ناگفته‌های تکان‌دهنده پسرخاله فرح پهلوی درباره فساد اخلاقی همسر شاه

|
۱۳۹۶/۱۱/۱۴
|
۱۴:۴۶:۵۵
| کد خبر: ۶۷۲۰۸۴
احمدعلی مسعودانصاری در یک گفتگو از فساد فرح و دوستانش و روزهای آخر سلطنت محمدرضاشاه سخن گفت.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ درباره سقوط و نزول رژیم پهلوی تحلیل‌ها از داخل و خارج کشور بسیار است. از افرادی که سقوط این رژیم را در بحران‌های اقتصادی سال‌های آخر سلطنت محمدرضا شاهمی‌بینند تا تحلیل هایی که بسته بودن فضای سیاسی و انسداد زمان شاه و مقابله با مذهب را شاهدی بر وقوع انقلاب می‌دانند.

با این‌حال روایت سقوط سلسله پهلوی از زبان افراد نزدیک به شاه و درباریان لطف دیگری دارد چراکه از نزدیک شاهد مناسبات و اتفاقات آن دوران بودند. «احمدعلی مسعود انصاری» یکی از این افراد است. وی که پسرخاله فرح پهلوی بود، پس از اتمام تحصیلات در رشته اقتصاد تا زمان انقلاب 57 به اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک، معاونت مدرسه عالی شمیران را در کارنامه دارد.

مسعودانصاری پس از خارج شدن از امور دانشگاهی به مسئولیت‌هایی همچون رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه کن، مدیر عامل شرکت ای پی سیستم در ایران و مشاور شرکت ادرین ولکر مشغول شد. به گفته خودش "در زمان انقلاب، رابط میان آیت‌الله شریعتمداری و شاه بودم و قرار بود به پیشنهاد آیت‌الله شریعتمداری -که شاه با آن موافقت کرد- حزبی اسلامی را تاسیس کرده و رئیس آن باشم که سرعت پیروزی انقلاب فرصت این کار را نداد."

او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در سال‌های اخیر مشاور مالی وشخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود اما در پرتو مسائل مذهبی که به آن اعتقاد داشت به او اعلام کرد که دیگر سلطنت‌طلب نیست و به افشای پشت‌پرده مناسبات دربار پهلوی و این روزهای باقی‌مانده این خاندان پرداخت.

به دلیل اقامت او در خارج از کشور، فرصت مصاحبه حضوری با وی دست نداد، به‌همین خاطر او درخواست ما برای مصاحبه مکتوب را پذیرفت و به سوالات ما پاسخ گفت که از وی کمال تشکر را داریم. تصاویری هم که مربوط به گذشته است از آلبوم شخصی آقای مسعودانصاری است که برای ما ارسال کرده‌اند.

متن زیر مشروح گفت وگو با پسرخاله فرح پهلوی است که در ادامه می‌خوانید:

باسلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دارید. با توجه به اینکه ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران نزدیک است، به نظر شما عاملی که منجر به این شد تا شاه دیر به فکر اصلاح کشور بیفتد و در چندماه منتهی به حکومتش کارهایی کند که نتیجه معکوس داد، چیست؟ نزدیکان شاه چه نقشی در بی‌اطلاعی او داشتند؟

مسعود انصاری: بنام خدایی که یکی است و هرچه هست از اوست و بازگشت همه ما به‌سوی اوست. همه چیز در احاطه قدرت اوست. خداوندا پناه به تو می‌برم از شر وسوسه‌های شیطان مردود.

با تشکر از اینکه مقدمه این گفت‌وگو را آغاز کردید، خداوند در سوره اسرا، آیه 80 می‌فرماید: "وبگو بارالها مرا به قدم صدق داخل و با قدم صدق خارج کن و از جانب خود، حجت و بصیرت روشنی که دائما یار و مددکار باشد، عطا فرما". همچنین در سوره اسراء آیه 36 می‌فرماید:"و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دلها همه مسئولند."

به لطف و بزرگی خداوند هدفم از صحبت‌هایی که می‌کنم، نزدیک تر شدن به حقیقت آنچه که در سالهای 1351 تا 1357 اتفاق افتاد، است. باید اذعان کنم که همه چیز را نمی‌‌دانم و آنچه می‌گویم مشاهدات، شنیده‌ها و عقل و باور نگارنده است که با مشاهدات و صحبت‌های نزدیکان خاندان پهلوی ادغام شده است تا کمکی باشد برای نزدیکتر شدن به حقیقت. حضرت عیسی(س) می‌فرماید حقیقت را پیدا کنید و حقیقت شما را آزاد می‌کند.در زندگی بایدآنچه را که می‌بینیم و می‌شنویم را بر اساس حقیقت قبول کنیم نه بر اساس چیزهایی که تمایل به شنیدن و دیدن آنها داریم.

