مناظره درباره بیت آیت‌الله منتظری و حوادث دهه ۶۰؛

سلیمی‌نمین: آیت‌الله منتظری پیش از انقلاب معترف است که سیدمهدی و یارانش قاتل‌اند/ لطفی: زن قواد را کشته بودند، قاتل با آمر فرق دارد

|
۱۳۹۷/۰۹/۰۴
|
۱۵:۱۰:۱۶
| کد خبر: ۷۷۹۹۶۲
سلیمی‌نمین: آیت‌الله منتظری پیش از انقلاب معترف است که سیدمهدی و یارانش قاتل‌اند/ لطفی: زن قواد را کشته بودند، قاتل با آمر فرق دارد
درباره «بیت آیت‌الله منتظری و حوادث دهه شصت»، بین عباس سلیمی‌نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و حجت‌الاسلام مجتبی لطفی از اعضای بیت آیت‌الله منتظری و از شاگردان آن مرحوم مناظره‌ای برگزار شد.

به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، به نقل از روابط عمومی انجمن اندیشه و قلم، این نشست داغ که حاضران در آن نیز بارها وارد مناظره شدند و با قطع کردن سخنان سخنرانان به طرح دیدگاه‌های خود می‌پرداختند، بعد از دو بار تغییر مکان، در نهایت در دفتر عباس سلیمی‌نمین برقرار شده بود.

مجری برنامه ابتدا با طرح این پرسش که «عوامل شکاف بین آیت‌الله منتظری و امام خمینی(ره) چه بود و نقش بیت آیت‌الله منتظری را در این‌باره چگونه ارزیابی می‌کنید؟»، دو طرف مناظره را وارد بحث کرد.

لطفی در پاسخ اظهار کرد: آیت‌الله منتظری می‌گویند وقتی ما انقلاب کردیم غرور خاصی همه ما را فراگرفته بود. ایشان شخص خاصی را متهم نمی‌کنند، می‌گویند احساس می‌کردیم همه دنیا را تسخیر کرده‌ایم. امام را رهبر جهان اسلام می‌دانستیم و در بعد سیاست خارجی هم شعار صدور انقلاب سرمی‌دادیم. همه اینها باعث شده بود کشورهای همجوار ما به وحشت بیفتند؛ چنانکه ایشان می‌گفتند وقتی یاسر عرفات به ایران آمد گفت خوب فلسطین هم فتح شد. آیت‌الله منتظری می‌فرمایند من قبل از اینکه امام از قم به تهران عزیمت کنند با توجه به احساس خطری که درباره روابط خارجی کشور داشتم، خدمت امام نکاتی را مطرح کردم و گفتم در انقلاب‌ها، انقلابیون بعد از پیروزی هیأت‌های حسن نیت خود را به کشورهای همجوار می‌فرستند تا خاطر آنان را جمع کنند و نگرانی‌شان رفع شود. به امام پیشنهاد دادم شما هم اگر چنین هیأت‌هایی به کشورهای همسایه بفرستید و خط مشی انقلاب را توضیح دهید بهتر است. تنها آیت الله منتظری احساس خطر نکرده بودند. آقای دعایی که شش ماه سفیر ایران در بغداد بود هم در خاطرات خود می‌گوید آمدم با امام صحبت کردم که امام در پاسخ به ایشان گفتند تا دولت مستقر نشود ما با صدام گفت‌وگو نمی‌کنیم. دکتر ابراهیم یزدی هم چنین گفت‌وگویی با امام داشتند.

سلیمی‌نمین در پاسخ به این سؤال و با اشاره به سخنان ایزدی که ابتدای نشست درباره سلوک شخصی آیت‌الله منتظری مطرح کرده بود، اظهار کرد: آیت‌الله منتظری شخصیت وارسته‌ای به لحاظ زندگی شخصی دارد. اما این به معنای آن نیست که خطاهای فاحش ایشان و لطمات جدی که هم به امام، هم به انقلاب و ملت زدند نادیده گرفته شود. مسأله امروز ما زندگی زاهدانه آیت‌الله منتظری نیست. کسی نگفته آیت‌الله منتظری زندگی اشرافی داشته، همه ما در این زمینه متفق‌القول هستیم.

امام از پیش از پیروزی انقلاب نسبت به سیدمهدی هاشمی حساسیت داشت و آیت‌الله منتظری هم از آن اطلاع داشتند. امام در تعبیری سیدمهدی هاشمی را قاتل خطاب کردند. ایشان در تجمعاتی که طلاب قبل از انقلاب داشتند، خطاب به آنان گفته بودند حق ندارید از این قاتل حمایت کنید. گرچه آقای منتظری در کتاب خاطرات خود می‌نویسد امام قبل از انقلاب درباره سیدمهدی هاشمی ملاحظه‌ای نداشتند اما این کاملا خلاف واقع است.

