به گزارش برنا از ایلام ;پور احمد در یاداشت خود آورده است:جناب آقای خودآموز مدیریت محترم اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ایلام، از زمان ریاست حضرتعالی بر این اداره، امیدها و نویدهایی در رگ فرهنگ و هنر استان ایلام دوید و نبض تلاشها تندتر گردید. حرفها و درد دلها گوشی برای شنیدن یافتند و انگیزهها برای خلق هنر، وسوسهانگیزتر شد. به حق، علیرغم جوان بودن آن عزیز، شما را برنایی دانا و دانایی پیرتجربه یافتم که دقایق را دریافته و حقایق را لمس نمودهاید. در مدتی که افتخار همکاری با شما را یافتم، قولهایتان را قول و وعدههایتان را شدنی دیدم. اول لبخندهایتان نویدِ شدن میداد، بعد حرفهایتان پشتبند این شدنها بود. مرام، گلی بود که در باغچهی صمیمیت شما عطرافشانی میکرد و صداقت اولین صفت ستودنی شما بود. شخصاً از شما "نه" نشنیدم و "بله" همیشه نوک زبانتان را قلقلک میداد. خوبیهایتان بسیار و بدیهایتان را نه دیدم و نه شنیدم؛ نسیمی بودید فرحناک و لطافتی حظآفرین. حظِ مضاعفِ من وقتی بود که درخواستهای مرا در خصوص دغدغههایم راجع به شعر دهلران، به لطف پذیرفتید تا حرمت پیشکسوتان را به نسل نوآمده یادآور شوید:
"ما ز قاضی یسار میجستیم
او بزرگی نمود و داد یمین"
حق همان است که بگویم: " بهجا و بهموقع بر مسند نشستید، نبودنها را بود و بودنها را مستند کردید."
گله از آن یار ساعی، بیانصافیست؛ که در حد امکانات و به یُمن وسع، هر آنچه بود، در طبق "شدن" گذاشتید. سنگ بزرگ برنداشتید؛ هر سنگی را دستی باید، و سنگها در فلاخن شما به اندازه بود.
اما گاهی ممکن است نکتهای از قلم بیفتد، نه از سر عمد؛ که از روی فراموشی. افلاطون، علم را همان تذکر و یادآوری میداند؛ این "کمینه" خود را در مقام تذکر نه، در منصب یادآوری، به نکاتی اشاره دارد که انشاءالله فرایاد آیند و اگر مقبول آن عقل سلیم واقع شد، ترتیب اثر دهند:
۱. وقتی بهدلایلی، پیشکسوتی عرصه خالی کرد و خود را به تاق نسیان بُرد، پیجویش شوید و دلجویی کنید، که هر آنچه او اندوخته، زر مسکوک است و در بازار تجربه به کار آید و گره گشاید؛
۲. انجمنهای ادبی را به حال خود وانگذاریم، رصد کنیم و استرسزایی را که بعضاً از سوی بیهنرانِ بُر خورده در انجمنها تولید و موجب آزار اهل ادب میشود، بزداییم؛ نگذاریم دلزدگی به دلبریدن بینجامد، که فرجامی تلخ و سرانجامی مرگآور برای فرهنگ و هنر به ارمغان آرد؛
۳. نگاه ابزاری به هنرمندان، بدترین رنجیست که بر آنان تحمیل میشود، نباید و نخواهیم که در تنگیِ مجال، به سروقتشان رویم و با رفع نیاز، از حالشان غافل شویم؛
۴. انسانهای نخبه، مجرب و متخصص را با توجه به ژانر هنری، بر مسند انجمنها بنشانید، هرچند مسئولان انجمنها، مولود رای هنرمندانند، اما گویا باند و باندپروری بخشی از این انتخاب را دچار نقصان کرده و لطماتی جبران ناپذیر بر پیکرهی هنر وارد کرده است که در نهایت هنرمندان را دچار تفرقه و انشقاق نموده است.
امید آنکه بمانید و باز سرخوشان را نشاط بیافرینید.
برای شما مدیرکل محترم و تمامی همکاران سال آتی را سالی عالیتر و پربرکتتر آرزو میکنم. به همهی شما صمیمانه خستهنباشید میگویم.