علی اصغر ؛ تنها شهید شیرخوار جهانی

|
۱۴۰۲/۰۵/۰۲
|
۲۰:۲۱:۲۷
| کد خبر: ۸۹۴۲۰۵
علی اصغر ؛ تنها شهید شیرخوار جهانی
تولد حضرت علی اصغر (علیه السّلام) با توجه به اینکه ایشان در روز عاشورا شش ماه داشته اند باید احتمالا در دهم رجب یا حداقل در ماه رجب باشد.

به گزارش برنا؛ حضرت علی اصغر (علیه السّلام) یکی از فرزندان حضرت امام حسین (علیه السّلام) است که تنها شش ماه در این دنیا زندگی نمودند. ایشان در مدینه به دنیا آمد و مادرش رباب دختر امرء القیس بن عدی از قبیله کلاب بوده است. رباب مادر حضرت سکینه (سلام الله علیهما) است و در مقاتل از بیتابی فراوان این همسر حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) بعد از واقعه کربلا و علاقه وافر حضرت امام حسین (علیه السّلام) به این بانو و دخترش حضرت سکینه (سلام الله علیهما) سخن رفته است. بنابراین حضرت علی اصغر و حضرت سکینه خواهر و برادر هم از یک مادر بودند.

در برخی منابع تاریخی و مقاتل نام حضرت علی اصغر (علیه السّلام) را عبدالله ذکر کرده اند. در برخی منابع نیز از تولد فرزندی با نام عبدالله برای حضرت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا خبر داده اند.(1) نام مادر طفلی را که در عاشورا به دنیا آمده، ام اسحاق دختر طلحة بن عبد اللّه از قبیله تیمیه یاد شده است.(2) منابع ام اسحاق نام مادر فاطمه صغری همسر «حسن مثنی» ذکر کرده اند. (3)

نام قاتل عبدالله بن حسین در برخی مقاتل عبداللَّه بن عقبة الغنویّ یا هانی بن ثبیت الحضرمیّ ذکر کرده اند. (4) در کتاب تسمیة من قتل و به نقل از آن الأمالی شجری و الحدائق الوردیّه قاتل عبدالله بن حسین متولد شده در روز عاشورا را حرملة بن الکاهل نقل کرده اند. (5)

در زیارتهای مأثور نیز از حضرت عبدالله بن حسین رضیع (علیه السّلام) و حضرت علی اصغر (علیه السّلام) نامبرده شده است:

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از عبد الله بن حسین طفل شیرخواری که به تیر حرمله بن کاهل اسدی شهید شد؛ یاد شده است: «السّلام على عبداللَّه بن الحسین الطّفل الرّضیع، المرمیّ الصّریع، المتشحّط دماً، المصعّد دمه فی السّماء، المذبوح بالسّهم فی حجر أبیه‌، لعن اللَّه رامیه حرملة بن کاهل الأسدیّ وذویه.» (6)

در زیارتی که در کتاب اقبال برای روز عاشورا نقل شده است از حضرت علی اصغر (علیه السّلام) نامبرده شده است: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلى‌ آبائِکَ وَ أَوْلادِکَ وَ الْمَلائِکَةِ الْمُقِیمِینَ فِی حَرَمِکَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ، وَ عَلى‌ الشُّهَداءِ الَّذِینَ اسْتَشْهَدُوا مَعَکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلى‌ وَلَدِکَ عَلِیِّ الاصْغَرِ الَّذِی فُجِعْتَ‌ بِهِ.» (7)

سید ابراهیم میانجی در کتاب عیون عبری می نویسد: «عبد الله الرّضیع غیر از علی اصغر است و مادرش ام اسحاق دختر طلحه می باشد که در روز عاشورا در کربلا به دنیا آمد. هنگامی که متولد شد امام حسین (علیه السّلام) آمدند و کودک را در آغوش گرفتند و لبانش برق می زد. عبد الله غنوی یا هانی حضرمی تیری به سوی طفل پرتاب نمودند و در حالی که در آغوش پدرش در درب خیمه بود او را به شهادت رساندند. ولی علی اصغر (علیه السّلام) در میدان جنگ به شهادت رسید. حرمله بن کاهل اسدی او را با پرتاب تیری ذبح نمود. و الله اعلم. (8)