یکسری پیام‌هایی بین امام و آقای منتظری به صورت محرمانه رد و بدل می‌شود که امام خطاب به ایشان توصیه می‌کنند چه خوب است این آدم از شما دور باشد؛ اما آقای منتظری اصرار دارد از مهدی هاشمی دفاع کند.

اینکه گفتند آیت‌الله منتظری به حقوق مردم حساس بود هم یک ادعاست که باید دید در عمل چقدر حقیقت دارد. وقتی عملکرد را بررسی می‌کنیم می‌بینیم اینطور نبوده است. ایشان از ابتدای انقلاب مسئولیت‌های زیادی در قوه قضائیه داشتند، انتخاب همه قضات را امام به ایشان واگذار کرده بودند. اگر آقای منتظری اعتقادی به حقوق مردم داشتد، فرض کنیم قتل‌های بعد از انقلاب را نادیده بگیرد اما سیدمهدی هاشمی یکسری قتل  قبل از انقلاب داشتند. آقای منتظری آیا از این قتل‌ها اطلاع دارد یا خیر؟ لااقل در یک مورد باصراحت می‌گوید اطلاع دارم. آیا دفاع از حقوق مردم ایجاب نمی‌کرد آقای منتظری بگوید سیدمهدی هاشمی تو آدم کشتی، بیا در دادگاه تا بررسی شود؟ وقتی امام بر این مسأله اصرار می‌کند آقای منتظری می‌گوید مگر در کشور هرج و مرج است، رسیدگی به اتهام نیاز به شاکی خصوصی دارد. این استدلال جای تأسف دارد. اگر کسی خویشاوندی نداشت نیازی نیست قاتل او محاکمه شود؟ اینجاست که برای ما روشن می‌شود مسأله حقوق مردم بوده یا نه؟

ادامه این نشست را بخوانید:

لطفی: آقای سلیمی‌نمین گفتند بحرینیان را دوستان سیدمهدی کشتند. این دروع فاحش است. حکمش را امید نجف‌آبادی و مجموعه سپاه اصفهان و زیرمجموعه آقای سالک دادند. مرحوم آیت‌الله قدوسی می‌خواستند هیأتی بفرستند و بررسی کنند. اینها را آقای سالک در سپاه اصفهان مخفی کرده بود. آقای قدوسی می‌خواست آنان را محاکمه کند. اینها پیش مسئول سپاه وقت قم رفتند که شما چند مأمورمسلح بفرستید اینها را بیاورند. شب آقای سالک خبردار می‌شود و می‌آید خانه آقای سعیدیان‌فر و می‌گوید اگر بیایید خونتان به گردن خودتان است. اما زودتر از این آقای قدوسی به ارتش حکم دهد، آنها را از داخل سپاه بیرون می‌آورند و خون به‌ناحق ریخته می‌شود و مهندس بحرینیان هم خون‌بها را می‌گیرند.

تک‌تک صحبت‌های من با رفرنس است. ایشان می‌فرمایند که امام در نجف قائل بودند که سیدمهدی هاشمی قاتل است به دلیل اینکه اجازه ندادند در تحصن کلیسای سنت مری اطرافیان امام در نجف شرکت کنند. ریشه‌‌یابی کنیم که این خبر از کجا به گوش امثال آقای سلیمی‌نمین رسیده است؟ اصل این خبر از آقای سیدحمید روحانی است. دوستان محقق می‌توانند مطالعه کنند که ایشان سیر برخوردش در نجف و دوئیتی که میان بیت امام و دیگر مراجع با جعل چک ایجاد کرد، چگونه بوده است. مراجعه کنید به خاطرات جلال‌الدین فارسی و آیت‌الله برقعی که نماینده امام بودند. چنین فردی بعدا در رأس امور اسناد انقلاب اسلامی قرار گرفت.

سید حمید زیارتی دو جا گفته که منبع خبر من چه کسانی هستند. اینها مهم است. ایشان دو جا گفته که منبع خبر من آقای انصاری نجف‌آبادی است که قبلا اسمش خدادادی بوده است. ایشان از مبارزان انقلاب بوده که به نجف می‌‌رود، استاد نوه امام هم بوده است. اینها حلقه اطراف شهیدمحمد منتظری بوده‌اند. ایشان نماینده ویژه آیت‌الله منتظری در زندان‌ها بود. تمام نمایندگان آیت‌الله منتظری دقیقا مشخص هست چه کسانی هستند اما از طرف مقابل که گزارش‌های منفی می‌دادند، ما تنها یک نفر را می‌شناسیم که آقای ری‌شهری است.

