علی اوجی ماجرای سد کرج و غزل می سازد

|
۱۳۹۸/۰۵/۳۰
|
۰۴:۰۱:۰۰
| کد خبر: ۸۸۷۱۵۹
علی اوجی ماجرای سد کرج و غزل می سازد
علی اوجی در برنامه «فرمول یک» از نگارش یک فیلمنامه سینمایی با نام «ماجرای سد کرج و غزل» که قرار است خودش کارگردانی کند، سخن گفت.

به گزارش گروه فرهنگ وهنر خبرگزاری برنا؛ سیدعلی ضیا شب گذشته ۲۸ مرداد در برنامه «فرمول یک» میزبان علی اوجی تهیه کننده و بازیگر بود.

اوجی با اشاره به بخش هایی از زندگی خود گفت: به بخش هایی از زندگی ام که نگاه می کنم می بینم آن اتفاقات افتادند تا مرا بسازند و به آدمی که حالا هستم تبدیل شوم و تحمل این حجم کار و فعالیت را داشته باشم.

وی یادآور شد: من ۱۴، ۱۵ ساله بودم که فیلم کوتاه می ساختم و عاشق سینما بودم. آن زمان فیلم کوتاهی ساختم که آن را به مسعود کیمیایی تقدیم کردم. او فیلم مرا دید و به من زنگ زد و گفت کارت را دوست دارم و در همان سن وارد کار حرفه ای که دوستش داشتم شدم اما همان زمان پدرم سکته مغزی کرد و این سکته مغزی آغازگر یک سری مشکلات بسیار بزرگ برای من و خانواده ام بود.

این تهیه کننده موسیقی اضافه کرد: پدر من هر ۱۵، ۲۰ روز یک سکته می کرد و بخشی از بدنش از کار می افتاد. کار به جایی رسید که کل بدن پدر من از کار افتاد و برای اینکه زنده بماند باید نیم ساعت یک بار به او غذا می دادم! یعنی ساعت ۱ شب، ساعت ۱ و نیم شب، ۲ شب و... غذای او را که مایع بود آماده می کردم، آن را با سرنگ به پدرم گاواژ می کردم، گلویش را تمیز می کردم، جابجایش می کردم که زخم بستر نگیرد و یک ربع سرپا می خوابیدم و دوباره بیدار می شدم! یک سال و نیم روزی ۴۸ بار به او غذا می دادم و این تمام اهداف مرا از من گرفت.

وی با اشاره به فوت پدرش توضیح داد: بعد از یک بازه زمانی به من گفتند مادرم سرطان دارد. من مادرم را مدام به شیمی درمانی می بردم و می آوردم و او جلوی چشم من مثل شمع آب می شد و موها و مژه هایش می ریخت. البته خداراشکر او حالا سالم و قبراق هست. برادرم هم این دوران نبود و شرایط بودن در کنار ما را نداشت. همزمان پدربزرگم هم بیمار شده بود و دایی و خاله ها مرا که دیگر باتجربه شده بودم مامور کرده بودند هفته ای یکی دو شب از او هم نگهداری کنم.

اوجی یادآور شد: در این دوران پولمان هم داشت تمام می شد و فقر را هم تجربه کردم اما به مرور زندگی داشت کم کم روی خوش به ما نشان می داد که برادرم غرق شد. ماجرای زندگی من مثل ماجراهایی است که آقوی همساده در «کلاه قرمزی» تعریف می کند. مادرم شرایط سختی را بعداز فوت پدر و مریضی خودش و این اتفاقات از جمله از دست دادن پسرش تجربه کرد. من هم به تنهایی با همه این مسائل مواجه شدم و مدام از خود می پرسیدم چرا باید این همه سختی بکشم. طبیعی است در این شرایط به انتها می رسی.

بازیگر «خوب، جلف، بد» ادامه داد: یک روز ۴، ۵ صبح بود که به پشت بام رفتم؛ زمانی که تازه پرنده ها شروع به خواندن می کنند و خورشید کم کم آسمان تاریک را روشن می کند. تا به حال این طلوع را ندیده بودم. خط سپیده صبح را که دیدم احساس کردم اندکی صبر سحر نزدیک است.

اوجی که به خنده رو بودن معروف است، درباره این عادت پس از این همه سختی که در زندگی کشیده گفت: من از آن روزگار خنده را به ارمغان دارم و اتفاقاتی برایم افتاده که وقتی بقیه از مشکلاتشان سخن می گویند، به آنها می گویم بابا بد ندیده ای، اصلا می دانی فقر و سختی و سرطان مادر و آب شدن پدر ۱۲۰ کیلویی ات که ۳۰ کیلو شود چه هست؟ من به این می خندم که حالا روزگاری است که هیچ چیزی دیگر عجیب نیست.

در ادامه ضیا پرسش‌های کوتاهی از اوجی پرسید و او پاسخ داد: اگر حافظه گوشی ام پر شود اول از همه اسکرین شات هایی که گرفته ام را پاک می کنم. چیزی که اصلا نمی توانم تحمل کنم حسادت است. حافظ بازم و او را دوست دارم. با اولین درآمد برای مادرم روسری کادو خریدم.

این هنرمند در پایان عنوان کرد: این شب ها در نمایش «لیگ قهرمانان» به کارگردانی سعید دشتی بازی می کنم که بهاره رهنما، سعید زارعی و ریحانه پارسا دیگر بازیگران آن هستند و نمایش باحالی درباره معضلات فضای مجازی است. با مهران مدیری و سیدمصطفی احمدی هم در حال انجام پروژه هایی برای شبکه نمایش خانگی هستیم. یک سریال دارم و یک فیلم هم به نام «شبی دو میلیون» به کارگردانی مجید توکلی با علی سرتیپی تهیه کنندگی می کنیم. فیلم خودم را هم به زودی می سازم، فیلمنامه اش را نوشته ام که «ماجرای سد کرج و غزل» نام دارد که کمدی است، پیمان قاسم خانی هم روی آن زحمت کشیده است.

نظر شما