در کارنامه بازیگری نیما رئیسی کارهای زیادی دیده نمیشود؛ اما کارهای ارزشمند را میتوان در این کارنامه دید. او «میوه ممنوعه» را با حسن فتحی تجربه کرده، «داستان یک شهر» و «حرف های بی مخاطب» همکاری او با اصغر فرهادی است، برای سریال «پروانه» با جلیل سامان کار کرده، سریال «آمین» و این روزها هم «پدر» را از او به کارگردانی بهرنگ توفیقی دیده ایم که در تمام آن ها به خوبی به ایفای نقش پرداخته است. بازیگر جوان و خوش استایلی که اتفاقا صدای خوبی هم دارد و تاکنون در فضای دوبله کارهای بزرگی را دوبله کرده است. «دیو و دلبر»، «عصر یخبندان1 و3»، «شرک1»، «شگفت انگیزان»، «پرندگان خشمگین»، «در جستجوی نمو» و... نمونه هایی از کارهایی است که رئیسی دوبله کرده است. به بهانه سریال «پدر» از او خواستیم تا مهمان ما شود تا گپ و گفتی داشته باشیم که در ادامه از نظر می گذرانید:
با «پدر» شروع کنیم... بازخوردهایی که تا حالا از نقشت در این سریال پرطرفدارِ این روزها داشتی، چطور بوده است؟
خوشبختانه اطرافیان من بازخوردهای مثبتی نسبت به «پدر» داشتند ولی از نظر من پربیننده بودن یک سریال دلیل بر خوب بودن آن نیست. من چون در این سریال حضور دارم خیلی نمی توانم آن را قضاوت کنم اما باید بگویم خوشحالم که دیده شده است.
نقش مسعود در سریال «پدر» خیلی منطقی رفتار می کند. این منطقی پیش رفتن مسعود یک اتفاق از پیش تعیین شده بود؟
بله در فیلنامه اینگونه تعریف شده بود که مسعود منطقی رفتار کند. یکی از مسائلی که در فرایند بازیگری اهمیت زیادی دارد تحلیل نقش است هرچند که من خیلی اهل تحلیل کردن نیستم اما می توان اینگونه برداشت کرد که وقتی مسعود چنین رفتاری می کند (ابتدا به خاطر دختر عمویش که او را دوست دارد با حامد دست به یقه می شود ولی در انتها برای آن ها آرزوی خوشبختی می کند) شاید یک عاشق واقعی است. برخی از ما، در زندگی عادیمان وقتی کسی را دوست داریم اما به هر دلیلی می خواهد شکل دیگری از زندگی را تجربه کند که قرار نیست ما در آن زندگی وجود داشته باشیم، نمی توانیم بپذیریم و با این قضیه کنار بیاییم ولی وقتی عاشق باشیم کسی که نمی خواهد مال ما باشد را به حال خود می گذاریم و این مسئله را می پذیریم. این نگاه مسعود است بنابراین مسعود باید به عنوان آدمی که با دخترعمویش دنیایی داشته و نمی خواهد بدخت شود، تلاش می کرد و نباید اجازه می داد که لیلا بدبخت شود (البته از نگاه مسعود). در سریال «پدر» هم همینطور است؛ مسعود واقعا نگران لیلاست به این دلیل که حامد، پسر جوان و غریبه ای که در کارواش کار می کند و شکل ظاهری اش شبیه خانواده و فرهنگ آن ها نیست برای مسعود نگران کننده است.