آقای روحانی در این زمینه رفرنس می‌دهد به نامه‌ای که آقایان کروبی، امام جمارانی و سیدحمید روحانی نوشته بودند. کاتب آقای حمید روحانی بوده و تهمت خیلی بدی به آقای منتظری می‌زند که دختر شما جلوی چشم شما عکس امام را پاره کرد و شما خندیدید. من یادم نمی‌‌رود که ایشان در همان حسینیه‌شان که وقف است و سال‌ها بسته شده، دست و صدایش می‌لرزید، بغض کرده بود. آقای منتظری اگر قسم می‌خورد دروغ نمی‌گفت. می‌گفت به مقدسات عالم اینها که در نامه نوشتند، خلاف است.

آقای انصاری نجف‌آبادی یک وقت به اتاق من در دفتر آقای منتظری آمد. از ایشان پرسیدم آقای حمید روحانی ادعا دارد که شما می‌خواستید از نجف بروید سنت مری، در آن تحصن شرکت کنید و امام گفت نه شما نروید. گفت دروغ می‌گوید. من به سیدحسین درس می‌دادم و دور امام بودیم. من گفتم اجازه می‌دهید من بروم؟ ایشان فرمود نه حضور شما اینجا لازم است. شما یک نفر دیگر را پیدا کنید که چنین حرفی را زده باشد.

اگر امام قبل از انقلاب معتقد بود سیدمهدی هاشمی قاتل است، چرا می‌گوید خود ساواک قضیه شهید جاوید و شریعتی را راه انداخت و قریب به یقین است خود حکومت، شمس‌آبادی را کشته باشد که بین انقلابیون اختلاف انداخته باشد؟

سلیمی‌‌نمین: اینکه می‌گویند نامه سه نفره را حمید روحانی نوشته و دیگران قبول ندارند اینگونه نیست! آن سه نفر امضا کرده‌اند. خاطرات آقای صادق طباطبایی را بخوانید. آقای طباطبایی بحث انتقال پیام امام به اتحادیه انجمن‌های اسلامی را مکتوب کرده است. ضمن اینکه من آن موقع عضو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا بودم. به ما ابلاغ شد که نظر حضرت امام این است.

بعد از مسائل بسیار بین امام و آقای منتظری، امام نامه‌ای درباره سیدمهدی هاشمی می‌نویسند در تاریخ 12 / 7 / 65 و می‌فرمایند که این خطر بسیار مهمی از ناحیه انتساب سیدمهدی هاشمی به شماست. می‌فرمایند ایشان متهم به قتل است؛ ولو مبرا باشد ارتباطش موجب شکستن حرمت شماست. اینجا به صراحت امام با آقای منتظری اتمام حجت می‌کنند. در صفحه 1052 و 1053 خاطرات آقای منتظری است. واکنش آقای منتظری به این نامه باید جالب باشد. می‌گویند که «او مردی مخلص انقلاب و اسلام است خوش‌استعداد، خوش‌درک، در عقل و تدبیر از وزیر اطلاعات و سپاه بهتر است و فقط بز اخوش نیست. او در خانه نشسته و در حال نوشتن است. در کشور مد شده است که هرکاری را در کشور به او نسبت می‌دهند». ادامه‌اش خیلی تأسف‌بار‌تر است. آقای منتظری می‌نویسند «حالا همه مشکلات کشور از جنگ و مسائل اقتصادی حل شده و فقط مشکل سیدمهدی باقی مانده است». اینجا قبول دارند که مشکل هست، ولی می‌گویند به مشکلات دیگر برسید. این پیوست خاطرات در صفحه 1160 است و تأسف‌بارتر بند هفتم نامه ایشان است که می‌گویند بالاخره با وضع فعلی ناچارم از کارهای سیاسی کنار بمانم زیرا مخالفت با حضرت عالی را حرام می‌دانم.

ببینیم، چیزی را که آقای منتظری حرام می‌داند، آیا تا پایان به آن پایبند می‌ماند یا نه؟ اینجا آقای منتظری امام را تهدید می‌کند که اگر بحث مهدی هاشمی را دنبال کنید کاری را می‌کنم که شما در ارتباط با آیت‌الله بروجردی انجام دادید. اینکه امام، سیدمهدی را به ساواک نسبت می‌دهد، درست است. چون خواسته ساواک را انجام داده است. پروژه ساواک این بود که نماینده آیت‌الله خویی توسط مهدی هاشمی کشته شود و بعد به عنوان یار امام ذکر شود که یار امام یار خویی را کشت. بعد درگیری در درون نهضت صورت گیرد و نهضت زمین‌گیر شود. به نظر شما کسی که قول همکاری داده و در صبحگاه‌ها دعا به جان شاه می‌کند، مرتبط نبوده است؟

