«داوود هرمیداس باوند»، کارشناس مسائل بین الملل، در مورد روند صنعت ملی شدن نفت به خبرنگار سیاسی برنا گفت: پس از جنگ جهانی دوم، جنبش های استقلال طلبانه در آسیا، آفریقا و منطقه کارائیب شکل گرفته بود بنابراین مسئله ملی شدن یک اقدام مترقیانه برای رفع مشکلات اقتصادی، توسعه اقتصادی و رفاه عمومی بود. همگان در خود انگلستان نیز پس از پایان جنگ جهانی دوم (حزب کارگر) اقدام به ملی کردن صنایع و بانک ها کرده بود. دولت ائتلافی فرانسه که متشکل از کمونیست ها و سوسیالیست ها بودند آنها نیز اقدام به ملی کردن صنایع کردند. ملی کردن یعنی انتقال از بخش خصوصی به دولت طبق قانون، برای توسعه اقتصادی به شرط پرداخت منصفانه است. بنابراین دکتر مصدق نیز اقدام به ملی کردن نفت در ایران کرد.
وی افزود: یکی از المنت های ملی کردن در ایران، متوقف کردن دخالت خارجی ها در امور داخلی ایران که بیشتر در مورد شرکت نفت بود که پشتوانه آن دولت انگلیس بود. دومین المنت نیز احیای ارزشهای قانون اساسی مشروطه یعنی شاه باید سلطنت کند نه حکومت. سومین المنت نیز، آزادی انتخابات، احزاب و روزنامه ها بود. چهارمین المنت نیز توسعه اقتصادی و رفاه عمومی بود. بنابراین این فلسفه ملی کردن بود که دکتر مصدق از ان به عنوان رنسانس سیاسی نام برده بود.
وی درباره کودتای 28 مرداد گفت: در هر حال پس از کودتای 28 مرداد، معاهده 1955 با کمپانی های کنسرسیوم ها منعقد شد. براساس اصل 50-50 یعنی قراردادهایی که قبلا انگلیسی ها منعقد کرده بودند عبارت بود از اینکه به ازای هر یک تن نفت، شش شیلینگ پرداخت می کردند که با اصل 50-50 به طور کامل تفاوت داشت. طرحی که انگلیسی ها در مراحل بعدی پیشنهاد کرده بودند و حاضر به انجام آن نبودند. قرارداد قوام –سادچیکف هم با روس ها منعقد شده بود، به طور کلی 49-51 بود. بنابراین اصل 50-50 یا اصل تنصیف یک اصل مترقیانه بود و باتوجه به ملی شدن صنعت نفت بود که کنسرسیوم ها موافقت کردند که 50-50 شود.
باوند در مورد انتقادات وارده به دکتر مصدق اشاره کرد: در حال حاضر انتقاداتی که به دکتر مصدق وارد می شود این است که چرا مجلس را منحل کرد زیرا وقتی که پیشنهاداتی به او شد، مصدق نپذیرفت. دولت آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که با دولت مصدق نمی توانند به توافق برسند و باید دولت دیگری بر سر کارآید. دوم این بود که از طریق مجلس اقدام کنند. چون انگلیسی ها مانع صدور نفت بودند و این بحث را مطرح می کردند که کالای قاچاق و غیرقانونی است. دولت هم نیاز داشت که برای بودجه کشور، اسکناس چاپ کند منتهی چاپ اسکناس باید مخفیانه باشد یعنی پشتوانه کافی برای حقوق کارمندان و غیره داشته باشد. انتخابات در مجلس برای ناظر در بانک مرکزی صورت گرفت، حسین مکی و مظفر بقایی که مخالف مصدق بودند اکثریت آرا در مجلس آورده بودند زیرا تصور می شد که در مجلس اکثریت دارند اما مشخص شد که در مجلس اکثریت ندارند. بنابراین با اینکه مکی ناظر بانک مرکزی بود آشکار بود که چاپ اسکناس که مخفی بود آشکار می شود و باید مجلس را از طریق رفراندوم منحل می کردند.
سخنگوی جبهه ملی در مورد انحلال مجلس گفت: دلیل انحلال مجلس هم بدین گونه بود که مجلس آن اکثریت مورد نظر را نداشت. مرحله سوم هم همان مسئله، انتصاب شبانه سپهبد زاهدی بود که حسین مکی را بازداشت کردند، مورد ضرب و شتم قرار دادند و فردای آن روز اعلام کردند که کودتا شده است که کودتای 28 مرداد بود. افسران بازنشسته با تانک حمله کردند. ایرادی که مخالفین مصدق به مصدق وارد می کنند این است که مصدق، مجلس را منحل کرد. برخی مخالفان نیز معتقدند که کودتای 28 مرداد، کودتا نبوده است بلکه قیام ملی بوده است. اردشیر زاهدی این ادعا را دارد.
