اگر موافق باشید با این سوال آغاز کنیم که چگونه برای کار سعید آقاخانی انتخاب شدید؟
ندا قاسمی: از آنجایی که اصالتا کرد زبان هستم در کرمانشاه ساکن بودم. قبل از اینکه برای سریال «نون.خ» معرفی شوم و قراردادی ببندم در رشته شیمی تهران قبول شدم، به همین دلیل 8 ماه پیش همراه با خانواده به تهران آمدم و اکنون ساکن اینجا هستم. به دلیل شرایط کاری مستعد از ابتدا دوست داشتم تهران کار کنم، خوشبختانه این اتفاق برایم افتاد. به این ترتیب که پس از آمدنمان به تهران متوجه شدم آقای سعید آقاخانی برای سریالشان تست میگیرند، شرکت کردم و یک هفته به کار مانده بود برای نقش «شیرین» انتخاب شدم.
شیدا یوسفی: اهل تهران هستم و از ابتدا ساکن اینجا بودم. قبل از اینکه به سریال معرفی شوم سابقه کار در پشت صحنه و دستیار کارگردانی داشتم، به همین دلیل مدیر تولید این کار را از قبل میشناختم و ایشان من را به آقای آقاخانی معرفی کردند. وقتی با من تماس گرفتند فیلمنامه تا قسمت 4 یا 5 نوشته شده بود. سعید آقاخانی چون به لهجه کردی حساسیت داشت، از من خواست زبان کردی یاد بگیرم و به آن مسلط شوم. بچه های کرد در سریال خیلی کمک کردند که من این لهجه را یاد بگیرم. خوشبختانه بازخوردهای خوبی داشت و توانستم از پس آن بربیایم. به هرحال نقش من اینگونه بود که چند سال در تهران زندگی کردم و یک بچه دارم. با همسرم (علی صادقی) که تهرانی است بدون لهجه صحبت می کردم. از جایی که پدر و خواهرانم به قصه آمدند لهجهام عوض شد و با آنها کُردی حرف می زدم.
اصولا در ساخت سریال طنز بداهه نیز جایگاه ویژه دارد و برخی بازیگران با این سبک و سیاق کار می کنند. آیا در سریال «نون.خ» هم این اتفاق افتاد؟ راستی قبل از برداشت هر سکانس تمرین هم داشتید؟
ندا قاسمی: حتما قبل از هر سکانس تمرین داشتیم و آقای آقاخانی خیلی حواسشان بود که تمرین را کامل انجام دهیم و همه چیز سرجایش باشد و حتی جاهایی که سر ضبط بودیم اگر چیزی که سر تمرین بود اتفاق نمیافتاد حواسشان جمع بود و میگفتند همان که تمرین کردیم را باید اجرا کنیم.
شیدا یوسفی: هیچ سکانسی نبود که بدون تمرین گرفته شود. یعنی همه سکانسها حتما تمرین میشد و این تمرین برایمان قوت قلب بود، چون میدانستیم که با آمادگی کامل قرار است بازی کنیم.
با فیلمنامه کامل سرکار رفتید؟
ندا قاسمی: فیلمنامه تا قسمت 10 کامل بود و از این قسمت به بعد یواش یواش کامل شد. قسمتهای 1 تا 4 خارج از تهران اتفاق افتاد ولی بعد از آن به تهران آمدند و بر اساس تلفیق، سکانسها گرفته میشد.
ندا قاسمی: اولین سکانس 25 آذر در کیگاه (منطقه ای در امامزاده داوود) کلید خورد. منطقه ای بسیار سرد و پر از برف که بچهها واقعا اذیت شدند و فقط این همکاری و همدلی به کار توانست به بچهها کمک کند تا حدود 40 درصد کار را آنجا انجام دهند. هیچ کدام از عوامل آنجا مستقر نبودیم و مدام به آن منطقه با جاده های خطرناک رفت و آمد داشتیم. البته با وجود سختی کار بسیار لذت بخش بود و من هیچ سختی حس نمیکردم.
فکر میکردید عید امسال چنین اتفاقی برایتان بیفتد و در چنین سریالی ایفای نقش کنید؟
ندا قاسمی: خیر. من تا فصل مهرماه اصلا فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفتد ولی با توجه به اینکه خیلی دوست داشتم در تهران کار کنم و پیش از این در تلویزیون کرمانشاه و یک تله فیلم در شبکه یک کار کرده بودم به طور جدی دنبال کار تئاتر بودم. در نهایت این اتفاق خیلی خوب برای من افتاد و توانستم در همچین سریالی بازی کنم.