ابتدا لازم است درباره نقش فرح دیبا و گروه سیاسی ایشان در سقوط نظام شاهنشاهی صحبت کنم تا حقیقت ماجرا بدون ابهام برای اذهان عمومی آشکار شود. اینکه این افراد چرا چنین اقداماتی را صورت دادند برای نگارنده جای سوال دارد و پاسخ سوالات ایجاد شده در این زمینه را باید از خود آنها جویا شد. وقتی از نقش این افراد در سقوط نظام شاهنشاهی صحبت می‌کنیم در مورد مثبت و منفی بودن آن قضاوت نخواهیم کرد چراکه قضاوت با خداست و ما در مقام قضاوت نیستیم.

 

 

گروه سیاسی فرح به دنبال کسب قدرت از طریق فرح بود

حلقه گروه سیاسی فرح، مشاورین سیاسی این خانم محسوب می‌شدند و خواست آنها اصلاح مملکت از دید خود و در اختیار گرفتن قدرت از طریق فرح بود. به عبارت دیگر این گروه به دنبال حکومت از طریق فرح بودند. از این گروه رضا قطبی و فریدون جوادی بواسطه نزدیکی بسیار زیاد به فرح، نفوذ قابل ملاحظه‌ای روی وی داشتند و فرح نیز آنها را قبول داشت. از نظرمن این دو نفر(جوادی و قطبی) دارای این خصوصیات و باورها بودند؛ از نگاه آنها، فرح محبوب و شاه منفور بود، شاه و اطرافیان او را ظالم، فاسد و دزد می‌دانستند، ایران را نمی‌شناختند، مذهبیون را آدم حساب نمی‌کردند و فکر نمی‌کردند حکومت شاهنشاهی به آسانی می‌تواند سقوط کند و سخت چپ‌گرا بودند.

فرح نقش کلیدی در فروپاشی سلطنت داشت

یعنی فرح به نحوی وابسته به این افراد بود؟ علت تاثیر پذیری او از امثال رضا قطبی چه بود؟

مسعود انصاری: فرح خانم انسانی مهربان و خیرخواه بود، اگر ایشان به کارهای خیریه، هنری و مبارزه با ظلم بصورت موردی ادامه می‌داد و وارد سیاست نمی‌شد، شاید امروز حتی پسرش در ایران پادشاهی می‌کرد. همانطوری که شرح خواهم داد تحت نفوذ آقای قطبی و جوادی، وی نقش کلیدی در فروپاشی سلطنت پهلوی بازی کرد. البته نمی‌توان نقش صد درصدی برای آنها قائل شد اما فرح خانم و این گروه نقش مهمی در سقوط سلطنت پهلوی داشتند.

آقای رضا قطبی(پسردایی فرح) با فرح بزرگ شده بود. پدر ایشان آقای محمد علی قطبی و مادر ایشان خانم لویز قطبی(خاله آقای شاهپور بختیار) بود. فرح خانم به وی اطمینان و علاقه بسیار داشت. این اطمینان و علاقه باعث شد تا آقای رضا قطبی از امکانات و قدرت بسیار زیادی بهره‌مند و به ریاست سازمان رادیو و تلوزیون ملی منسوب شود. رضا قطبی رادیو و تلوزیون را به خوبی گسترش داد و تا جایی‌که شاهد بودم اکثر افرادی که برای رضا قطبی کار می‌کردند ایشان را دوست داشتند. قطبی از نظر فکری کاملا چپ بود که موجب شد تا تعداد زیادی از چپ‌گراهای مخالف در رادیو و تلوزیون استخدام شوند.

چه کسی پیشنهاد تغییر تقویم شاهنشاهی را داد؟

وی که اعتماد به نفس بسیار زیادی داشت ملی گرا بود که در دوران دکتر مصدق در دبیرستان البرز مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. وی با اینکه چپ‌گرا بود پیشنهاد داده بود تا هر وقت نزد شاه می‌آید زانو زده و دست شاه را ببوسد!! این پیشنهاد او موجب ناراحتی شدید پدر من شده بود چراکه این نوع تشریفات را نمی‌پسندید. پیشنهاد تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی از سوی رضا قطبی و آقای شجاع الدین شفا داده شد که نارضایتی بسیاری از مردم را به دنبال داشت. قطبی معمولا به مهمانی‌های کاخ نمی‌آمد. در آن زمان با راه و روش او مخالفت می‌کردم و تا جایی که به خاطر دارم بواسطه این مخالفت‌ها من را "گشتاپو" می‌خواند.