این تحلیلگر مسائل بین الملل عنوان کرد: آنهایی که به اختیارات مصدق رای دادند می خواستند که از طریق مجلس که قانونی است اقدام کنند و اختلاف نیز از آنجا شروع شد. آیت الله کاشانی، حسین مکی و مظفر بقایی ازاینکه مصدق توانست اختیارات جدیدی را کسب کند ظاهرا به عنوان مخالفت با اختیارات جدید کناره گیری کردند. مصدق فکر می کرد که در مجلس اکثریت دارد اما انتخاب حسین مکی نشان داد که اکثریتی به نفع مصدق در مجلس وجود ندارد و هدف آنها این بود که مصدق را از طریق مجلس برکنار کنند که مصدق در پشت پرده این قضایا، آمریکا وانگلیس را دست اندر کار می دانست بنابراین برای اینکه اقدام آنها را خنثی کند اقدام به انحلال مجلس کرد.
هرمیداس باوند در مورد اینکه برخی می گویند که مصدق اگر حمایت آمریکا را از دست نمی داد دست انگلیسی ها باز نبود تا کودتای 28 مرداد را انجام دهند، گفت: ابتدا مسئله به سال 1945، کنفرانس بین المللی انرژی در واشنگتن بازمی گردد. ابتدا آمریکایی ها پیشنهاد کردند که قراردادهای انحصاری یا امتیازهای انحصاری باید پایان پذیرد و مشارکت باشد. انگلیسی ها ابتدا قبول نکردند اما پذیرفتند که مقادیر قابل توجهی از نفت با قیمت ارزان به کمپانی های آمریکایی به فروش برسانند که در آن تاریخ مورد قبول قرار نگرفت اما ایدن در کتابش آورده است که دیدیم مصدق از کارت آمریکا علیه انگلیس استفاده می کند. موضع اول آمریکا، حمایت از ملی شدن صنعت نفت بود و با اقدام نظامی انگلیس علیه ایران مخالفت کردند. مرحله دوم، نقش میانجیگری آمریکا بود. آورل هریمن را فرستاد که بین لندن و تهران رفت وآمد می کرد. نهایتا انگلیسی ها که مخالف ملی شدن بودند و آن را کالای قاچاق می دانستند اصل ملی شدن را پذیرفتند. منتهی هیاتی به ریاست جکسون به ایران آمد که برای شرکت نفت بود. پیشنهادات آن مغایر با 9 ماده ملی شدن بود پذیرفته نشد. پس از آن هیاتی به ریاست استوکس که مهردار سلطنتی بود آمدند اما قبول نشد. در مرحله سوم هم همکاری آمریکا بود.
این استاد بازنشسته روابط بین الملل در مورد نقش انگلیس در کودتا نیز گفت: آنتونی ایدن می گوید که مصدق از کارت آمریکا علیه انگلیس استفاده می کند و برای اینکه این کارت را از دست مصدق بگیریم به اچسون وزیر امور خارجه آمریکا در اجلاس مجمع عمومی، پیشنهاد مشارکت دادیم اما ابتدا استقبال نکردند در نهایت مذاکرات که ادامه پیدا کرد آمریکایی ها پذیرفتند که آمریکایی ها و انگلیسی ها در نفت ایران مشارکت داشته باشند. یک گروهی از وزارت امور خارجه آمریکا به رهبری مک گی ، جرج آلن و گریدی که معتقد بودند برای جلوگیری از نفوذ خزنده و فزاینده کمونیست، حمایت از ناسیونالیسم باید صورت گیرد و بنابراین طرفدار مصدق و ملی کردن بودند. به آنها پست های جدیدی دادند. مک گی به عنوان سفیر در ترکیه انتخاب شد که از وزارت خارجه خارج کردند. بعداز اینکه آمریکا و انگلیس توافق کردند که مشارکت کنند، پیشنهاد بانک بین المللی بود. پیشنهاد بانک بین المللی این بود که به ملی شدن و خلع ید کاری نداشت و باید دو سال آزاد باشم تا بتوانم به هر ترتیبی که تشخیص می دهم نفت را مدیریت کنم. آمریکا و انگلیسی ها می گفتند که ملی کردن یک نهضت برای ما است و نهضتی را که مدعی به ملی شدن و خلع ید شده است نباید نادیده گرفته شود و بعد متهم شدیم که عامل انگلیسی ها هستیم. بنابراین قبول نکردند. پیشنهادات بعدی مربوط به چرچیل، آیزنهاور بود که مورد قبول قرار نگرفت. بنابراین در مرحله سوم آمریکایی ها با انگلیسی ها هم داستان شدند و توافق کردند که مصدق را کنار بزنند.