اینجا اتفاقی می‌افتد که خیلی مهم است. آقای منتظری ملاقات‌ها را متوقف می‌کند. بعد که امام دستور پیگیری مهدی هاشمی را می‌دهند، آقای منتظری اعتصابی را شروع می‌کند. امام برای اینکه این اعتصاب بشکند، از آقای منتظری دعوت می‌کند به جماران بیاید، با حضور مرحوم هاشمی، آقای خامنه‌ای، آقای موسوی اردبیلی و سیداحمد آقا. این جلسه تاریخی چهار ساعت طول می‌کشد. امام خیلی متواضعانه می‌گوید این کار به نفع شما نیست. آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی از میزان خضوع امام به گریه می‌افتند. آقای منتظری این جلسه تاریخی را از خاطرات خودش پاک کرده است اما خوشبختانه در کتاب واقعیت‌ها و قضاوت‌ها به این جلسه تاریخی اشاره شده و البته در خاطرات آقای هاشمی هم هست.

لطفی: آقای سلیمی‌نمین می‌فرمایند آقای منتظری قبل از ماجرای مربوط به سیدمهدی، دنبال حقوق مردم و مسأاله زندانیان نبود. اما من نامه‌ای متعلق به پنج مهر 1360 از آیت‌الله منتظری دارم. ایشان در این سال تنها یک شخصیت کاریزماتیک بود و قائم‌‌مقام نبودند. تنها از سوی مردم یکسری مراجعات به ایشان شده بود و اختیاراتی نیز از امام به ایشان واگذار شده بود. ایشان می‌گوید همه امور کشور مسئول دارد و من مزاحم اوقاتتان نمی‌شوم، تنها برحسب احساس وظیفه می‌گویم. آن وقت دیگر بحث سیدمهدی مطرح نبود.

موضوع دیگری که آقای سلیمی‌نمین در جاهای دیگر و در سال ۸۰ و ۸۱ در کتاب پاسداشت حقیقت‌ هم مطرح کردند، این است که در بحث اعدام‌ها، همه‌کاره و مقصر آقای منتظری بوده ولی به قضات عتاب نمی‌کرده است. اگر اشکال هست چرا به امام وارد کرده و به خودش اشکال وارد نکرده است و یکبار علیه قاضی نامه ننوشته و از او سلب قضاوت نکرده است؟ سؤال من این است که چه حد از قوه قضاییه در اختیار آقای منتظری بود.

سلیمی‌نمین: حکم را قاضی می‌دهد و قاضی از آقای منتظری اجازه داشته. چرا یکبار علیه قاضی و امضای خود ننوشته‌اند؟

لطفی: ایشان در سال ۶۰ نسبت به وضعیت شورای عالی قضایی، وضعیت زندان‌ها، اوضاع جاری زندان اوین، اعدام‌های بی‌رویه و احیانا بدون حکم قضات شرع، بدون اطلاع آنها و علی‌رغم مخالفت‌ها و ناهماهنگی بین دادگاه‌ها و احکام صادره، تأثیر جو و احساسات اعتراض کردند و گفتند که مورد بررسی قرار گیرد. شما وقتی می‌آیید و در نماز جمعه می‌گویید اعدام باید گردد، قاضی هم تحت تأثیر جو جامعه ممکن است حکم اعدام صادر کند. عصبانیت‌ها در احکام صادره، حکم اعدام دختران ۱۳ و ۱۴ ساله درنجف‌آباد به جرم تندزبانی و بدون آن که اسلحه‌ای در دست بگیرد مطرح بود.

خانواده این دختر که بدون جرمی اعدام شد در قید حیات هستند. مگر چه حرفی زده بود که او را اعدام کردند. این حرف‌ها را که دیگر سید مهدی نگفته بود. ایشان توصیه می‌کند این کارها را نکنید و خون را با خون نشویید. خودمختاری از قضات شرع و رفتار برخی بازجویان نگران‌کننده است.

سلیمی‌نمین: اگر دختر جوانی را بی‌گناه اعدام کردند، چرا یک نامه علیه قاضی ندارند؟ چرا همه را به امام منتسب کرده و از خود سلب مسئولیت می‌کنند؟ بهرحال در احکام صادر شده آقای منتظری مقصر است که به قاضی تذکری نداده است ولی یکسره همه چیز را متوجه امام می‌کند.

لطفی: ایشان به امام می‌گوید اموری در زندان‌ها می‌گذرد که اگر حضرت عالی اطلاع داشتید قطعا اجازه نمی‌دادید. ایشان کجا امام را زیر سؤال برده است؟ ایشان می‌گویند اگر شما هم اطلاع داشتید ناراحت می‌شدید و اجازه نمی‌‌دادید این موارد اتفاق بیفتد.

سیدهادی خامنه‌ای و فهیم کرمانی پیش امام رفتند و چیزهایی از آقای لاجوردی گفتند که امام تلفن را برداشتند و ایشان را عزل کردند. حالا بعد با فشار بیت دوباره برگشت. این مطالب، حقیقت دارند و مطالبی نیستند که فقط بنده و آقای منتظری درباره آن بگوییم.