پرداخت سه و میلیون و پانصدهزار دلار برای خروج رفقای فرح از کشور

بعد از پیروزی انقلاب برخوردی با قطبی داشتید؟‌

مسعود انصاری: بعد از انقلاب ایشان را پس از فوت شاه در قاهره دیدم. شاه از او سخت عصبانی بود و این موضوع باعث شده بود تا هیچ‌گاه به دیدن شاه نیاید. خروج رضا قطبی و فریدون جوادی از ایران با هزینه سه ملیون و پانصد هزار دلاری میسر شد که این مبلغ توسط فرح خانم پرداخت شد. به خاطر دارم در ماه‌های آخر زندگی شاه، همراه با شاه در کاخ قبه قاهره نشسته بودیم. فرح خانم وارد شد و به شاه گفت"رضا سلام رسانده (رضا قطبی)"، شاه پاسخی نداد. فرح چندین بار این سلام رساندن را تکرار کرد و در نهایت شاه سر خود را بلند کرده و گفت "... خورد"!

 

من چندین نوبت با او برخوردهایی داشتم. قطبی به من می‌گفت اسم خدا را به این اندازه نبر! در مورد پدرش هم می‌گفت، پدر من دزد است. در مورد عدالت اجتماعی و مباحث اقنصادی هم معتقد بود کمترین و بیشترین درآمد نباید بیش از 10 برابر باشد.به هیچ عنوان در او نشانه‌هایی از اینکه در سقوط نظام شاهنشاهی نقش عمده‌ای بازی کرده بود، نمی‌دیدم. بعدها در ملاقات با رضا پهلوی به او توصیه کرد که بازگشت به ایران و سلطنت را فراموش کند.

مادر رضا قطبی هم به من گلایه می‌کرد که قبل از انقلاب خانه خود را به قیمت بسیار خوبی فروخته بوده و پسرش(رضاقطبی)به او توصیه می‌کند این پول نباید از ایران خارج شود چراکه متعلق به ملت ایران است. رادیو تلویزیون ملی ایران که سرپرستی آن با رضا قطبی بود، نه تنها در حفظ نظام شاهنشاهی قدمی برنداشت بلکه در جهت عکس آن عمل کرد. انقلابیون تبلیغات خود را در جهت رسیدن به اهداف خود انجام می‌دادند و رادیو تلوزیون به جای خنثی کردن این تبلیغات، عکس آن عمل می‌کرد.

در ماه‌های آخر زندگی شاه، همراه با شاه در کاخ قبه قاهره نشسته بودیم. فرح خانم وارد شد و به شاه گفت"رضا سلام رسانده (رضا قطبی)"، شاه پاسخی نداد. فرح چندین بار این سلام رساندن را تکرار کرد و در نهایت شاه سر خود را بلند کرده و گفت "... خورد"!

مثلاً چه کارهایی؟

مسعود انصاری: مثلا شکستن ابهت شاه. سلطنت بر پایه ابهت و احترام استوار است و اگر شکسته شود سلطنت از میان خواهد رفت. آقای رضای پهلوی برای من تعریف کرد که در 14 خرداد سال 57 در تلویزیون فیلمی از کشتن "مکس ملیان" پادشاه مکزیک نمایش داده می‌شود. برای همین پیش پدر خود رفته و به او گلایه می‌کند که در تلوزیون «شاه کشی» را به نمایش گذاشته‌اند که شاه به او می‌گوید "برو به ننت بگو"!

نطق "صدای انقلاب شما را شنیدم" ابهت شاه را شکست

یا پخش نطق معروف "من صدای انقلاب شما را شنیدم" که این کار ابهت شاه را شکست. بر اساس آنچه شاه و آقاى معینیان درمورد نطق "صداى انقلاب شما را شنیدم" براى من شرح دادند، این نطق را در صبح روزی که ایراد شد، آقایان "رضا قطبی" و "سید حسین نصر" نزد فرح می‌آورند. هرچه شاه خواستار رویت نطق می‌شود، متن مورد نظر در اختیار او قرار نمی‌گیرد. درست قبل از ایراد و ضبط، نطق را در اختیار شاه می‌گذارند. شاه آن‌ را می‌خواند و بعد متوجه می‌شود چه اشتباه بزرگی کرده است. بارها شاه در جلوی من با فرح دعوا می‌کرد و به فرح می‌گفت که "ایراد آن نطق بزرگترین اشتباه تاریخ سیاسى من بود و چرا اینکار را با من کردید."

14 خرداد سال 57 در تلویزیون فیلمی از کشتن "مکس ملیان" پادشاه مکزیک نمایش داده می‌شود. برای همین پیش پدر خود رفته و به او گلایه می‌کند که در تلوزیون «شاه کشی» را به نمایش گذاشته‌اند که شاه به او می‌گوید "برو به ننت بگو"!
نطق صدای انقلاب شما را شنیدم ابهت شاه را از میان برد. در نطق نوشته شده توسط آقای رضا قطبی، به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بی قانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شد.

در سالهای قبل از انقلاب پخش اخبار با نیم ساعت شرح حال خاندان سلطنت شروع می‌شد. ساعت دو بعد ازظهر بخش خبری با خبرهای مربوط به شاه شروع می‌شد و پس از آن اخبار فرح، والاحضرتها و حدود ساعت 14:30 دقیقه اخبار مربوط به خانم فریده دیبا پخش می‌شد که حال همه را از شنیدن نام خانواده پهلوی بهم می‌زد.

