به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ ایلان ماسک، بنیانگذار شرکت فضایی اسپیس ایکس، در مصاحبهی اخیر خود ادعا کرده که شرکتش میتواند با فناوری کنونی دراختیارش تا ۲ سال آینده به ماه برود. قبلا با فرا رسیدن پنجاهمین سالگرد مأموریت تاریخی «آپولو ۱۱» جیم برایدنستاین، مدیر ناسا اعلام کرده بود که این آژانس فضایی میخواهد در سال ۲۰۲۴، یک فضانورد زن را به ماه بفرستد. با این حال، ماسک، آنقدر در مورد تواناییهای شرکت خصوصیاش خوشبین است که اعلام کرد شرکتش میتواند تا سال ۲۰۲۱ به ماه برود و احتمالا تا ۲۰۲۲، فضانوردان را به ماه بفرستد.
«استارشیپ (Starship)»، فضاپیمای جدید اسپیسایکس است که تاکنون تنها پروازهای آزمایشی زیر مداری را پشت سر گذاشته است. قرار است نسخهای مداری از این فضاپیما ساخته شود که به بوسترهای جدید اسپیسایکس، موسوم به «سوپر هوی (Super Heavy)» مجهز خواهد بود. نسخه مداری فضاپیما، ارتفاع بیشتری خواهد داشت و دارای پوسته ضخیمتری خواهد بود که با قرار گرفتن در معرض فشار بالا، آسیب نخواهد دید.
فضاپیمای جدید اسپیسایکس طی ماههای اخیر مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته است. اوایل سال ۲۰۱۹ بود که نمونهی آزمایشی استارشیپ با قرار گرفتن در برابر بادهای شدید تگزاس دچار خسارتهایی شد. همینطور در طی آتشسوزی که چند هفته قبل در یکی از تأسیسات شرکت در کالیفرنیا رخ داد، خسارت ۱۰۰ هزار دلاری به تجهیزات و زیرساختهای شرکت وارد شد. اما با تمام این اوصاف، ایلان ماسک نسبت به فضاپیمای جدید اسپیسایکس بسیار خوشبین است.
آنچه در ادامه خواهید خواند، برگردانی از مصاحبه اخیر ایلان ماسک با خبرنگار نشریه تایم، جفری کلوگر است. کلوگر، یکی از روزنامهنگاران برجستهی نشریه تایم در زمینه فضا است. او چندین کتاب را نیز به رشته تحریر درآورده، از جمله کتاب مشهور «ماه گمشده: سفر خطرناک آپولو ۱۳» که بعدا الهامبخش ران هاوارد برای ساخت فیلم آپولو ۱۳ با بازی تام هنکس و اِد هریس بود.
ایلان ماسک در کنار جیم برایدنستاین. مدیر ناسا اخیرا اعلام کرده که ناسا میخواهد در سال ۲۰۲۴، یک فضانورد زن را به ماه بفرستد. اما ماسک خوشبین است که تا سال ۲۰۲۲، اولین مأموریتهای سرنشیندار در ماه را انجام دهد
ایلان ماسک در مصاحبهی بسیار خواندنی که در ادامه میخوانید، از دلایلش برای تأسیس شرکت اسپیسایکس، چالشهای مختلف پیشرو در رقابت ماه و پیشبینیهایش در مورد آینده سفرهای فضایی و مسائل جذاب دیگر صحبت کرده است. با ما همراه باشید:
تایم: تاریخ معمولا بیشتر توسط افرادی که آن را زندگی کردهاند حس میشود. اگر در طول جنگ جهانی دوم زندگی میکردید، جنگ جهانی دوم را میفهمیدید. شما دو سال پس از مأموریت آپولو ۱۱ به دنیا آمدید، اما به نظر میرسد که فضا تا اعماق مغزِ استخوانتان رسوخ کرده است.
ایلان ماسک: فکر میکنم، آپولو ۱۱ یکی از الهامبخشترین رویدادهای تاریخ بشری بوده است. و محتملا، الهامبخشترینِ آنها در تمام تاریخ. و یکی از بهترین چیزهای خوبِ جهان در طول تاریخ. میزان الهامبخشی آن برای مردم جهان باورنکردنی بود. و قطعا برای من هم الهامبخش بوده است. مطمئن نیستم که اگر آپولو ۱۱ نبود، اسپیسایکسی هم در کار بود.
اما من بهطور مداوم انتظار داشتم که ما فراتر از آپولو ۱۱ برویم، ماه را تبدیل به پایگاه (فضایی) کنیم، فضانوردان را به مریخ بفرستیم و تا سال ۲۰۱۹، احتمالا انسانها را به اقمار مشتری بفرستیم. فکر میکنم، اگر از اکثر مردم در سال ۱۹۶۹ چنین سوالی میپرسیدید، متوجه میشدید که آنها نیز چنین انتظاری داشتند. اکنون در سال ۲۰۱۹ قرار داریم و ایالات متحده، حتی توانایی فرستادن فضانورد به مدار پائین زمین را نیز ندارد.