در سال ۶۰ می‌‌نویسد: این مطالب را کسی به حضرت عالی می‌نگارد که از اول مخالفین گروهک‌ها بوده است. باور نکنید که آقای منتظری موافق منافقین بوده. در زندان آقای نخعی می‌آید. آقای منتظری می‌پرسد از محمد ما چه خبر؟ جذب مجاهدین که نشده؟ می‌گوید نه آقا. می‌گوید خیالم راحت شد. احمد آقا که دانشجوست می‌رود ملاقات و می‌گوید که مواظب باش یک وقت مجاهدین تو را اغفال نکند، آقای منتظری می‌گوید من کتاب شناخت را خواندم، افکار مارکسیستی در آن است. آقای منتظری  با آنها زاویه داشت.

 آقای منتظری فقط یک کار انسانی می‌کرد و آن این بود که به خانواده زندانیان از چپ، مجاهد، بهایی و توده‌ای کمک می‌کرد. یک زمانی رئیس زندان قزل حصار گفته بود که چرا به اینها کمک می‌کنی؟ آقای منتظری گفته بود تو چرا به زندانیان غذا می‌دهی؟ گفته بود چون آدم هستند و آقای منتظری نیز در جواب گفته بود که اینها هم آدم‌اند.

دختر ایشان، اشرف منتظری رابط آقای منتظری برای کمک به زندانیان بود. آقای منتظری می‌گوید روشی که پیش می‌برید اشتباه است. بعد از انقلاب در بیت کدام یک از رهبران ما مجاهدین رفت‌وآمد داشتند، یک سمت رجوی نشسته بود و سمت دیگر خیابانی؟ خانه آقای منتظری بود؟ چه کسی به امام گفته بود که آنها به خانه شما می‌آیند؟ امام پرسیده بود چه کسی این افراد را می‌آورد؟ آقای منتظری با منافقین زاویه داشت. آقای منتظری می‌گفت با کاری که می‌کنید به آنها کمک می‌کنید و باعث می‌شوید آنها در دنیا مظلوم‌نمایی کنند. این کارها را نکنید. این کارها به جمهوری اسلامی فشار آورده است.

شما می‌گویید آقای منتظری بعد از بازداشت سیدمهدی هاشمی، گفت «چرا گرفتید، مدیریت آن خوب است»؛ اما کی و کجا گفت؟ در چه موقعیتی گفت؟ شأن نزول آن چه بود؟ من رابطه‌ای با سیدمهدی هاشمی ندارم و در عمرم تنها یکبار او را دیدم که یاسر رستمی، نوه آقای منتظری در جبهه شهید شده بود. ایشان در آن مراسم سخنرانی کردند و آقای منتظری می‌گفت خوب صحبت می‌کند. واقعا هم خوب صحبت می‌کرد. اما من با ایشان زاویه دارم و جزء اصول دین من است که با او زاویه داشته باشم و از او حمایت نمی‌کنم. همینطور که از سعید امامی، سعید عسگر و حمله به سفارت انگلیس و عربستان حمایت نمی‌کنم. من می‌گویم الان کسانی که دارند این کارهای تند را می‌کنند طرفدار سیدمهدی هستند و این افکار را دارند. اعتصاب نیز که ایشان می‌فرمایند به این شکل نبوده و این ۱۰ درصد ماجراست. بعد از آن که سیدمهدی را گرفتند قرار بود دو سه هزار نفر دیگر را بگیرند. اینها در خاطرات آقای منتظری هست. حتی آقای شکوری که هنوز استاد دانشگاه است، گفت من یکبار با سیدمهدی چایی خوردم مرا بازداشت کردند. پس از این بازداشت‌های وسیع، خانواده بازداشت‌شدگان می‌آمدند و می‌رفتند. آقای منتظری باید کاری می‌کرد. یادم است آقای منتظری درس را تعطیل نکرد و اعتصاب هم نکرد. اینکه گفته می‌شود ایشان کلاس درس را تعطیل کرده دروغ است.

 در مستند قائم‌مقام می‌بینید آقای منتظری می‌گوید خانواده‌ها روی من فشار آوردند و من ملاقات‌هایم را تعطیل کردم. اما آقای سلیمی‌نمین می‌گوید ایشان اعتصاب کرد.

سلیمی‌نمین: من که همه را با ذکر صفحه گفتم. من کجا گفتم کلاس درس را تعطیل کرد؟

لطفی: گفتید ایشان ملاقات‌ها را تعطیل و اعتصاب کرد.