پخش محاکمه آقای خسروگلسرخی که از او قهرمان ساخت، به شاه بسیار ضربه زد. پخش گزارشات بازرسی شاهنشاهی که دائما به مردم نشان می‌داد که کدام کارها درست انجام نشده است. در برابر این گزارش ها آنطور که باید از پیشرفتهای زمان محمدرضا شاه و رضا شاه در تلویزیون و یا رادیو صحبت نمی‌شد یا تهیه و پخش زندگی روزمره رضا پهلوی در کیش، نوشهر و داشتن تمام وسایل تفریحی و اشرافی که به نظر من باعث تنفر مردم از آن همه تجمل می‌شد.

نطق "صدای انقلاب شما را شنیدم" ابهت شاه را از میان برد. در نطق نوشته شده توسط آقای رضا قطبی، به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بی قانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شد.
حتی شهرزاد قطبی (خانم رضا قطبی) اصرار فراوان داشت تا رضا پهلوی به تلویزیون رفته و آواز بخواند! من با این موضوع سخت مخالفت کرده و به ایشان گفتم اگر چنین کنند فردا کسی برای پادشاهی آقای رضا پهلوی فاتحه نیز نخواهد خواند و با دعوای من از این اتفاق جلوگیری شد. حتی در زمان انقلاب از رادیو تصنیف مرغ سحر که آهنگی انقلابی بود، پخش می‌کردند.

عمل غیراخلاقی زن و مردهنرپیشه در ماه رمضان در جشن هنر شیراز

 غیر از اقداماتی که در صدا و سیما انجام داد، مواردی دیگری را به یاد دارید که در تعارض با اهداف سلطنت باشد؟

مسعود انصاری: آقای رضا قطبی مسئول انجام جشن هنر شیراز نیز بود که این جشنها -که شاه با انجام آن مخالف بود- ضرر اساسی به سلطنت شاه زد که من به چند مورد آن در ادامه اشاره می‌کنم. در سال 56 و در ماه مبارک رمضان، زن و مرد هنر پیشه در بازار و در ملأ عام باهم مشغول شدند. در آن زمان به فرح اعتراض کردم که دعوای سختی با من کرد. شخصاً در این واقعه حضور نداشتم اما بر اساس اعتراض بسیاری از دوستان، اعتراض خود و دوستان را به فرح منعکس کردم.

بخاطر دارم در این جشنواره به دعوت فرح حضور داشتم و در یکی از برنامه‌ها، زمان انجام برنامه با اذان مغرب هم زمان شده بود، می‌خواستند صدای اذان را قطع کنند که سخت مخالفت کردم و به لطف خداوند شروع نمایش را عقب انداختند.

تغییر ماهیت دوستی فرح پهلوی با فریدون جوادی!

 فریدون جوادی چطور؟ وی چگونه بر روی شاه تاثیر می‌گذاشت؟

مسعود انصاری: آقای فریدون جوادی و همسرشان خانم لیزا جوادی، از دوستان دوران تحصیل خانم فرح پهلوی بودند تا زمانیکه در ادامه اشاره می‌شود رابطه آقای جوادی و فرح خانم کم و بیش مانند رابطه فرح خانم با سایر حلقه دوستان نزدیک به او بود. در حدود چهارسال قبل از انقلاب زمزمه‌هایی از تغییر ماهیت دوستی آقای فریدون جوادی و فرح خانم به گوش من می‌رسید اما چون قبول اینگونه مسائل برایم غیر قابل تصور بود از آن می‌گذشتم. در همان زمان مهمان شاه و فرح خانم در جزیره کیش بودم که تیمسار بیگلری رئیس ستاد گاردشاهنشاهی بود و دو نفر از افسران گارد را مامور کرده بود که دائما با فرح خانم باشند.

 

هرجا که من، فرح خانم و سایر مدعوین حضور داشتیم، این دو سرهنگ را می‌دیدم. یک روز صبح تیمسار بیگلری به من گفت شما و آقای جوادی پای دائم علیاحضرت هستید، این گفته را به فرح خانم منتقل کردم. در بازگشت از جزیره کیش در هواپیما فرح خانم از من خواست که از بلندگوی هواپیما فرماندهی گارد شاهنشاهی را به تیمسار بدره‌ای تبریک بگویم و از آن به بعد دیگر تیمسار بیگلری را ندیدم. با این تفاسیر هنوز متوجه تغیر ماهیت دوستی آقای فریدون جوادی با فرح خانم نبودم.