و چقدر دستت برای بداهه گویی در سریال باز بود؟
من خیلی جزئی در دیالوگ ها تغییر ایجاد می کنم، اساسا زمانی که بازی در کاری را قبول می کنم سعی می کنم شیرازه ی آن را بهم نریزم و بیشتر تلاشم را بر این می گذارم که خودم را با آن کار منطبق کنم تا اینکه دیالوگ را تغییر دهم. این را هم اضافه کنم که به بداهه گویى آن هم به شکل سنتى اش اصلن معتقد نیستم، نویسنده به چیزى که نوشته فکر کرده و اساسى براى آن قائل شده که ممکن است در بداهه پردازى از نوع دیالوگى، به جریان داستان و کاراکترها خدشه وارد شود ، اما از آن طرف به معنى دیگر بداهه اشاره مى کنم که زندگى در لحظه ى اکنون است و در هنگام ایفاى نقش به حتم همه چیز چنان است که به واقع در همان لحظه در حال وقوع است و نه بر اساس چیزى از پیش تعیین شده و نوشته شده واینگونه است که زندگى در بازى بازیگر جارى مى شود.
فلش بک بزنیم به سال های گذشته... زمانی که با بهرنگ توفیقی یک سریال قدیمی برای شبکه دو سیما کار کردید... از نحوه آشنایی و کاری که سال ها پیش در آن باهم همکاری کردید برایمان بگویید.
بهرنگ توفیقی رفیق بیست و چند ساله من است. اولین بار سال 76 در فیلمی برای ایرج کریمی عزیز بازی کردم که بهرنگ جان دستیار او بود و از آنجا رفاقت و دوستی ما شروع شد. پس از آن در چند پروژه دیگر نیز همکاری کردیم تا اینکه خود بهرنگ شروع به ساخت فیلم و سریال کرد و سال 87 «تا فردا» را برای او با همراهی روناک یونسی بازی کردم که بسیارکار جذابى بود. پس از آن سریال «آمین» و این روزها هم «پدر» را با او کار کردم. اصولا بهرنگ توفیقی خیلی کارگردان جذاب، درست و کاربلدی است و تیم را به درستی هدایت می کند و کار کردن با او به شدت جذاب و لذت بخش است. در عین حال این را هم بگویم که حرفه ى بازیگرى جزء معدود هنرهایى است که در آن یک بازیگر همواره کاری که هدایت کننده اش از او می خواهد را سعى مى کند به بهترین شکل ممکن انجام دهد، اگر به او بگویند اینجا بمیر اینجا برو اینجا بیدار شو و... مطابق آن خواسته رفتار می کند. ما بازیگران هدایت شدن را دوست داریم و در بیشتر مواقع بدون هیچ گاردی خودمان را در اختیار کارگردان قرار می دهیم و بهرنگ توفیقی خوب می داند چطور بازیگرانش را هدایت کند آن هم به طورى که براى بازیگر هم لذت بخش باشد.
از «پدر» در عین دیده شدن نقدهای زیادی هم شد...
بله ولی من معتقدم خیلی وقت است که هیچ نقد هنری بر کارها نمی شود و اگر هم نوشته می شود بیشتر نقد سیاسی_اجتماعی است تا هنری. این باعث تاسف است که ما یاد گرفتیم یک سریال یا فیلم را نقد محتوا کنیم چراکه محتوا نیاز به سواد ندارد بلکه به بینش آدم های معمولی نیاز دارد. ما متاسفانه یک عقب نشینی فرهنگی_هنری داریم و هیچ کارِ آرتیستیک به معنای واقعی وجود ندارد که منِ بیننده را به وجد بیاورد و احساس کنم در حوزه سینما، سریال، موزیک و ...کار زیبایی شنیده یا دیدم. استانداردهای فیلمسازی و سریال سازی خیلی جلو رفته اند انقدر که گاهی اوقات مقایسه کردن آن ها با سریال های دیگر مثل یک شوخی است.
شاید این مسئله برمی گردد به مدیریت...
قطعا همینطوراست...هرگاه مدیریت و سیاستگذاری کارها درست انجام شد کارهای بهتری ساخته شد و کارهای بهتری دیدیم مثل فیلم «دایی جان ناپلئون» در سال هاى پیشین و دور و یا سریال ها و فیلمهایى که دههى شصت در تلویزیون ساخته مى شدند من چنین تجربه ای را در «میوه ممنوعه» داشتم. آقای فرجی مدیر وقت شبکه دو همچون یک مدیر درست و کاربلد پشت این مجموعه ایستاد و شاید اگر مدیریت او نبود «میوه ممنوعه» حسن فتحى هیچگاه ساخته نمى شد.