شیدا یوسفی: من از همان ابتدا که سعید آقاخانی قصه را برایم تعریف کرد حس کردم این اتفاق برایم میافتد. بعضی وقتها آدم قصه را میخواند اما در اجرا چیز دیگری میشود. ولی این بار این طور نبود و خدا را شکر جفتش خوب درآمد. هم خروجی کار جواب داد و هم خود فیلمنامه خیلی خوب بود.
پس از پخش سریال چه احساسی داشتید و چه بازخوردی گرفتید؟
ندا قاسمی: زمانی که کار شروع شد نقش «شیرین» در فیلمنامه خیلی پررنگ نبود و نویسنده خیلی به این نقش نپرداخته بود. ذهنیتی که داشتم این بود شاید خیلی به چشم مخاطب نیاید اما بعد از اینکه کار دیده شد و بازخوردها را مشاهده کردم، دیدم که ظاهرا جای خود را بین مردم پیدا کرده است، اما قبل از اینکه بخواهد به پخش برسد من این ذهنیت را داشتم چون خیلی جای بازی نداشت.
مشخصا بازیگران سریال «نون.خ» با چند لهجه و گویش خاص از زبان کردی جلوی دوربین آقاخانی رفتند. برای بر هم نخوردن راکورد به خاطر تفاوت لهجهها چه تمهیدی اندیشیده شد؟
ندا قاسمی: بین لهجه ها تفاوت وجود داشت، هرکسی که کرد باشد متوجه این تفاوت ها میشود. اما اساس کار سعید آقاخانی این بود که تمام کردها را از مناطق مختلف در فیلم کنار هم بچیند تا با این کار اتحاد اقوام کرد را نشان دهد. هدف این بود نشان دهیم کردهایی که در سنندج یا بیجار و کرمانشاه هستند میتوانند کنار هم قرار بگیرند و با هم متحد و همدل باشند و به داد هم برسند. خیلی ها نسبت به این موضوع ایراد گرفتند اما فکر میکنم به نظر کارگردان باید در این زمینه احترام گذاشت که دوست داشته تمام اقوام کرد در کار باشند نه یک قومیت خاص.
شیدا یوسفی: من چون کرد نبودم باید برای تلفظ درست کلمات تمرین زیادی میکردم. خوشبختانه چون در دانشگاه همکلاسی های کرد زیاد داشتم با این لهجه خیلی بیگانه نبودم. در جلسات آخر فیلمبرداری که کردها آمدند دنبال پولشان، ده روز آخر که آفیش بودند به من میگفتند باورمان نمیشود که کرد نباشی و اینگونه لهجه را خوب ادا کنی. این باعث خوشحالی من است که توانستم موفق عمل کنم.
تصویربرداری سریال تا چه زمانی طول کشید؟
شیدا یوسفی: ما شب عید هم تا ساعت 8 شب سر فیلمبرداری بودیم و سپس تا دوم تعطیل شدیم. روز دوم و سوم فروردین مجددا سر فیلمبرداری سریال حاضر شدیم.
به عنوان بازیگران سریال از تولید فصل بعدی آن مطلع هستید؟
ندا قاسمی: بله. آنطور هم که شنیده ایم قرار نیست داستان دنباله فصل قبلی باشد. یعنی خانواده کنار هم حفط می شوند اما با روایت ها و قصه های متفاوت.
شیدا یوسفی: بله؛ گویا از مردادماه تصویربرداری کلید می خورد.
سریالهای نوروز شبکه های دیگر را هم دنبال می کردید؟
ندا قاسمی: نه متأسفانه به دلیل اینکه هم سرکار بودم هم چند روزی به کرمانشاه برای بازید اقوام رفته بودم فرصت نکردم آنها را تماشا کنم.
شیدا یوسفی: من سریالهای دیگر را به دلیل اینکه بتوانم با هم مقایسه کنم، دیدم. هر کدام داستان و مخاطبان خاص خود را داشت و برای آن زحمت کشیده شده بود. اما به نظرم سریال «نون.خ» چون فضای جدید، زبان، گویش، لباسها و لوکیشنهای متفاوتی داشت؛ مخاطبش بیشتر بود.
ادامه دارد...