چند هفته بعد در خانه آقای هویدا (نخست وزیر) مهمان بودیم. از آنجا به کاخ شهناز دختر شاه رفتیم. در آن مهمانی فرح و جوادی را ایستاده در حالتی دیدم که آن حالت برای من قابل قبول نبود و آنجا متوجه تغییر ماهیت دوستی فرح خانم و آقای جوادی که همه نزدیکان در مورد آن صحبت می‌کردند، شدم. حال بسیار بدی داشتم و آن شب از ناراحتی تا صبح نخوابیدم. بعدازظهر فردای آن شب پیش خانم دیبا (مادر فرح که حق مادری بگردن من داشت) رفتم و به ایشان گفتم که وضع خراب است و ایشان باید جلوی این اشتباه را بگیرد.

در مهمانی فرح و جوادی را ایستاده در حالتی دیدم که آن حالت برای من قابل قبول نبود و آنجا متوجه تغییر ماهیت دوستی فرح خانم و آقای جوادی که همه نزدیکان در مورد آن صحبت می‌کردند، شدم. حال بسیار بدی داشتم...

شنیدم که کامران دیبا و یحیی دیبا(پسر عموهای فرح) با فرح ملاقات کرده و او را از این رابطه بر حذر داشتند. چند روز بعد باز با فرح خانم در جزیره کیش بودیم که به من گفت حالا جاسوسی‌ ما را می‌کنی. بعدها متوجه شدم که یکی از سربازان گارد در "خجیر"، فرح و جوادی را در حالت نامناسبی می‌بیند و این دیده خود را به فرماندهان خود گزارش می‌کند. فکر نمی‌کنم این گزارش به شاه ارائه شده باشد. بعد از آن من را کمتر به مهمانی‌ها دعوت می‌کردند و هرگاه من و جوادی و فرح با هم در جمعی حضور داشتیم عمل غیر متعارفی از ایشان نمی‌دیدم. این رابطه باعث شد تا ماموریتی به جوادی در خارج از کشور دادند تا او برای مدتی به خارج از ایران برود.

در بازگشت جوادی از این ماموریت گمان من بر این بود که ماهیت دوستی به حالت غیر عاطفی برگشته است. به خاطر دارم که شبی در تابستان سال 56 با شاه در اسکله نوشهر قدم می‌زدیم. فرح و دوستان او از جمله آقای جوادی به خانه خانم لوییز قطبی که در جوار اسکله بود، رفته بودند. قبل از اینکه شاه برای خواب به اطاق خود برود از من سئوال کرد "احمد این کیست که نمی‌گذارد فرح شبها زودتر به محل خواب برگردد؟" جواب دادم لیلی‌ها( لیلی دفتری و لیلی امیرارجمند). با شروع جرقه انقلاب، وجود آقای جوادی که از مشاورین اصلی فرح خانم بود در خدمت ایشان بیشتر و بیشتر شد و به نظر من در بسیاری از تصمیمات شرکت داشت.

روایتی از فساد اخلاقی فرح

جوادی به خدا ایمان نداشت و به یاد دارم میان من و او به خاطر بی احترامی که او به خدا کرده بود دعوا شد و فرح طرف مرا گرفت. در مهرماه سال 57 آیت‌الله شریعتمداری از طریق من به شاه پیام داد که "ما گفتیم آزادى ولیکن این هرج و مرج است. وظیفه قانونى شاه حفظ امنیت مردم است. چرا ایشان(شاه) آنقدر ضعف نشان می‌دهد". وقتی من این پیام را مطرح کردم، فریدون جوادی با عصبانیت فراوان به من می‌گفت مردم به خون شما تشنه هستند. به ایشان گفتم پس یک تشت بیاورید و چاقویی به دست آنها بدهید تا سر ما را ببرند. در ماه آبان 57 فریدون جوادی را در سالن سینمای کاخ که پشت سر شاه نشسته بود دیدم که شاه را مسخره می‌کند. بعد از انقلاب به مراکش برای دیدن شاه رفتم. دوستان دیگر فرح هم در آنجا بودند که به من گفتند رابطه عاطفی فرح و جوادی پایدار بوده و ادامه داشته است و دلیل آگاه نبودنم، ملاحظه آنها در حضور من و کمتر دعوت کردن من به مهمانی‌ها پس از افشاگری نزد خانم دیبا بود.

در همین سفر میان شاه و فرح در حضور من دعوا شد که چرا فرح سه میلیون و 500 هزار دلار برای فرار رضا قطبی و فریدون جوادی به حسین امیر صادقی پرادخته است. بعد از آن جوادی معمولا هرگاه من همراه شاه و فرح در باهاما، مکزیک و قاهره نبودم در خدمت فرح حاضر بود اما با حضور من با اولین پرواز محل اقامت را ترک می‌کرد و مجدداً بعد از جدا شدن من از شاه و فرح، با پرواز بعدی بازمی‌گشت. همراهان شاه اعتراض شدید خود از این رابطه را به من اعلام می‌کردند و می‌گفتند که کاری کنم. زمانی‌که در مکزیک نبودم جزئیات این رابطه عمیق عاطفی بصورت علنی به شاه نشان و بصورت شفاهی توضیح داده شده بود که به نظر من باعث وخامت شدید حال مزاجی شاه شد. در آخرین ماه زندگی شاه، به نمایندگی از طرف شاه پیش تیمسار غلامعلی اویسی رفتم که فرح تماس گرفت وخواست تا فریدون جوادی را به تیمسار معرفی کنم.

