به گزارش خبرگزاری برنا در آذربایجان شرقی، یادداشت فوق در زیر می آید:
نهضت اعلام برائت از حسن روحانی به دلیل آنچه تغییر مواضع و فراموش کردن وعدههای انتخاباتی عنوان می شود، این روزها در میان فعالان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و هنری باب شده است. رضا صادقی با روحانی خداحافظی میکند و علی کریمی و مهرداد میناوند 1400 را انتظار میکشند و معتقدند از دیگ روحانی آبی برای وضعیت فعلی گرم نمیشود! این دیدگاه در خصوص لیست امید و نمایندگان مجلس دهم هم صادق است، آنجا که برخی نمایندگان را صرفاً توییت زن میدانند و هجمه ای از انتقادات بر آنان وارد می کنند.
در مقابل، شخصیتهایی چون دکتر حمید رضا جلایی پور درباره تبعات ظهور یک پوپولیسم ویرانگر دیگر هشدار میدهند و ابراز پشیمانیها را بیشتر در فضای مجازی و از زبان سلبریتی های ورزشی و هنری و نه ذاتاً سیاسی و در رفتارهای احساسی و بیشتر در واکنش به مواردی چون افزایش عوارض خروج از کشور عنوان می کند، اما از این زمزمهها هم نمیتوان به آسانی گذشت چون ریزش کوه هم با نخستین سنگ آغاز میشود!
روزنامهنگاری مینویسد که انتظار او برای بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران برآورده نشده، آن یکی از عدم پیگیری حصر و رفع آن گلایه دارد و دیگری به استناد لایحه بودجه سال 97 انتقاداتی بر دولت دارد و نهایتاً آن دانشجوی کرمانشاهی قناعت به گزینه بیست و چندمی برای وزارت علوم را فاجعهای برای دولت تدبیر و امید میدانند!
به استناد قوانین جهانشمول و شرایطی که بر جامعه مدنی حاکم است هر شهروندی میتواند عالیترین مقامات کشور را نقد و تصمیماتش را برنتابد. این از بدیهیترین رفتارها در یک جامعه باز است و غیر از آن نباید متصور بود.
بر اساس همین دیدگاه ، نقد روحانی و همه مسئولین عالی از حقوق پایه است و باید هم همین باشد. همه مسئولین باید بدانند که چشم تیزبین شهروندان همه رفتارهای آنان را موبهمو زیر ذرهبین دارند و هر حرکت اشتباهی میتواند تبعات بزرگی به همراه داشته باشد. ما روحانی را نقد میکنیم، بر او عتاب میکنیم، بر سر منافع ملی و حقوق شهروندی نه با او که با هیچ احدالناسی شوخی نداریم، رو در رویش میایستیم و او را به خاطر تغییر در مواضع اش به باد انتقاد میگیریم اما!
دو موضوع را نباید فراموش کرد: اولین مورد مربوط به شرایط انتخابات در ایران است، کیست فراموش کند که در اردیبهشت 96 ما چه گزینههایی داشتیم! روحانی، رئیسی، انصراف! کسانی که امروز بر ما به خاطر رأی اردیبهشت خرده میگیرند باید همه شرایط آن روز را بسنجند. انصراف یعنی همان بلایی که در تیر 80 بر سرمان آمد! و نبایستی اشتباه گذشته تکرار میشد، سردمداران اصلاحات از خاتمی عزیز گرفته تا یک شهروند عادی همه واقف بودند که روحانی نه اصلاحطلب است و نه خواهد شد! روحانی کف خواستههای ما بود، اما آیا کسی به ما فرصت مطالبه سقف خواستههایمان را داد و ما عقب نشستیم؟!
روحانی به هزارویک دلیل از رقبایش سرتر است! اگر هزار بار انتخابات اردیبهشت تکرار شود، در بین گزینههای شورای نگهبان قطعاً روحانی با فاصله نجومی از بقیه سرتر است. او را نباید تنها گذاشت، از فضای دولت دوازدهم باید برای رسیدن به فضای های بهتر و دموکرات تر بهره جست، زمان، زمان اصلاحات در اصلاحات است! زمان، زمان کادر سازی و چهرهسازی است!
مورد بعدی که نبایستی فراموش کرد مربوط به خصوصیات شخصی آقای رئیسجمهور است. روحانی اصلاحطلب به معنایی که برخی می پندارند نیست، نبوده و قرار هم نیست در آینده چنین اتفاقی بیافتد. اما نترس، با سواد وقانونمند است و البته جو گیر نیست.
او ماندلا، جفرسون و مرکل نیست! او روحانی است، نه بیشتر! ما از سازندگی به دوم خرداد رسیدیم و از اعتدال به اصلاحات خواهیم رسید! اگر حواسمان جمع باشد تا یکی کمی آن طرف تر نسخه هایی را نپیچد!