به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ عصر ایران نوشت: «همان گونه که حدس زده میشد سعید مرتضوی دادستان وقت عمومی و انقلاب تهران در وقایع ۸۸ و پرونده کهریزک که نزد روزنامه نگاران همچنان به «قاضی مرتضوی» مشهور است با انتشار متنی تمام اتهامات علیه خود را «بر خلاف تمام موازین شرعی و قانونی» دانسته و مدعی شده است «صرفا به دلیل ایفای وظایف قانونی در مهار اغتشاشات و فتنه سال ۸۸ محکوم شده است.» این در حالی است که خود او در شهریور ۱۳۹۵ از خانواده قربانیان - روحالامینی، کامرانی فر و جوادی - عذرخواهی و از آنان با لفظ «شهید» یاد کرده بود.
او که در تابستان ۸۸ مدعی شده بود، در آن ایام دخالتی نداشته و در مرخصی بوده یا خود را برای امتحانات مقطع دکتری آماده می کرده یا کهریزک به شهرری ربط دارد نه تهران (در گفتوگو با سایت پرچم) بعدتر سخنان دیگری بیان کرد و حالا هم می گوید: «تنها وظایف قانونی خود در مهار اغتشاشات» را انجام میداده است.
در گزارش هیاتی که از جانب رییس مجلس شورای اسلامی مأموریت یافته بود اما به صراحت آمده بود که اعزام ۱۴۰ نفر که جان باختن سه نفر به تبع آن صورت پذیرفت، هیچ ضرورتی نداشته و قابل اعزام به جای دیگر هم بودهاند. در همان گزارش جزییات تکان دهنده ای از علت مرگ این سه جوان هم ذکر شده است. پیگیری اصلی را البته دکتر عبدالحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی انجام داد که در همان تابستان ۸۸ و در دیدار استادان دانشگاه با مقام معظم رهبری موضوع را مطرح کرد و شخص ایشان بر پی گیری تأکید کردند.
مروری بر مواضع ضد و نقیض سعید مرتضوی در این ۸ سال و چند ماه نشان می دهد که یک بار گفته من اصلا نبودم، نوبت بعد عذرخواهی کرده و حالا هم می گوید قاضی با او دشمنی داشته است.
یک لحظه تصور کنید در زمانی که او دادستان عمومی و انقلاب تهران بود و یکهتازی میکرد یک نفر همین اتهاماتی را که خود او به قاضی دادگاه تجدید نظر (آقای شیری خان) وارد کرده علیه او یا دیگری مینوشت و در رسانهای منتشر میکرد. همین سعید خان مرتضوی با او و با آن رسانه چه رفتاری می کرد؟ اگر به وظایف خود عمل کرده بود، چرا عذرخواهی کرد و آن سه جوان را «شهید» خواند؟ اگر آن توبهنامه یا اقرار نامه را خود ننوشته و مدعی است از جانب او منتشر شده، چرا تکذیب یا شکایت نکرد؟
با این همه رفتار سعید مرتضوی تنها از این نظر مایه شگفتی است که بحث ندامت را که موجب تخفیف او شد، در آن دیده نمیشود وگرنه با توجه به سابقه اتفاقا مایه شگفتی نیست. به دو دلیل خاص:
به خاطر این که در دوران اقتدار هم از این ضد و نقیض گویی ها کم نداشته؛ چنان که در مصاحبه منتشره از حجتالاسلام زایری در فضای مجازی به برخی شگردهای او اشاره شده است.
هم به این دلیل که کاملا قابل درک است که او به هر کاری دست می زند و هر متنی را می نویسد تا به زندان نرود.
زندان برای دو دسته قابل تحمل است: دسته اول کسانی که زندان را جبران گناهان و خسارات خود می دانند و احساس می کنند با زندان پاک می شوند. گروه دوم آنان که زندان را تاوان آرمانی می دانند و فارغ از این که ما آن آرمان را باور داشته باشیم یا نه یا اساسا آرمان بدانیم یا نه رنج زندان بخشی از مسیر است و به زندان رفتن افتخار می کنند. ممکن است متاسف باشند که در ساختاری که کلیات آن را قول دارند و برای آن کوشیده اند به زندان افتادند اما در مجموع به اصل آرمان می اندیشند.
آقای مرتضوی اما از آن دست آدم های همیشه «حق به جانب» است که چون احساس گناه و خطا نمی کند نمی تواند زندان را بپذیرد.
از سوی دیگر با همه ادعاها آرمان گرا به مفهوم مصطلح هم نیست که به خاطر آن زندان را تحمل کند. بنا بر این کاملا قابل حدس بود که آقای مرتضوی از حکم دادگاه تجدید نظر شوکه شود و از هیچ تلاشی برای نرفتن به زندان فروگذار نکند و همچنان به «رد دادرس» هم امید دارد.
او حتی حاضر نیست بگوید خود را فدا می کند تا دیگران متهم نشوند و به جای آن قاضی را متهم میکند. هر چند بعید نیست اگر زندان نرفتن او منوط به انتشار یک عذرخواهی دیگر شود این کار را هم انجام دهد. جالب ترین بخش از نوشته او اما این قسمت است و حیف است یک بار خوانده شود و جا دارد ده بار بخوانیم: «عمر مفید و جوانی خود را در راه حفظ امنیت نظام و آسایش شهروندان تهرانی صرف کردم.»
با این حساب می توان نتیجه گرفت چه ناسپاساند شهروندان تهرانی. چون او همه عمر و جوانی خود را صرف نظم و آسایش شهروندان تهرانی کرده اما هیچ نشانه ای از احساس متقابل در دست نیست. ده ها روزنامه نگار به جای خود شهروندان دیگر نیز انگار چنین حسی ندارند...