بی شک هنرمندان جز دغدغهمندترین افراد اجتماع هستند که برای رساندن حرف و پیام و کلامشان به گوش مخاطب چه مسئول و چه مخاطب عام دست به دامن تواناییها و خلاقیتهای هنریشان میشود. بی شک هنرمندان در همه حال پیش قراولان ملت در رساندن پیام، کلام و مطالبات جامعهشان هستند. اینکه هر کشوری با هر دیدگاه و جایگاه اجتماعی در دنیا مطالباتی از جنس خودش را طلب میکند و اصولا بر پایه خواستههای خودش قدم برمیدارد گاهی اوقات با نگاه کشورهای دیگر مطابقت ندارد و همیشه این تفاوت سلیقه نیست که حرف اول را میزند گاهی تحمیل سلیقه و دیدگاه هست که آزاردهنده میشود. شاید هنر نتواند گرهی از سیاست بگشاید اما بی شک هنر میتواند طراح سوالات باشد. میتواند دغدغهمند جامعه باشد، میتواند یادآوری کننده باشد، میتواند تذکر دهنده باشد و میتواند گوش و هوش مردمان را متوجه سازد که کدام راه است و کدام چاه.
اصولا در ادوار مختلف هنرمند با هر جایگاه هنری مردم را مد نظر عقایدش می دانسته ، در واقع این مردم بودند که دیدگاه سیاسی و دغدغه اجتماعی هنرمند را برانگیخته میکردند نه خواسته و نگاه شخصی خودش.
امروزه اگر اتفاقات و رخدادهای سیاسی از جنس تحریم و از جنس بستن، باز نکردن، نخریدن، نفروختن، ندیدن، نشناختن و از این دست افعال بر کشوری با این سابقه مشخص مستولی میشود حتما هنرمندان نزدیکترین افراد به خواستههای جامعه هستند و بیش از دیگرانی که جامعهشان را نمیشناسند به پا میخیزند تا حرف مردمیتری بزنند. حتما ورود هنرمندان، صاحبان قلم، فرهیختگان و غیره به دنیای سیاست خواستگاه مردمی دارد چرا که آنها یا بهتر بگویم اکثر آنها به واسطه نزدیکی با نفس مردم حال و روزشان را بهتر از هر کس دیگری باور دارند و لمس میکنند.
نگاه هر کشوری با هر جایگاهی و با هر رنگ پرچمی و هر کشور دیگر میتواند از دو بعد صورت بگیرد، تقابل با دولت آن کشور یا تقابل با مردم آن کشور. اینکه تو صلاح زندگی مردم یک کشور را در بستن آب و نان آنها جست و جو میکنی نگاهی خالی از مغز است. قطعا این مردم هستند که متضرر هر گونه تحریم میشوند و اصولا اولین فشار مردمی را تحت تأثیر قرار میدهد که شاید بدون دغدغه سیاسی زندگی سر میکنند.
اینکه ما متصور باشیم مردمی با این سبقه مقاومت بی نیازی، ظلم ستیزی و... تحت تأثیر اتفاقات ریزی چون تحریم پا پس میکشند اشتباه است. سابقه نشان داده هر گونه تحریم، هر گونه وضعیت نامناسب و نامساعد و هرگونه اتفاق نامطلوب مثل جنگ و غیره مردم را بیشتر همدل کرده است و آنها را بیشتر به هم نزدیکتر کرده است تا اینکه استیصال تمرکز زندگیشان را بر هم بزنند. بی شک رئیس جمهور آمریکا مثل دیگر سردمداران آن کشور می آید و می رود اما چیزی ک باقی میماند مردمی است که در شرایط مختلف پای کشورشان ایستادند.
هنرمندان و دیگر افراد صاحبنامه جامعه در عرصههای مختلف مثل همیشه که با ریزترین اتفاقات و دغدغههای اجتماعی احساس واکنش دارند میتوانند به لطف جایگاه مردمیشان حس اتحاد را بیش از پیش در میان مردم قوت ببخشند طوری که تأثیر اجتماعی حضور آنها بر روند روحی و روانی جامعه نیز تأثیر بگذارد به نحوی که بر تمام سردمداران قدرت ثابت شود که مردم نباید پا چوب مراودات سیاسی شوند و بی شک نباید اختلاف سلیقههای سیاسی بر زندگی روزمره مردم تأثیر بگذارد و در حقیقت نباید مردم را سلسلهای برای تحت فشار قرار دادن دولتها قرار داد. بی شک تصمیمگیرندگان دول مستکبر خوب می دانند که مردم نقطه عطف دولتها هستند و از این حربه سواستفاده میشود تا خواستههای غیر انسانیشان به بار بنشیند.