندکی صبر داشتیم و نمی آزردیم گوش ها را با به صدا دراوردن بوق ماشین ها بهر توقف کوتاهی,

چه می شد اگر هیچ مغازه داری پیاده رو هارا ضمیمه ی دکانش نمی کرد ونمی گذاشت کالاهایش بهر معرفی,

چه می شد ما را اگر کوچه را همچون حیاط خانه ی خویش می دیدیم وکف پوش راهرو های شهر برق میزد چون راهرو های خانه مان, 

وچه می شد کمی با صدای کوتاه حرف می زدیم ویادمان می بود فاصله ی دهان تا گوش چند سانتی متری بیش نیست,و 

چه می شد که به فرهنگ به جنبه ی تزیینات نگاه نمی کردیم وشلوغ بود کتابفروشی های شهر بیشتر از کبابی هاوروزنامه ها هم صفی داشتند نه آنکه کتاب فروشان بروند از یاد وروزنامه ها در دکه های آهنی برقصند در باد وفردا باز دوره گردی بی خیال خواب دم صبح خسته ای از کار پشت یک وانت بار داد زند کاغذ باطله خریداریم.

 

 

نظر شما