قطعا سینمای کودک به عنوان یک ژانز تخصصی و قابل بررسی که فضای متفاوت با حوزههای دیگر در گونههای مختلف فیلمسازی دارد نیازمند رعایت محتوا، فرم، ساختار، تکنیک، هدایت بازیگری،لحن و اصولا خواص مرتبط با این گروه سنی است تا بتواند تأثیرگذار باشد.
در سالهای اخیر به شدت شاهد این مسئله بودیم که در تولیدات این حوزه بیشتر مخاطبان گروه سنی بزرگسال را معطوف خود کرده است و در واقع کودکان، خردسالان و نوجوانان علاقهای به دنبال کردن این آثار نداشته و نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. شما به فیلم سینمایی شهر موشهای 2 ساخته مرضیه برومند دقت کنید. این فیلم پرمخاطب به واسطه جذابیتهای نوستالژیک و خاطرهانگیز برای گروه سنی بزرگسال و نسلی که با ورژن اول این فیلم ارتباط برقرار کردند توانست در قاب نقرهای موفق باشد. این فیلم با ژانر کودک و نوجوان قرار بود گروه سنی دیگری را معطوف خود کند.
این روزها چه در سینما و چه در تلویزیون تولید آثار نمایشی برای گروه سنی کودک با نگاهی تخصصی اتفاق نمیافتد در واقع چه به لحاظ تولید محتوا (متون نمایشی و موضوع) و چه به لحاظ ساختار و کارگردانی کودکان به آنچه میخواهند دست پیدا نمیکنند گویا سازندگان در نگارش و ساخت آثار نمایشی برای گروه سنی کودک و نوجوان همزمان مخاطب بزرگسال را نیز درنظر دارند تا در گیشه با شکست مواجه نشوند. اتفاقی که سینمای کودک را به زوال برده و مخاطب کودک و نوجوان را از رسانه ملی که میتواند امنترین رسانه در اختیارش باشد دور میکند.
در قدم اول میبایستی با رجوع به فرمولهای موفق دهه های قبلی فکری به حال نگارش فیلمنامههای قوی و موضوعات دغدغهدار حوزه کودک برویم و در قدم بعدی به استانداردهای جهانی (نزدیک به آنچه که در مدیاهای دیگر وجود دارد) هر جلسه به ساختاری جذاب و مخاطب پسند برسیم در غیر این صورت این گروه سنی حساس را چه در سینما و چه در تلویزیون از دست خواهیم داد.