به هر حال اگر بخواهیم جشنواره فیلم فجر را جدا از بحث کیفی و کمی و حتی توانمندیهای تکنیکی و ساختاری فیلمنامه مورد بررسی قرار دهیم به این نکته میرسیم که جسارت در طرح مسائل اجتماعی و موضوعات، حلقه مفقوده جشنواره فیلم فجر امسال است. در چند فیلم روزهای اول شاهد این بودیم که به رغم انتخاب مناسب سوژهها و سرفصلهای قصهها در تولید، "جسارت" کمتر محسوس است. در حقیقت میتوان گفت به رغم اینکه موضوع آسیب و خط و ربط قصه انتخاب فکورانهای دارد اما این خودسانسوری و یک مدل پرهیز و ملاحظات غیر منطقی در طرح مسائل باعث شده است که تماشاگر حتی گاهی آزار ببیند.
به نظر میآید با توجه به فضای به نظر مطلوبتر موجود، سینماگر میبایستی در نقاطی از اثرش دغدغهاش را فریاد بزند اما احتیاط گاهی آنقدر سرسامآور در فیلم رعایت شده است که تماشاگر فیلم احساس میکند شعورش در حال قلقک است.
وقتی که به روابط انسانها در جامعه میپردازیم نیاز است حداقلهایی را که مردم در روز بارها در جامعهشان میبینند را منطقیتر تحلیل کنیم. گاهی اوقات عبور از مسائل قابل پخش نشان از این دارد که سینماگر گویا خودش را به آن راه زده است نه به سانسور چرا که بیان برخی مسائل هویت فیلم را کامل میکند و عدم بیانش به خط و ربط کلی داستان حتی لطمه وارد میکند.
با تمام این اوصاف باید گفت کار هنرمند در برخی مواقع همین است که بتواند در محدودیت ها هنرمندانه حرفش را بزند نه اینکه در این شرایط خودش نیز پیام فیلمش را الکن کند و تماشاگرش را دست خالی از سالن بیرون بفرستد.