نقد ایندی وایر درباره فیلم تازه اصغر فرهادی؛

هیچ کس از حقیقت آگاه نیست / فیلم های فرهادی بی قرارند

|
۱۳۹۷/۱۰/۰۲
|
۱۱:۰۴:۰۷
| کد خبر: ۷۹۱۰۹۷
هیچ کس از حقیقت آگاه نیست / فیلم های فرهادی بی قرارند
فرهادی بار دیگر با «همه می‌دانند» ژرف‌اندیشانه پویایی ارتباطات انسانی را به تصویر می‌کشد. دانستن توانایی است، اما در «همه می‌دانند» هیچکس از تمام حقیقت آگاه نیست.»

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ؛ اریک کان منتقد ارشد فیلم در نشریه ورایتی به تحلیل و بررسی فیلم «همه می‌دانند» به کارگردانی اصغر فرهادی پرداخته است. «همه می‌دانند» فیلم افتتاحیه هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم کن به زبان اسپانیایی ساخته شده است. خاویر باردم و پنه‌لوپه کروز دو بازیگر برنده جایزه اسکار نقش‌های اصلی این فیلم را بازی کرده‌اند.

اریک کان نوشت : «اصغر فرهادی به روال درام‌های جذابی که طی یک دهه گذشته ساخته است؛ از «جدایی» و «گذشته» بگیر تا «فروشنده»، در نخستین فیلم بلندش به زبان اسپانیایی هم ، درز و ترک‌های روابط خانواده‌ای که رو به از هم پاشیدن است را موشکافی می‌کند. هر چه داستان پیش می‌رود در جاهایی که انتظار نداریم شکاف‌های تازه‌ای نمایان می‌شود که برخی چشمگیرتر است اما همه در کشاندن ما به عمق مهلکه آنچه نمی‌دانیم و پنهان است، نقشی بازی می‌کنند.

فرهادى قالبی پرتعلیق از تریلری با موضوع آدم‌ربایی، را برای داستان‌سرایی گیرا و مسحورکننده‌اش گیر آورده است. مثل همیشه فرهادی از رویدادی برانگیزنده برای شکل دادن به معما بهره می‌برد.

 

حضور خاویر باردم و پنه‌لوپه کروز دو ستاره نامدار سینما خودبه‌خود انتظارها را از فیلم بالا برده، علاوه بر آن فرهادی در دسترس‌ترین ژانر؛ قالبی پرتعلیق از تریلری با موضوع آدم‌ربایی، را برای داستان‌سرایی گیرا و مسحورکننده‌اش گیر آورده است. مثل همیشه فرهادی از رویدادی برانگیزنده برای شکل دادن به معما بهره می‌برد: اندکی پس از رسیدن لائورا (پنه‌لوپه کروز) که از آرژانتین برای شرکت در یک مراسم عروسی به اسپانیا آمده، دختر نوجوانش ایرنه (کارلا کامپرا) در شبی تاریک از اتاقش ناپدید می‌شود. این رویداد لائورای آشفته را کاملا به پاکو (خاویر باردم) که سال‌ها قبل عاشق لائورا بود، وابسته می‌کند. در عین حال پیشتر در آن منطقه‌ اتفاق‌های رخ داده که راه کمک گرفتن از پلیس را به روی آن‌ها می‌بندد و البته آن‌ها برای باج دادن به آدم‌رباها حداقل تا آینده‌ای نزدیک آمادگی ندارند. اینجاست که فرهادی داستان را به محیطی جنایی و معمایی شبیه به داستان‌های آگاتا کریستی هل می‌دهد؛‌ همه مظنون هستند و هر کس به دیگری شک می‌کند.

نمایش ژرف‌اندیشی اصغر فرهادی در روابط انسانی 

 با این ترکیب هیجان‌انگیز ریسک سر خوردن به قلمرو سریال‌های آبکی وجود دارد اما فرهادی به اندازه کافی از جزئیات مرتبط پرده برمی‌دارد تا در لحظات منحصربه فرد متوقف شد و بر مشاهدات خصوصی‌تر تکیه کرد. فیلمساز ملاحاظات چشمگیری درباره تاثیر طبقه و جایگاه اجتماعی تحت تاثیر شرایط وخیم از درون این فیلمنامه آشنا بیرون می‌کشد. پاکو در آغاز به کارگران مزرعه‌اش مشکوک است و نگاه بدون سخنش که در چشمان کارگردان قفل شده بازتابی ناراحت‌کننده دارد. از طرفی احساسات متناقض در چهره باردم علاقه او به تلاش نمایشی برای حل کردن مشکل را نمایان می‌کند. درست هنگامی که تمام راه‌ها به یک امکان ختم می‌شود، با ورود الخاندرو همسر لائورا (ریکاردو دارین که مثل همیشه عالی است)‌ رشته‌ای دیگر با جهتی متفاوت به داستان اضافه می‌شود. الخاندرو بیکار و منکوب دلایلی برای دیر آمدن دارد و نیاز به گفتن نیست که دلایل خوبی هم دارد.

چنانچه ذره ذره اطلاعات تازه به مخاطب می‌رسد، تمرکز داستان «همه می‌دانند» از پاسخ به این پرسش که آیا این گروه ناکارآمد توان نجات دختر را دارند؟ به این موضوع منحرف می‌شود که اصلا چرا او باید طعمه آدم‌ربایان شود؟ در حالی که شاید فرهادی در پرده سوم با آشکار کردن جزئیات بسیار به ظرافت داستانش آسیب بزند،‌ هیچکدام از مسائلی که فاش می‌شود به اندازه شیوه‌ای که این شخصیت‌ها را در حال کشمکش با خودشان رها می‌کنیم، اهمیت ندارد.

سنما فرهادی

به قدرت ستاره‌های فیلم بپردازیم. پنه‌لوپه کروز بیشتر فیلم را هراسان به شیون و زاری می‌گذراند، هر چند که در یک مونولوگ گیرا در راستای انتقال به روایتی پیچیده‌تر خودی نشان می‌دهد. به هر روی این فیلم خاویر باردم است که پاکو را به ضدقهرمان تیپیکال فیلم‌های فرهادی تبدیل می‌کند که تحت تاثیر غرور مردانه حتی به قیمت نابودی خود ماجرا را ختم به خیر می‌کند.

فیلمنامه فرهادی هیچگاه آرام و قرار ندارد. او جزییات نسل‌های متفاوت یک خانواده که زمانی ثروتمند بوده‌اند را ترسیم می‌کند. خانواده‌ای که پدر خامش آنتونیو (رامون بارئا) آتش زیر خاکستر تنش‌های پنهان میان دیگر چهره‌ها را شعله‌ور می‌کند و اعضای جوانتر آن در گوشه‌ کنار پنهانی به کاری مشغول هستند. ما تماشاگران مجبوریم همراه بازی آن‌ها شویم و همزمان با رسیدن اطلاعات تازه درباره پاسخ‌های ممکن بیاندیشیم.

برخی مواقع ویژگی تئاتریکال نوشته‌ فرهادی از کارگردانی او پیشی می‌گیرد اما او همچنان یک فیلمساز است، و رویکرد ماهرانه خود را با مضمون تصویری موثر پیچیده‌ می‌کند که به روشنی نشان می‌دهد آنچه در ذهن فرهادی می‌گذرد فراتر از نتیجه کار است. فرهادی بار دیگر با «همه می‌دانند» ژرف‌اندیشانه پویایی ارتباطات انسانی را به تصویر می‌کشد. دانستن توانایی است، اما در «همه می‌دانند» هیچکس از تمام حقیقت آگاه نیست.»

 

 

نظر شما