و به نظرت دلیل این عقب ماندگی فرهنگی در چه چیزی است؟
می دانید، چند سال گذشته در حوزه مدیریتی شعاری شنیده می شد که مردم چه چیزی دوست دارند؟
به نظر من یک مجموعه ای دست به دست ھم می دھد؛ منتقدی که نمى داند نقد چیست و اصلا نقد نمی کند، مدیری که خوش فکر نیست و سلیقه ى فرھنگى اش بسیار سطحى ست... و این مسائل باعث پسرفت و در نھایت عقب ماندگی فرھنگی می شود. من از این اتفاق ھمیشه در عذابم. ما در حال حاضر اصلا از لحاظ فرھنگی در (سینما و تلویزیون) در وضعیت خوبی نیستیم. اینکه سریال میرزا کوچک خان یا سریال امام علی دیگر ساخته نمی شود (منظور من سریال فاخر ساختن نیست چراکه به عنوان مثال می توان به «ساختمان پزشکان» سروش صحت اشاره کرد که به نظر من سریال خوبی بود) این یعنی ما دچار عقب ماندگی فرھنگی شده ایم. این ما ھستیم که به عنوان ھنرمند و مدیران ھنرى در ھر زمینه ای سلیقه مردم را پرورش می دھیم. اول مدیران یک مجموعه ھنری و بعد ھنرمندان. حتی در حوزه موسیقی ھم ھمینطور است؛ موسیقی پاپ ما در دھه پنجاه مدیریت شد! برخی حق داشتند در رادیو بخوانند و برخی در تلویزیون! در یک فرایند مدیریتی صحیح، شعر، ترانه سرا، آھنگساز و تنظیم کننده در اختیار آن ھا قرار داده می شد اما الان مثل گذشته نیست.
شما جزء بازیگران کم کار هستید. گزیده کاری دلیل کم کاری شماست یا پیشنهاد قابل قبول کم دارید؟
نه واقعا پیشنهادهای زیادی وجود دارد، ولی من به گزیده کاری عادت کردم و می توانم بگویم که جایگاه فعلی ام - چه خوب یا بد - مرهون کارهایی است که بازی نکردم. از طرفی، فیلم ها و سریال هایی که بازی نکردم باعث این کم کاری شده است. مثلا وقتی کاری را پیشنهاد می کنند و قبول نمی کنم به خودم می گویم چه خوب که بازی نکردم، ولی چون یک دوره طولانی به هرکاری تن ندادم، طبیعتا این کم کاری بیشتر نمود پیدا می کند. گاهی وقتی می بینم همکاری که خیلی کارنامه اش را هم قبول دارم یک سریال یا فیلمی را بازی کرده که با سلیقه من جور در نمی آید، با خود می گویم چرا این کار را کرده است. مطمئنا نظر خیلی ها هم نسبت به من همین است. البته باید بگویم من همیشه به عنوان بخش معنوی کارم، تئاتر بازی کردم و به عنوان بازیگر از بازی در تئاتر همیشه لذت بردم. اما نکته اینجاست که امروز در این موقعیت، سن و جایگاه که قرار دارم احساس می کنم یک بازیگر وظیفه اش این است: در فیلم هایی که به او پینشهاد می شود بازی کند. در واقع این بازیگر نیست که تعیین می کند پروژه قرار است خوب یا بد پیش رود. بازیگر باید تنها به این فکر کند نقشی که به او سپرده شده را به نحو احسنت بازی کند.