همیشه انتظار داشتم که از آپولو فراتر برویم و این اتفاق نمیافتاد و همین مرا نسبت به آینده دلسرد میکرد. فکر میکنم حداقل برای من و شاید بسیاری از کسانی که این حس را داشتند نیز همینگونه بوده که آینده بهتر از گذشته خواهد بود؛ اما وقتی که این حس را نداشته باشید، به بدبینی نسبت به آینده منتهی میشود.
بسیاری از کسانی که فضا را دوست داشتند، چنین دلسردی و ناامیدی را حس کردند. من هم همینطور، اما یک شرکت فضایی تأسیس نکردم؛ ولی شما این کار را کردید. چه چیزی باعث شد که با خود فکر کنید که «بله، این کار باید انجام شود و من کسی هستم که باید این کار را انجام دهم. دستکم یکی از کسانی که میتوانم این کار را بکنم؟»
خب، فکر نمیکردم که یکی از کسانی هستم که میتوانند این کار را انجام دهند. برعکس، فکر میکردم که اسپیسایکس به احتمال ۹۰ درصد به شکست میانجامد. و وقتی شروع کردم میخواستم مأموریت بشردوستانهای به نام «واحه مریخی (Mars Oasis)» را راهاندازی کنم. قرار بود در این مأموریت، گلخانهی کوچکی را به همراه بذر و مواد مغذی به مریخ بفرستم. سرانجام، در صورت موفقیت پروژه، نمای شگفتانگیز گیاهان سبز را در پسزمینهی (خاکِ) سرخ میداشتیم. هدف من فقط هیجانزده کردن عموم مردم (آمریکا) بود تا بعدا بتوانند کنگره را نیز هیجانزده کنند تا پول بیشتری را (به بخش فضا) اختصاص داده و بودجه ناسا را افزایش دهد. میخواستم نیمی از پولی که از پیپال به دست آورده بودم را روی این کار بگذارم - که اساسا از دست میرفت - تا بتوانم بودجه ناسا را افزایش دهم و سپس به مریخ برویم.
راهاندازی یک مأموریت فضایی و شرکت موشکی خصوصی نمیتوانسته ساده باشد، چطور شروع کردید؟
من چند بار به روسیه رفتم، چون نمیتوانستم از عهده خرید موشکهای آمریکایی بر بیایم که خیلی گران بودند. روسیه موشکهای بالستیک قارهپیما زیادی داشت که میخواست از رده خارجشان کند. بنابراین، اینطور شد که در سال ۲۰۰۱ و اوایل ۲۰۰۲ به روسیه رفتم تا چند فروند از این موشکهای از رده خارج شده را خریداری کنم که به نظر غیرعقلانی میرسد. اما به هر حال، روسها در هر صورتی این موشکها را دور میانداختند. اما آنها هم قیمت را برای من افزایش دادند.
یکی از نمونههای آزمایشی فضاپیمای استارشیپ. ایلان ماسک عقیده دارد برای شرکتش آسانتر خواهد بود که استارشیپ را روی ماه فرود بیاورد تا اینکه تلاش کند ناسا را متقاعد کند
در همین حال، متوجه شدم که حتی اگر بودجه ناسا دو برابر شود، و پیمانکاران خوبی هم داشته باشد، بازهم پیشرفت لازم را نخواهد کرد؛ چرا که فقط موشکهای مصرفی بیشتری در اختیار خواهد داشت و خطر پرچمها و جای پاها در مریخ نیز وجود خواهد داشت که بازهم بهتر از این است که اصلا به مریخ نرویم. اما برای پایگاه ماه و در نهایت ساخت شهری خودکفا در مریخ خوب نبودند. و به همین ترتیب، فکر کردم که بهتر است که خودم یک شرکت موشکی تأسیس کنم. تقریبا مطمئن بودم که شکست میخورم. در حقیقت، در ابتدا به کسی اجازه سرمایهگذاری در شرکت (تازه تأسیسام) را نمیدادم. نه به این دلیل که فکر میکردم نتیجه خوب میشود، بلکه برعکس، به این دلیل که فکر میکردم شکست حتمی است.