سلیمی‌نمین: تعطیلی ملاقات‌ها، اعتصاب نیست؟ آقای لطفی می‌گوید بعد از اینکه تعداد قابل توجهی بازداشت شدند، آقای منتظری ملاقات‌ها را تعطیل کردند، اما این سخن خلاف واقع است. زمانی که امام دستور می‌‌دهند مسأله مهدی هاشمی پیگیری بشود و هنوز دستگیری او مطرح نبوده است، آقای منتظری مخالفتش را شروع کرده است. زمان دستگیری سیدمهدی هاشمی و نامه امام، تاریخ دارد. اولین دستگیری اطرافیان مهدی هاشمی 20 مهر 65 است است و نامه امام به آقای منتظری 12 مهر 65 و جواب آقای منتظری 17 مهر 65 است. نامه امام در صفحه ۱۱۵۳ و نامه آقای منتظری ۱۱۵۲ است. در واقع امام 12 مهر نامه می‌نویسدکه آقای منتظری خود را جدا کنید. ۱۷ مهر آقای منتظری جواب می‌دهد که من دیگر رابطه‌ام را با شما قطع می‌کنم. ۲۰ مهر اولین یار سیدمهدی دستگیر می‌شود و بعد از چند روز خودش احضار می‌شود. اول یارانش دستگیر می‌شوند بعد خودش. بنابراین تمام حرف‌هایی که ایشان زدند خلاف واقع است و سندیت ندارد.

آقای لطفی گفتند مسأله آقای منتظری مهدی هاشمی نبود بلکه حقوق بازداشت‌شدگان بود و آقای منتظری به این دلیل وارد شد. درحالیکه واقعیت صرفا موضوع مهدی هاشمی است. در نامه به امام می‌گوید اگر مهدی هاشمی دستگیر شود من کار سیاسی را تعطیل می‌کنم. امام به منتظری نامه می‌نویسد که شما خودتان را جدا کنید و هرکاری بکنید تأثیری در دفاع ما از حقوق مردم نمی‌گذارد.

لطفی: «زیرا» تهدید است؟ زیرا مخالفت با شما را صحیح نمی‌دانم تهدید است؟ تازه موضع آقای منتظری قبل از اعترافات و بعد از اعترافات درباره سیدمهدی متفاوت است.

سلیمی‌نمین: ایشان بعدا مخالفتی را که صحیح نمی‌داند، نکرد؟ تهدید می‌کند که مخالفت می‌کنم. آقای لطفی می‌گویند آقای منتظری بعد از اعترافات مهدی هاشمی، موضعش را تغییر داد. خیر. تنها یک اطلاعیه می‌دهد که قدری شایسته است و می‌گوید به جرم‌ها و اتهامات ایشان قاطعا نه و بدون توجه به نسبت ایشان با من رسیدگی کنید. اما باز بعد از آن، وقتی متوجه می‌شود حالا که جنازه‌ها به دست آمده، امام شوخی ندارد ولو آنکه منسوب آقای منتظری است، لحن آقای منتظری تغییر می‌کند و به تهدید امام می پردازد. تا مدتی می‌گوید اینها همه ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات است، او کاری نکرده و فقط می‌خواهند به من لطمه بزنند.

لطفی: آقای منتظری می‌گوید لفظ قاتل، بار حقوقی  دارد و ایشان یا عامل بوده یا رابط؛ اما حکم عامل اعدام نیست. آخرین حرف آقای منتظری این است که من نفیا و اثباتا از محتوای پرونده سیدمهدی هاشمی اطلاعی ندارم. همچنین می‌گوید من بحث‌های شمس‌آبادی را نمی‌دانستم.  

سلیمی‌نمین: اینها را کجا می‌گوید؟

لطفی: در کتاب «انتقاد از خود».  

ایزدی: آقای منتظری 30 سال است که سانسور است. آقای سلیمی‌نمین، جنابعالی آقای منتظری را نمی‌شناختید و ارتباطی هم نداشتید. از اول هم مخالف او بودید. حضرت عالی ادعا نکنید. شما عضو انجمن حجتیه در مشهد بودید و بعد به آنجا رفتید. شما علاقه شدیدی به آقای شمس‌آبادی داشتید که خوب بالاخره ایشان از انجمن حجتیه بودند و شما مقلد آقای خویی بودید. همین سند ارائه کردن و شماره صفحه خواندن شما، روش انجمن حجتیه است. شما امنیتی هستید. شما ادعا می‌کنید که عضو انجمن‌های اسلامی خارج از کشور بودید ولی دروغ می‌گویید.

امام که آدمی را قاتل می‌داند چطور دو، سه سال او را جزو فرماندهی سپاه نگه می‌دارد؟ سیدمهدی هاشمی ‌را گرفتند، شکنجه کردند، اعتراف گرفتند و در نهایت اعدام کردند. در دهه ۶۰ مانند امروز نبود که از زندان‌ها حرف بیرون بیاید، بنابراین نمی‌توان اطلاعاتی از زندان داشت که چگونه از او اعتراف گرفتند.