شما علاوه بر بازیگری در خوانندگی، گویندگی رادیو و حتی دوبله فعالیت داشتید علاقه شما به کدام حوزه بیشتر است؟
هر کدام از این کارها از شاخه ى یک درخت تنومند نشأت می گیرند که آن بازیگری است. بازی در یک فیلم سینمایی یا دوبله کردن یک انیمیشین هر کدام براى من یک پروژه است که نیاز به استفاده از هنر بازیگرى دارد، در عین حال من هیچ وقت خودم را دوبلر یا گوینده نمی دانم.
در حال حاضر در حوزه دوبله کاری در دست دارید؟
در حال حاضر مشغول دوبلهى انیمیشن «شگفت انگیزان 2» که مجموعه اول آن را هم کار کرده بودم،هستم (با لبخند می گوید) در این حوزه هم سیستم پرکاری برایم جذاب نیست. من از تکرار کردن خود در هر سیستمی فراری ام اما می دانم که یکی از دلایل موفقیت هر هنرمند در فضاى مردمى و به اصطلاح پاپ، تکرار کردن خودش است و متاسفانه این یک واقعیت است. به عنوان مثال برای خودم بارها پیش آمده که تماشاگر می گوید که چرا نقش منفی بازی کردید؟ توقع دارند همیشه همان نقش مثبت مصطفی در «میوه ممنوعه» باشم. برای همین من به تئاتر علاقه دارم چراکه آن جا می توانی نقش هاى تازه و بسیار متفاوت را کار کنى، چیزی را تجربه کنی که فرسنگ ها با آن فاصله داری، آن جاست که چشمه خلاقیت بازیگر جوشان می شود و روی صحنه پرواز می کند.
چرا انقدر به کم کاری یا بهتر بگویم کمتر دیده شدن علاقه داری؟
دقیقا همینطور است...علاقه ای به زیاد دیده شدن ندارم و ترجیح می دهم یک زندگی عادی داشته باشم. مثل تمام آدم ها که یک زندگی عادی دارند. یکی از سخت ترین کارهای زندگی ام رفتن به نمایش خصوصی و در مقابل دوربین های عکاسی قرار گرفتن است (لبخند می زند و می گوید) و کاملا این موضوع را قبول دارم که این روحیه ام در تعارض با شغلی است که انتخاب کردم.
حالِ این روزهای سینما را چطور می بینی؟
سینمای ما بسیار نحیف است از این جھت که به لحاظ مالی ساپورت نمی شود تا بتوانیم یک فیلم اصولی و واقعی بسازیم. ساختن چنین فیلمی خرج دارد. متاسفانه ما تماشاگرمان را کمتر برای فیلم ھای اصولی و درست و استاندارد، تربیت کرده ایم و حالا باید شاھد باشیم وقتی کسانى مثل محمدحسین مھدویان یا مانی حقیقی که ھر کدام به شکلى متفاوت البته و بر اساس اصول، فیلمی را تولید می کنند، با استقبال مخاطب رو به رو نمی شود. اصولا ھرچقدر به پارامترھای استاندارد سینما در ساخت یک فیلم نزدیکترمى شویم تماشاگر از ما دورتر می شود و این، نکته بسیار تاسف برانگیزی است.
در صحبت هایت اشاره کردی که ما فیلم درست و اصولی نداریم... از نظر تو یک فیلم چه استانداردهایی را باید داشته باشد تا بتوان به آن گفت فیلم!؟
به نظر من سینما یعنی اکت، هیجان، اتفاق، فیلمی که قهرمان دارد و داستان جذاب و پر تعلیقى که بیننده را ترغیب مى کند تا آن را دنبال کند؛ این سینمایی است که من با آن بزرگ شدم و به آن علاقه دارم، تعداد کسانی که این سبک فیلم ها را می سازند بسیار کم شده است. سینما چیزى بیشتر از زندگى روزمره است حتی وقتى داستانى از زندگى آدم ها را روایت مى کند، سینما جادو دارد و به تماشاگرانش رویا مى فروشد، رویایى که معجزه وار مى تواند آدم ها را از رنج زندگى تکرارى روزمره رها مى کند و نور امید به درون شان بدمد.