 

من با جوادی در پاریس ملاقات کردم ولیکن بشدت از او بدم می‌آمد که به خاطر ندارم آیا این خواسته فرح را انجام دادم یا خیر. بعد از فوت شاه رابطه میان فرح و جوادی ادامه پیدا کرد ولیکن تا چه زمانی این رابطه به طول انجامید من از آن آگاه نیستم. رابطه میان جوادی و فرح در درجه اول یک رابطه عمیق عاطفی بوده است. جوادی به خاطر این رابطه از نفوذ عجیبی بر روی فرح و تصمیمات وی برخوردار بود که دیگران و از نظر من حتی رضا قطبی هم چنین نفوذی نداشت. جوادی از این نفوذ خود در تصمیماتی که شرح خواهم داد استفاده کرد. رابطه عمیق عاطفی میان این دو و امید به ادامه آن می‌تواند منشا بسیاری از تصمیماتی که گرفته شد، باشد.

در این باره اگر صحبتی مانده بفرمایید تا به سوالات دیگر برسیم.

مسعود انصاری: در مصاحبه دیوید فراست با شاه در پاناما، شاه اظهار کرد که نمی‌تواند قبول کند که این انقلاب بوسیله آقای خمینی برنامه‌ریزی شده باشد. افرادی معتقدند آقای رضا قطبی مامور "کی جی بی(کا گ ب)"بود و برنامه سقوط شاه را آنها مدیریت کردند. من نمی‌توانم قبول کنم که آقای قطبی مامور "کی جی بی" باشد ولیکن او به‌شدت چپ‌گرا بود و بر اساس عقیده قدم برمی‌داشت و نه بر اساس نوکری، اما در عمل همان هدف را دنبال می‌کرد.

فرح پهلوی و یاران او فکر می‌کردند شاه و اطرافیان او ظالم و فاسد و دزد هستند، ایران را نمی‌شناختند. جشن هنر شیراز خود گواه روشنی از شناخت ایشان از ایران و جامعه ایران بود. مذهبیون را به‌حساب نمی‌آوردند و به هیچ عنوان فکر سقوط حکومت شاهنشاهی را نمی‌کردند.

در ابتدا گروه فرح خانم خواستار سلب قدرت از افراد معتمد شاه و جایگزینی خود بجای ایشان با استفاده از فرح خانم بودند. در چهار سال قبل از انقلاب فرح خانم و دوستان ایشان بر این باور بودند که فرح محبوب و شاه منفور است. با توجه به رابطه عاطفی شدیدی که میان فرح خانم و جوادی و همچنین با در نظر گرفتن شرایط کشور که آتش انقلاب هر روز شعله ورتر می‌شد، آیا می‌توان در نظر گرفت که آنها خواهان حفظ نظام سلطنتی بدون وجود شاه باشند؟ دلیل این خواسته می‌تواند همه موارد زیر، یکی و یا ترکیبی از آنها باشد. 1- حفظ سلطنت رضا پهلوی 2- علاقه شدید فرح خانم به آقای جوادی 3- انتقام فرح خانم از شاه به خاطر مسئله گیلدا صوفی(معشوقه شاه) و دیگران

 

به شکر و بزرگی خداوند حقیقت را آنطور که دیده، شنیده و باور دارم بیان کردم. چرایی مسائل و سوالات پیش آمده راباید فرح خانم، آقای قطبی و جوادی بیان کنند. عده‌ای ممکن است اظهار کنند که اینها مسائل خصوصی ایشان است. شما وقتی وارد کار عمومی می‌شوید زندگی خصوصی ندارید. هدف از بازگو کردن این مسائل، برملا کردن زندگی خصوصی فرح خانم نیست بلکه روشن کردن نقش ایشان در سرنوشت ملت ایران است.

کارتر می‌خواست شاه را به ایران تحویل دهد

طرح خروج شاه از کشور ایده چه کسی بود؟ آیا احتمال داشت که آمریکا در یکی از اقامت‌گاه‌های شاه مانند مراکش یا پاناما وی را تحویل سران انقلاب بدهد؟