اگر ایلان ماسک ۲۰۱۹ میتوانست با ورنر فون براون (دانشمند شهیر آلمانی-آمریکایی و از پیشگامان موشکی دنیا)، کریس کرفت (از مهندسان برجسته ناسا)، یوجین کرانز (مهندس هوافضا و مدیر پرواز سابق ناسا) و همهی قهرمانان فضایی دههی ۱۹۶۰ صحبت کند، چه به لحاظ فناوارانه، معنوی، چشماندازهای دراز مدت و ...، چه توصیهای به آنها میکرد؟
خب، ورنر فون براون، واقعا میدانست که دارد چه کاری انجام میدهد. او برنامههایی برای دستیابی به ویژگی چندبارمصرفپذیری داشت. اما این برنامهها ناکام ماندند. روشهای زیادی برای رسیدن به هدف وجود دارد، اما مهم نیست که کدام را انتخاب میکنید، فقط دستیابی به چندبارمصرفپذیری مهم است. طرز کار موشکهای امروزی واقعا احمقانه است. مثل این است که سوار هواپیما شوید و با رسیدن به شهر مورد نظرتان، با چتر نجات از هواپیما بیرون بپرید و هواپیما هم جای دیگری سقوط کند. این همان طرز کار موشکهای امروزی به استثنای موشک فالکون ۹ است و واقعا کاملا غیرعقلانی است.
برای اینکه تبدیل به گونهای چند سیارهای شویم، باید مسئله استفاده مجدد از موشکها را حل کنیم. در غیاب چنین قابلیتی، مثل این است که بهطور مثال، تصور کنیم در گذشته، کشتیها قابل استفاده مجدد نمیبودند. در این صورت، هزینهی یک سفر دریایی بهشدت گزاف میبود. و کشتی دومی هم باید پشت سر کشتی میبود تا میتوانستیم دوباره راه رفته را برگردیم. و میتوانید تصور کنید که اگر هواپیماها قابل استفاده مجدد نبودند، هیچکس نمیتوانست از پروازهای عادی استفاده کند. چرا که (هر پرواز) برای شرکتهای هواپیمایی چند صد میلیون دلار هزینه میداشت.
به همین دلیل است که چندبامصرفپذیری کامل و سریع، جام مقدس دسترسی به فضا و قدم اساسی برای رسیدن به آن است. بدون آن ما نمیتوانیم به گونهای چند سیارهای بدل شویم. ما بدون چندبارمصرفپذیری کامل و سریع نمیتوانیم پایگاهی در ماه یا شهری در مریخ داشته باشیم. به همین دلیل است که در اسپیسایکس به سختی برای دستیابی به این ویژگی تلاش کردهایم.
کسانی هستند که عقیده دارند میتوانند همین شیفتگی وسواسگونهی - منظورم البته به لحاظ مثبت است - را به کار ببندند، یعنی همان تمرکز و خلاقیتی که اسپیسایکس برای انجام کارها دارد و توسعهی یک شبکهی برق کاملا پاک و تجدیدپذیر توسط شرکت تسلا از این دست است. اما دیدن اثرات ثانویه برای نجات انسانها در کوتاه مدت بهتر نیست، آیا در آن ساعات ۳ بعد از نصف شب، به این موضوع فکر کردهاید؟
خب، فکر میکنم تسلا واقعا پیشرفت بزرگی به سوی یک انرژی پایدار مقرونبه صرفه بود. فکر میکنم برای برقی کردن حملونقل مسلما تسلا هستهی حملونقل پایدار را ۱۰ سال تا شاید ۲۰ سال جلو انداخت. اختلافات کوچکی در طرحهای کلی وجود دارد، اما حایز اهمیت هستند. اگر من بهطور کامل خودم را وقف تسلا میکردم، چقدر سریعتر میتوانستیم رشد کنیم، اگر من زمان خود را بین اسپیسایکس و تسلا تقسیم کنم چه اتفاقی میافتد؟ فکر میکنم هزینه نهایی نسبتا محدود است. من ترجیح میدهم (پیشرفت) تسلا چند سال عقب بیافتد و هنوز هم اسپیسایکس را داشته باشیم.
فکر میکنم این توازن مناسب به نفع مسائل خوبتر است. آرزو میکنم راهی بود که موشکها را بدون سوزاندن سوخت پرتاب میکردیم. اما وجود ندارد، منظورم قانون سوم نیوتن است و هیچ راه دیگری هم نداریم. بنابراین، برقراری توازن در آنچه به نفع بشریت است، بهترین کار است.
بهوضوح این سؤال بسیاری از مردم است که میخواهند بدانند چه زمانی شاهد پروازهای منظم و سرنشیندار به ایستگاه فضایی بینالمللی توسط یک فضاپیمای «دراگون (Dragon)» خواهند بود؟
خب، این هم به آمادگی ناسا و هم آمادگی اسپیسایکس بستگی دارد. از لحاظ آمادگی اسپیسایکس، گمان میکنم که ما حدود ۶ ماه با این امر فاصله داریم. اما برنامه حالا کمی مانند پارادوکسهای زنون به نظر میرسد. شما در هر نقطهای از زمان در نیمهی راه قرار دارید. و سپس به نوعی به مقصد میروید. بنابراین، اگر برنامههای ما میگویند که ما حدود ۴ ماه دیگر آنجا خواهیم بود، احتمالا ۸ ماه درست است.