آقای سیدمهدی هاشمی، طبق خاطرات آقای ری‌شهری، اتهام اقدام علیه جمهوری اسلامی داشت و اصلا بحث قتل و موارد این‌چنینی مطرح نبوده است. خود کسی که او را محاکمه کرده، نوشته اقدام علیه کشور؛ شما می‌گویید قتل؟ همه ناراحتی آقای منتظری در مورد مهدی هاشمی این بود که وزارت اطلاعات، قوه قضاییه نیست و سیدمهدی باید طبق قوانین محاکمه شود. بارها در نامه و خاطرات و سخنرانی گفت که اگر سیدمهدی قاتل است، دادگاه اگر کشور را به هم زده، دادگاه انقلاب باید رسیدگی کنند. خود آقای ری‌شهری در خاطراتش می‌گوید که دستور می‌دهد او را شکنجه کنند تا حرف بزند. آقای سلیمی‌نمین می‌گوید آقای طباطبایی در خاطراتش نوشته که امام می‌دانست سیدمهدی قاتل است، چنین چیزی نیست.

تعریف از امام باید اصلاح شود. امام به وحی وصل نبود. امام از کجا می‌دانست سیدمهدی قاتل است؟ چه کسی به او اطلاعات داده است؟ ری‌شهری و دیگران به او اطلاعات دادند. ری‌شهری آدم نامطمئنی است؛ زیرا از قبل از انقلاب با او بد بوده است. آقای منتظری در خاطراتش گفته که به آقای منتظری می‌گفته آنقدر امام امام نکنید و بگذارید درس بخوانیم. ری‌‌شهری با یک گروه مسلح قبل از انقلاب دستگیر می‌شود و به زندان می‌رود. همه اعدام می‌شوند، ری‌شهری اعدام نمی‌شود. یک سر به سراغ امام می‌رود و دوباره به زندان برمی‌گردد و اعدامش هم نمی‌کنند. در زندگی‌نامه خود او برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری این مطالب را خواندم.

امام انسانی مثل بقیه بود و نظراتش تغییر می‌کرد. مثلا در پاریس می‌گفت همه آزادند اما وقتی آمد حتی در برابر جبهه ملی ایستاد، کمونیست‌ها و ...

سلیمی‌نمین: امام بعد از بازگشت نظرش تغییر نکرد. اگر جریان‌های چپ، وارد فاز مسلحانه نشده بودند، هرگز فضا بسته نمی‌شد. پس این ناشی از تغییر نگاه امام نیست، بلکه ناشی از مبارزات مسلحانه علیه نظام بود. متأسفانه دوستان، بنده را به انجمن حجتیه منتسب کردند. چه بنده عضو انجمن باشم چه نباشم، در بحث اثری ندارد. بنده طی سال‌های دبیرستان با انجمن حجتیه در ارتباط بودم اما پیش از خروجم از کشور در سال 1353 با آنها درگیر شدم و اسناد درگیری‌ها هم موجود است؛ پرسش من این است که چه ربطی دارد؟ از این طریق می‌خواهید صحبت‌های بنده را سست نشان دهید؟ من در خارج از کشور عضو اتحادیه نبودم؟ این حرف‌ها غیراخلاقی است.

بنده بر اساس خاطرات آقای منتظری، مستند صحبت کردم. در نامه آیت‌الله منتظری به امام آمده است: ضمن تشکر از موضع‌گیری مدبرانه و برخورد قاطع با جریان‌های انحرافی، خواهشمند است دستور فرمایید جرایم و اتهامات سیدمهدی هاشمی و افراد مربوط به وی بدون اغماض، در کمال دقت و بر اساس موازین اسلامی دنبال شود.» اینجا آقای منتظری قبول دارند و اصلا به اعتراف تحت فشار یا شکنجه اشاره‌ای نکردند.

اینکه ما بخواهیم در این جلسه آقای ری‌شهری را لجن‌مال کنیم و نسبت‌های دروغ به ایشان بدهیم، مشکلی را حل نخواهد کرد. به نظر من خاطرات آقای منتظری به حد کافی بیّن است. البته موضع آقای منتظری بعد از صدور حکم تغییر می‌کند و در این باره به امام می‌نویسند: «سیدمهدی هرچه بود و شد، بالاخره 20 سال سنگ انقلاب و اسلام را به سینه زد. او در مقایسه با بسیاری که مورد عفو امام قرار گرفتند، بدتر نیست». معنای این جمله این است که جرمی مرتکب شده و او را عفو کنید. استدلال هم می‌کنند پدر و مادر پیر دارد، هیچ قاتلی از پشت بته به عمل نیامده است!

ایزدی: قاتل که نبوده جناب سلیمی‌نمین. قانون میان قاتل، آمر و مباشر تفاوت می‌گذارد.