مسعود انصاری: بعد از عید فطر سال 57 شاه متوجه شد که هزاران نفر شعار مرگ بر شاه سر داده‌اند. آنطور که بعدها به من گفت، احتمالا دیگر برای بازگرداندن اوضاع به حالت عادی دیر شده بود و شاه روحیه خود را باخت. هر تصمیمی را هم که شاه با فشار اطرافیان خود می‌گرفت فرح خانم با تسلطی که بر روی شاه بعد از فوت آقای علم و خالی کردن معتمدین نزدیک شاه از دور او و باختن روحیه شاه، خنثی می‌کرد. از دید شاه، وی دیگر کاره‌ای نبود که بخواهد در ایران بماند. تصمیم رفتن قبل از هر چیز تصمیم خود شاه بود. آمریکا بعد از کنفرانس گوادلوپ که از روز 4 تا هفتم ژانویه برگزار شد، دست از حمایت شاه برداشت و سفیر آمریکا بعد از روز 10 ژانویه به شاه پیشنهاد رفتن او را داد. کارتر قصد پس دادن شاه به ایران در زمانی‌که در پاناما بود را داشت. اگر انور سادات و دخالت دوستان آمریکایی شاه نبود اینکار به احتمال زیاد از طرف کارتر به خاطر آزادی گروگانهای سفارت آمریکا صورت می‌گرفت.

انقلاب ایران در یعنی "قاطعیت عمل امام خمینی و ضعف عمل شاه"

سولیوان در خاطراتش مدعی است که ما تا ‌آخرین لحظه از شاه حمایت می‌کردیم. اینکه برخی می‌گویند انقلاب طرح انگلستان و آمریکا بود، با توجه به شرایط حاکم بر کشور، آیا گزاره‌ای صحیح است؟

مسعود انصاری: هرگاه در این مورد از شاه سئوال می‌کردم، او می‌گفت که مقدر بوده است! انقلاب ایران در یک جمله خلاصه می‌شود "قاطعیت عمل {امام} خمینی و ضعف عمل شاه". ضعف عمل شاه دو دلیل اساسی داشت. ضعف شخصیت خود شاه برای کاری که بر دوش او گذاشته شده بود، باختن روحیه شاه بعد از عید فطر سال 57 و مسلط شدن فرح خانم تقریبا به صورت کامل بر شاه بعد از اینکه شاه روحیه خود را باخت.

شاه می‌گفت کمپانی‌های نفتی در ایجاد انقلاب نقش داشتند

فرح خانم تحت نفوذ آقای قطبی و جوادی که آنها شاه را فاسد و ظالم می شناختند و خود چپی و ضد دین بودند، قرار داشت و شاه هم بعد از باختن روحیه تسلیم خانم شد. در حقیقت دشمنان شاه و دین در 6 ماه آخر بر ایران حکومت می‌کردند نه شاه. این گروه مذهب و مذهبیون را به حساب نمی‌آوردند، فکر می‌کردند که اگر شاه برود خود سوار می‌شوند که به شکر خداوند چنین نشد. وقتی می‌دیدم که دوستان شاه دستگیر و دشمنان شاه آزاد می‌شوند از خود سئوال می‌کردم این چه جنگی است که انسان قشون خود را زندانی و دشمنان خود را آزاد کند. حال که می‌بینیم که دشمنان شاه از طریق فرح خانم حکومت می‌کردند، روشن می‌شود که آنها دشمنان خود را که دوستداران شاه بودند دستگیر و دوستان خود که کمونیست‌های زندانی شده بودند را آزاد می‌کردند. تنها چیزی که من در مورد نقش خارجی در انقلاب ایران از خود شاه شنیده‌ام نقش کمپانی‌های نفتی در ایجاد این انقلاب بوده است. البته این نیز یک احتمال است. این انقلاب بوسیله ملت ایران هرکدام به دلایل خود صورت گرفت.

ارتش شاهنشاهی قوی اما وابسته به خارج بود

در رژیم گذشته به هرحال آنچه شاه بدان افتخار می‌کرد ارتشی بود که طی دوران حکومتش ساخته بود و اصطلاح ژاندارم منطقه لقب گرفته بود. این اقتدار تا چه حد حقیقت داشت و چقدر عاریتی و متکی به قدرت‌های خارجی بود؟

مسعود انصاری: ارتش شاهنشاهی ارتشی قوی بود اما از نظر تجهیزات و تربیت به خارج متکی بود. مشکل ارتش شاهنشاهی این بود که شاه از کودتا می‌ترسید و از این رو نمی‌گذاشت افسرانی که از خود قدرت تصمیم‌گیری داشتند، از درجه سرهنگی بالاتر بیایند. خود شاه تنها تصمیم گیرنده بود. وقتی که شاه روحیه خود را باخت و قادر به تصمیم‌گیری نبود و هر تصمیم او به وسیله فرح خنثی می‌شد، ارتش دیگر فرمانده نداشت و از هم پاشید.