اگر مجبور بودید روی خانه خود شرطبندی کنید، دفعه بعدی که شاهد ردپای انسان در ماه خواهیم بود را چه زمانی میدانستید؟
خب، این به نظر خیلی غیرعقلانی است. اما فکر میکنم، ما میتوانیم در عرض کمتر از ۲ سال روی ماه فرود بیاییم. مطمئنا بر این باورم که با یک وسیلهی نقلیه بدون سرنشین، میتوانیم در عرض دو سال آینده به ماه برسیم. سپس، شاید در عرض یک یا دو سال بتوانیم فضانوردان را به ماه بفرستیم. من میگویم حداکثر ۴ سال.
وقتی میگویید «ما» منظورتان ایالات متحده آمریکا است یا اسپیسایکس؟
مطمئن نیستم. اگر قرار است طول بکشد تا ناسا و مقامات را متقاعد کنیم که ما میتوانیم این کار را انجام دهیم، ممکن است خودمان این کار را انجام دهیم. اساسا آسانتر خواهد بود که استارشیپ را روی ماه فرود بیاوریم تا اینکه تلاش کنیم ناسا را متقاعد کنیم که از عهده این کار بر میآییم. بهوضوح این تصمیمی خارج از اراده من است.
فرود مرحله سوم یکی از راکتهای فالکون ۹ روی سکوی فرود. ایلان ماسک، چندبارمصرفپذیری کامل و سریع را جام مقدس دسترسی به فضا میداند
اما تلاش زیادی باید برای متقاعد کردن شمار زیادی از مهندسان شکاک در ناسا لازم است و شک و تردید این شکاکان هم غیر منطقی نیست. آنها دلایل خوبی برای استدلالهایشان دارند. اما راه مطمئن برای پایان دادن به این شک و تردیدها فقط انجام دادن این کار است.
بهجای استفاده از راکتهای فالکون و فضاپیمای دراگون، با سوپر هوی و استارشیپ قدمهای جاهطلبانهتری برداشتید. چرا این کار میکنید؟ چرا حالا که میتوانید به ماه نمیروید؟
خب، فکر میکنم ما میتوانیم مأموریت آپولو ۱۱ و چند مأموریت کوچک را تکرار کنیم. منظورم صرفا فرستادن انسان به ماه است. اما بازسازی هیچوقت به اندازه همان نسخهی اصلی خوب نمیشود. ما واقعا میخواهیم یک وسیله نقلیه داشته باشیم که بتواند محمولهای به اندازه کافی سنگین را به ماه یا مریخ ببرد که بتوانیم پایگاهی کامل را با آن بسازیم. داشتن یک پایگاه دائمی در ماه باورنکردنی خواهد بود.
درست همچون پایگاه دائمی که در جنوبگان داریم و داشتن یک پایگاه علمی در ماه واقعا جذابتر از آن است. به همین دلیل، ما در حال تلاش برای ساخت آن در کوتاهترین زمان ممکن هستیم. فکر میکنم، عموما برای یک شرکت سازندهی فناوری، این ایده بهتر است که تلاش کند بتواند محصولات خودش را در اسرع وقت از رده خارج کند. این مسئله کمی ناراحتکننده است، چرا که ما کارهای زیادی روی فالکون ۹، فالکون هوی و دراگون انجام دادیم. اما در واقع چیزی که ما باید انجامش دهیم این است که همهی آنها را در سریعترین زمان ممکن از رده خارج و روانهی موزه کنیم.
نهایتا، قدمهایی روی ماه و مریخ گذاشته میشود. آیا این قدمها میتوانند روزی متعلق به شما باشند؟
دوست دارم به ماه و مریخ بروم. فکر میکنم که واقعا لذتبخش خواهد بود. اما هدف اصلی کمک به این است که حیات چند سیارهای شود. بحث نوعی تلاش فردی برای رفتن به ماه یا مریخ نیست. من در این مورد به لحاظ فلسفی با داگلاس آدامز در رمان «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» هم نظرم. آنچه او میگوید اساسا این است که «جهان پاسخ است و پرسشها چیستند؟» و اگر محدوده و میزان خود آگاهی را گسترش دهیم، میتوانیم بفهمیم چه سوالاتی را باید بپرسیم. ما بیشتر خواهیم آموخت و روشنتر خواهیم شد. بنابراین باید سعی کنیم چیزهایی را افزایش دهیم که محدوده و میزان خود آگاهی را افزایش میدهند. تبدیل شدن به گونهای چند سیارهای و حصول اطمینان از داشتن محیطزیست پایدار روی زمین برای این استدلال فلسفی اهمیت بسیاری زیادی دارند.