یادداشتی بر «کلمبوس» به قلم جواد طوسی

|
۱۳۹۷/۱۰/۲۸
|
۱۰:۲۳:۲۷
| کد خبر: ۸۰۱۴۱۱
یادداشتی بر «کلمبوس» به قلم جواد طوسی
جواد طوسی منتقد سینما در یادداشتی به فیلم سینمایی «کلمبوس» پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

در شرایطی که سینماها در محاصره فیلم‌های سطحی و بی‌مایه در قالب کمدی قرار گرفته‌اند و هویت تاریخی این ژانر قدیمی و پرطرفدار را خدشه‌دار کرده‌اند، سخن به میان آوردن از این جنس سینما می‌باید حساب شده و با احتیاط باشد. «کلمبوس» آخرین فیلم هاتف علیمردانی با مایه‌های کمدی و طنزش بیشتر به تلخی می‌زند و جنس متفاوتی از این ژانر را دربر می‌گیرد. جدا از آنکه بضاعت سینمای ما در ساخت و تولید فیلم‌های کمدی با استانداردهای حرفه‌ای و قابل قبول اندک و فقیرانه بوده است، اساسا رویکرد چندانی در کار با مضامین و شیوه‌های بیانی نو در این زمینه نداشته‌ایم. این در حالی است که بافت کلی جامعه ما و طبقه‌بندی اجتماعی ناهمگونش (به ویژه در طبقه متوسط رشد نیافته، روستاییان و اقشار حاشیه‌ای)، جا برای کار با مضامین کمیک آمیخته با طنز را داشته و دارد. کافی است تا نگاهی به تولیدات سینمای ایتالیا در این قالب در دوره‌های مختلف به کارگردانی افرادی چون استنو، ماریو مونیچلی، دینوریزی و بعضی فیلم‌های ویتوریو دسیکا بیندازیم و این حضور پررونق کمی و کیفی را در یک روند تاریخی طولانی با ظرفیت محدود سینمای خودمان در مقاطع مختلف تاریخی مقایسه کنیم. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم به شماری از تولیدات متفاوت و قابل اعتنای سینمای ایران در این ژانر اشاره کنیم، از فیلم‌های «سه دیوانه» جلال مقدم، «درشکه‌چی» نصرت کریمی، «سازش» محمد متوسلانی، «اسرار گنج دره جنی» ابراهیم گلستان، «زنبورک» فرخ غفاری، «اجاره‌نشین‌ها» داریوش مهرجویی، «خانه آقای حقدوست» محمود سمیعی، «اتوبوس» یدالله صمدی، «لیلی با من است» و «مارمولک» کمال تبریزی، «مرد عوضی» و «مومیایی3» محمدرضا هنرمند، «اسب حیوان نجیبی است» و «بی‌خود و بی‌جهت» عبدالرضا کاهانی، «هنرپیشه» و «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» محسن مخملباف و «خوابم می‌آد» رضا عطاران می‌توان نام برد.

متمایل شدن هاتف علیمردانی به این جنس سینمای کمدی بعد از تعدادی فیلم با مضامین اجتماعی در عین حالی که با مخاطب‌شناسی این دوران قابلیت انطباق دارد، همخوانی لازم با کلیشه‌ها و سطحی‌نگری‌های رایج در تعداد قابل توجهی از این گونه تولیدات ندارد. در واقع هدف او صرفا خنداندن تماشاچی ـ آن هم با هر ترفندی - نیست. مشخص است که فیلمساز برای خود یک چارچوب اولیه و بیان تاویل‌پذیر پیش‌بینی و طراحی کرده که مصداق عینی‌اش را در مورد خانه آبا اجدادی حشمت‌الله خان (سعید پورصمیمی) و اشاره‌های موتیف‌گونه به تخریب و فروپاشی آن و چوب حراج گذشتن وسایلش می‌بینیم.

نکته تلخ و کنایه‌آمیز در بار مفهومی فیلم، انتقال و کنار آمدن ساکنین خانه با این وضعیت و گم شدن تک‌مضراب‌های بعضی ساکنین و افراد نسبی و سببی خانواده مانند حشمت‌الله خان (سعید پورصمیمی) و دامادش سیروس (فرهاد اصلانی) در لابلای این فضای مغشوش و مناسبات به هم ریخته است. تک‌گویی‌های هر از گاه سیروس (به عنوان راوی فیلم)، به خوبی این کنتراست و ازدست‌رفتگی را بروز می‌دهد. از سوی دیگر، هاتف علیمردانی در واکنش به هویت‌باختگی طبقه متوسط و تن دادن به مهاجرت‌های بی‌پشتوانه (به امید سرابی واهی)، نگاهی تلخ و همخوان با رئالیسم جامعه کنونی ما و مناسبات آنارشیستی‌اش دارد که علاوه بر خط روایی، در اجرا و میزانسن نیز نمودار است. در این سیر قهقرایی، فروپاشی ارکان خانواده و مرگ قدیمی‌ترین عضو آن (حشمت‌الله خان) رقم می‌خورد، همه ارتباط‌های عاطفی از هم پاشیده می‌شود و... آن شرایط حقارت‌آمیز در مورد همسر سیروس (شبنم مقدمی) را در امریکا شاهدیم.

پایان‌بندی فیلم، این شکاف و جداافتادگی و ازهم‌گیسختگی که بیش از همه به کانون خانواده و ریشه‌ها آسیب رسانده را در موقعیتی «اَبزورد» نشان می‌دهد. در شرایطی که خانه قدیمی کوبیده می‌شود، همسر سیروس در آن سو با شغل پیش‌پاافتاده دیگری کنار آمده و در گوشه قاب تصویر درشت ترامپ به ما خیره شده و گویی با ولع و حسی سلطه‌جویانه خواب دوباره‌ای برای ما و این سرزمین دیده است. ترانه رپ در تیتراژ پایانی نیز این موقعیت جفنگ را تشدید می‌کند. «کلمبوس» در این آشفته‌بازار فعلی فیلم‌های بزن و برویی کمدی، کاری آبرومند و سالم است که به شعور تماشاگرش توهین نمی‌کند.

نظر شما