چرا محمدرضا از حدود سال 42 تا 57 توجهی به آزادی‌های سیاسی نمی‌کرد؟ عامل بازدارندگی او از ایجاد فضای آزاد چه بود؟ اخبار کشور از چه کانال‌هایی در اختیار شاه قرار می‌گرفت؟

مسعود انصاری: شاه اولویت کار خود را بر روی پیشرفت نظامی و پیشرفت اقتصادی قرار داد و به پیشرفت سیاسی مملکت توجهی نکرد. این عدم توازن پیشرفت اقتصادی، نظامی و سیاسی خود یکی از دلایل انقلاب ایران است. عوامل لازم برای پیشرفت سیاسی ایران حتما شتاب پیشرفت نظامی و اقتصادی را کاهش می‌داد. چند سال قبل از انقلاب شاه متوجه می‌شود که مریض شده است. او می‌دانست که فرح و پسرش رضا قادر به اداره مملکت به صورتی که او ایران را اداره می‌کرد، نیستند از این رو سعی به بازکردن فضای باز سیاسی کرد تا ایران سیستم سیاسی خودکفا پیدا کند که به انقلاب ایران منتهی شد. سیاست‌های آقای کارتر نیز می‌تواند در این تصمیم شاه موثر باشد ولیکن از دید من دلیل اصلی نیست. برای کارتر منافع آمریکا بر آزادی های سیاسی مردم ایران مقدم بود.

درباره جدایی بحرین از ایران باید اردشیر زاهدی پاسخ دهد

در دوره پهلوی دو مواجهه با تملک اراضی ایران داشتیم. یکی مسئله آذربایجان در اوایل حکومت محمدرضا که فیصله یافت و مانع از جدایی آذربایجان شد و دیگری مسئله بحرین. علت کوتاه آمدن شاه از بحرین چه بود؟

مسعود انصاری: باید در نظر داشته باشیم که چه در مورد بحرین و چه در مورد سه جزیره ایران تنها یک ادعا داشت و این جزایر در تصرف ایران نبودند. معامله‌ای انجام شد از یک ادعا که بر روی بحرین داشتیم گذشتیم و سه جزیره را به تصرف در آوردیم. حال ایا این معامله با توجه به شرایط موجود درست و یا غلط بوده، من نمی‌توانم اظهار نظر بکنم. شرایط بسیار مهم است و تمام اطلاعات را نداریم. آقای اردشیر زاهدی بهتر می‌توانند در این مورد اظهار نظر کنند. ایشان عامل اجرای این کار بود.

در اغتشاشات اخیر تهران و برخی شهرهای کشور، رضا پهلوی و مادر وی قصد داشتند به نحوی تظاهرات را به نفع خود ساماندهی کنند. رضا پهلوی چقدر به بازگشت به ایران امیدوار است و اصلا دوست دارد روزی برگردد؟

مسعود انصاری: رضا پهلوی در ظاهر و مادر ایشان، حتما علاقه به بازگشت به ایران را دارند. سئوال اینجاست که ایا ایشان حاضر به پرداخت هزینه واقعی اینکار هستند؟ ایشان موج را ایجاد نمی‌کنند ولیکن موج سواری می‌کنند. تا آنجایی که من شاهد آن بودم رضا پهلوی باطناً علاقه‌ای به بازگشت ایران ندارد. شاه در آخرین مصاحبه خود با فریدون صائب جم می‌گوید "این رضا که علاقه‌ای ندارد انشالله که اشتباه کرده باشم." در سال 84 میلادی آقای کیسی رئیس وقت سازمان سیا بعد از تعیین ماهی 15000 دلار مقرری در ماه برای آقای رضا پهلوی، بعد از سه هفته اعلام کرد این مرد جوان که علاقه‌ای ندارد. بعد از سال 84 میلادی که به رضا اعلام کردم دیگر سلطنت طلب نیستم رضا از من خواست تا به صورت مشاور مالی و فردی او با او باشم.

مقرری سازمان سیا برای رضا پهلوی

او پیام تلویزیونی برای مردم ایران ضبط می‌کرد و به جمهوری اسلامی و آقای خمینی حمله می‌کرد. بعد به اتاق مجاور که من در آن بودم می‌‌آمد و داد می‌زد "ولم کنید، ولم کنید، احمد بدادم برس!" من هم چون نمی‌خواستم کازه کوزه‌ها سر من خراب شود سکوت می‌کردم. حال آیا ایشان امروز علاقه دارد و یا خیر در ظاهر که دارد. آیا قدرت سازماندهی، تشخیص درست انتخاب افراد، شجاعت و شخصیت لازم برای انجام این کار دارد من فکر نمی‌کنم و شواهد این چند سال نیز آن را ثابت کرده است. آمریکا از ایشان استفاده ابزاری برای فشار بر روی جمهوری اسلامی می‌کند.

درباره مرگ لیلا و علیرضا پهلوی(فرزندان محمدرضا پهلوی که خودکشی کردند) اتهاماتی متوجه دست داشتن رضا پهلوی در قتل آن دو مطرح است. اخیراً آقای بعیدی‌نژاد سفیر ایران در انگلستان هم اظهاراتی داشت که نشان می‌داد این پرونده مبهم است.

مسعود انصاری:‌ من اطلاعات دقیقی در این‌باره ندارم و از این رو اظهار نظر نمی‌کنم.

از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزارم.

منبع:تسنیم

 

نظر شما