«ابن واضح یعقوبى (ره) که در سال 292 قمری وفات یافته در تاریخش که از قدیمیترین کتب تاریخ است به تولد آن طفل در روز عاشورا تصریح کرده است و صاحب الحدائق الوردیه که از علماى زیدیه است نقل کرده است: مادر آن طفل ام اسحاق بنت طلحة بن عبید اللّه تیمیه است. که مادر فاطمه بنت الحسین (ع) است که عیال حسن مثنى (رضوان اللّه علیه) بوده است و عین عبارت یعقوبى (رحمه اللّه) این است که در حالات امام (علیه السّلام) گوید: «ثم تقدموا رجلا رجلا حتى بقى وحده ما معه احد من اهله و لا ولده و لا أقاربه فانه لواقف على فرسه اذ أتى به مولود قد ولد له فى تلک الساعة فاذن فى اذنه و جعل یحنکه اذ اتاه سهم فوقع فى حلق الصبى فذبحه فنزع الحسین (ع) السهم من حلقه و جعل یلطخه بدمه و یقول: و اللّه لانت اکرم على اللّه من الناقة و لمحمد اکرم على اللّه من صالح ثم اتى فوضعه مع ولده و بنى اخیه...»

از این عبارتی که نقل شد؛ معلوم است که امام (علیه السّلام) سوار اسب بوده و آن طفل تازه مولود را آورده‌ اند و امام (علیه السّلام) به گوش وى اذان گفته است و در آن موقع با تیر زده‌ اند.»(9)

در اکثر مقاتل نیز دو گزارش برای شهادت طفل شیرخوار ارائه شده است:

گزارش اول: حضرت امام حسین (علیه السّلام) طفل را برای درخواست آب روبروی قوم ستمکار گرفتند و طلب جرعه ای آب نمودند که به جای آب تیری بر گلوی طفل بیگناه زدند.

گزارش دوم: طفل رضیع در درب خیمه در آغوش حضرت امام حسین (علیه السّلام) بودند که هدف تیر قرار گرفتند.

گزارش اول که حاکی از این است که طفل شیرخوار در میدان جنگ به شهادت رسید به دو صورت در مقاتل ذکر شده است:

گزارش اول- نقل اول:

در برخی مقاتل آمده است که طفل آنقدر بیتابی می کرد که حضرت زینب (سلام الله علیها) آن طفل را نزد حضرت امام حسین (علیه السّلام) آوردند و فرمودند که برای این طفل از این قوم درخواست آب بفرما. (10)

گزارش اول- نقل دوم:

در بعضی مقاتل نیز نقل شده است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای اتمام حجت خطبه ای برای قوم می خواندند که صدای گریه و بیتابی این طفل را از عطش شنیدند و طفل را بر دست گرفتند و طلب آب کردند. که به جای آب بر گلوی این طفل خرد بیگناه تیر زدند. (11)

گزارش دوم:

در گزارش دیگر این گونه نقل شده است که حضرت برای وداع طفل شیرخوار خود را خواستند و هنگامی که در آغوش ایشان بود هدف تیر قرار گرفت. (12)

این گزارش را می توان نزدیک به نقل تاریخ یعقوبی برای شهادت عبدالله بن حسین قلمداد کرد که در ظهر عاشورا به دنیا آمد و حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) طفل را گرفتند تا در گوشش اذان بگویند و هدف تیر خصم دون قرار گرفت.(13)

در این مجال به ذکر نقلهای مقاتل درباره نحوه شهادت می پردازیم:

گزارشی که در تاریخ یعقوبی درباره طفل رضیع آمده چنین است:

«زهیر بن قین سوار بر اسب خویش بیرون آمد و فریاد کرد: اى مردم کوفه شما را از عذاب خدا بیم مى ‌دهم. بیم باد شما را اى بندگان خدا، فرزندان فاطمه به دوستى و یارى سزاوارتر از فرزندان سمیه هستند. اگر هم اینان را یارى نمى کنید با ایشان نجنگید. اى مردم، امروز بر روى زمین پسر و دختر پیغمبرى جز حسین نمانده است و هیچ کس بر کشتن او گر چه به یک کلمه باشد یارى ندهد مگر آنکه خدا دنیا را بر او تلخ سازد و به دشوارترین شکنجه ‌هاى آخرت عذابش کند. سپس یک نفر یک نفر قدم به راه شهادت نهادند تا (امام) تنها ماند و از اهل بیت و فرزندان و خویشاوندانش یک نفر همراه نداشت. در این حال سوار اسب خویش بود که نوزادى را که در همان ساعت براى او تولد یافته بود به دست وى دادند، پس در گوش او اذان گفت و کام او را برمى‌ داشت که تیرى در گلوى کودک نشست و او را سر برید. امام حسین (علیه السّلام) تیر را از گلوى کودک کشید و او را به خونش آغشته مى ‌ساخت و مى‌ گفت: «و الله لأنت اکرم على الله من الناقة، و لمحمد اکرم على الله من الصالح: به خدا سوگند که تو از ناقه بر خدا گرامى ‌تر هستی و محمد هم از صالح بر خدا گرامى‌ تر است.» سپس آمد و او را پهلوى فرزندان و برادرزادگان خود نهاد، سپس بر آنان حمله برد.»(14)