سلیمی‌نمین: در نامه خواندم که آقای منتظری رسما قتل آقای شمس‌آبادی توسط مهدی هاشمی را تأیید می‌کند. نامه قبل از انقلاب ایشان. این همه من کد آوردم برای هر یک از سخنانم. شما و آقای لطفی یک سند ارائه نکردید. بعد از آن هم منظور ایشان از اینکه به امام می‌گویند او را ببخشید، چیست؟ ایشان می‌نویسند: «بالاخره او در میان حزب اللهی‌ها طرفدارانی دارد و اعدام سبب برخورد با نیروهای خوب مرتبط با او در شهرهای مختلف می‌شود. اینها را نه بر اساس علاقه شخصی بلکه از نظر آینده اسلام، مسائل انقلاب و اینکه اعدام و خونریزی خون به دنبال دارد، بیان کردم. وقت برای اعدام همیشه هست اما کشته را نمی‌توان زنده کرد». امام را تهدید می‌کنند که اگر شما فلانی را اعدام کنید، آنها هم انتقام می‌گیرند. اگر می‌دانیم کسی جرمی مرتکب نشده، چرا برایش طلب بخشش می‌کنیم؟ بعدها هم ایشان تغییر موضع می‌دهند که او اصلا جرمی مرتکب نشده. بعدها این موارد ازجمله درخواست عفو را فراموش کرده‌اند. می‌گویند: «من تصور می‌کنم ریشه این مسائل در این بود که عده‌ای برای دوران بعد از امام نقشه می‌کشیدند و گمان می‌کردند در بیت سیدمهدی و سیدهادی کارگردانان اصلی‌اند و با وجود آنها دیگران نمی‌توانند به من خط بدهند. آنها می‌خواستند همان وضعیتی را که در بیت امام داشتند، در بیت من هم داشته باشند و این ماجرا را علم کردند». در واقع اینجا کلا منکر قتل آیت‌الله شمس آبادی توسط سیدمهدی هاشمی می‌شود. اینجا  آقای منتظری این ماجرا را توطئه می‌داند.

آیت‌الله منتظری درباره قتل مرحوم شمس‌آبادی پیش از انقلاب می‌نویسند: «من در زندان بودم که خبر قتل مرحوم شمس‌آبادی را شنیدم، البته پیش‌تر در زندان شنیده بودم ایشان علیه امام فعالیت می‌کنند». من اسناد ساواک درباره آیت‌الله شمس‌آبادی را مطالعه کردم و متوجه شدم اصلا چنین نبوده است. ایشان درباره شهید جاوید موضع دارند اما علیه امام نه؛ حتی با وجود آنکه نماینده آیت‌الله خویی بودند، وجوهات امام را جمع می‌کرده و به نجف می‌فرستادند. بنابراین او یک عنصر ضدانقلاب نبوده اما به آیت‌الله خویی گرایش داشته است. آقای منتظری این موضوع را با وجودی که اقدام علیه انقلاب بوده، توجیه می‌کنند. آقای منتظری در نامه می‌پذیرد که هدف آنها گوشمالی بوده نه قتل؛ اما کشته شده است. بنابراین  بحث مباشرت  نیست، بحث قتل است. او قتل‌های متعددی پیش از انقلاب مرتکب شده بود؛ از جمله قتل برخی از خانم‌ها. در واقع او 27 قتل در این راستا انجام داده است.

لطفی: اینها همه سمپاشی است. آقای ری‌شهری در کتاب «سنجه انسان» آورده که آقای رازینی به عنوان حاکم شرع، هیچ صحبتی از جرم قتل به میان نیاورده‌اند. آقای منتظری هم در دفاع از او می‌نویسند: «قاتل نبود؛ آمر بود و شاکی خصوصی نداشت». شما حتی به جلسات دادگاه سیدمهدی هم نگاه بیندازید، یک شاکی خصوصی نمی‌بینید. آقای سلیمی‌نمین شما نمی‌توانید قاتل بودن سیدمهدی هاشمی را اثبات کنید. از قاضی که بالاتر نیستید، اصلا استناد آقای رازینی محاربه بود.

می‌گویید زنان را کشته است، آن خانم یک قواد بوده است. درباره حشمت‌ها هم بگذارید نگویم که ماجرا چه بوده است.

باید دید اعترافات مهدی هاشمی در چه شرایطی بوده؟ تحت تعزیر؟ این اعتراف‌ها چه ارزشی دارد؟

سلیمی‌نمین: عجب توجیهاتی برای قتل‌ها می‌آورند! چطور می‌گویید اعترافات ارزشی ندارد؟ فردی اعتراف کرده که آدم کشته است. آدرس محل دفن مقتول را داده. رفتند آن محل را گشتند و جنازه‌ها را خارج کرده‌اند. بعد شما می‌گویید هرکسی باشد اعتراف می‌کند؟

نظر شما