در کتاب منتهی الامال درباره این واقعه چنین گزارش شده است:

«پس حضرت بر در خیمه آمد و به حضرت زینب (علیها السّلام) فرمودند: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرملة بن کامل اسدى لعین تیرى انداخت و بر گلوى آن طفل‌ رسید و او را شهید کرد و شاعر در این شعر به این مصیبت اشاره کرده است:

         و منعطف اهوى لتقبیل طفله             فقبّل منه قبله السّهم منحرا

و خم شد تا طفل خود را ببوسد، تیر پیش از وى گلویش را بوسیده بود.

 پس آن کودک را به خواهر داد، زینب (علیها السّلام) او را گرفت و حضرت امام حسین (علیه السّلام) کف دو دست خود را زیر خون گرفت، همین که پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود: «سهل است بر من هر مصیبتى که بر من نازل شود زیرا خداوند شاهد است.»

سبط ابن جوزى در تذکره از هشام بن محمّد کلبى نقل کرده که چون حضرت امام حسین (علیه السّلام) دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند، قرآن مجید را برداشت و آن را از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد: «بینى و بینکم کتاب اللّه و جدّى محمّد رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) اى قوم، براى چه خون مرا حلال مى ‌دانید؟ آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدّم در حقّ من و برادرم حسن (علیه السّلام)که فرمودند: «هذان سیّدا شباب اهل الجنّة»

در این هنگام که با آن قوم احتجاج مى ‌نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلى از اولاد خود که از شدّت تشنگى مى ‌گریست، حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود: «یا قوم، إن لم ترحمونى فارحموا هذا الطّفل: اى لشکر، اگر بر من رحم نمى‌کنید پس بر این طفل رحم کنید.»

پس مردى از ایشان تیرى به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین (علیه السّلام) شروع کردند به گریستن و فرمودند: «اى خدا، حکم کن بین ما و بین قومى که ما را خواندند که یارى کنند پس ما را کشتند، پس ندایى از آسمان آمد که یا حسین او را بگذار که از براى او دایه ‌اى در بهشت است.» (15)

در لهوف درباره شهادت طفل رضیع حضرت امام حسین (علیه السّلام) در واپسین لحظات زندگی ایشان چنین آمده است:

«چون حضرت امام حسین (علیه السّلام) قتلگاه جوانان و یارانش را نگریست، براى جنگ با دشمن با نفس نفیس خود عزیمت فرمود و ندا در داد: «آیا مدافعى هست که از حرم رسول اللَّه دفاع کند؟ آیا خداشناسى هست که در حقّ ما هراس خدا را در پیش گیرد؟ آیا فریادرسى هست که به امید رحمت خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یارى رساند؟» در این وقت ناله زنان بلند شد و امام به باب خیمه آمد و فرمود: خواهرم زینب، بچه کوچک‌ مرا بیاور تا با وى وداع کنم، امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن کاهل‌ تیرى انداخت که آن گلوگاه کودک را سوراخ کرد، امام به زینب فرمود: او را بگیر.» بعد خون صغیر را با دو کف دست بگرفت تا پر شدند و آن خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود: «چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد مى ‌آید.»

حضرت امام باقر (علیه السّلام) مى‌ فرماید: از آن خون قطره‌ اى به زمین فرود نیامد.

از طرق دیگر روایت شده که آن به عقل نزدیکتر است، چه زمان و موقعیت تودیع با کودک نبود زیرا امام به حرب و جنگ اشتغال داشت و همانا زینب خواهر امام (علیه السّلام) کودک را آورد و گفت: این طفل تو سه روز است که آب نیاشامیده، برایش آبى طلب کن.

امام (علیه السّلام) کودک را بر روى دست گرفت و فرمودند: «یا قوم قد قتلتم شیعتی و أهل بیتی و قد بقی هذا الطفل یتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء: اى قوم، شیعیان و اهل بیت مرا کشتید و فقط این طفل باقى مانده که از عطش به خود مى ‌پیچد، او را با شربتى از آب سیراب کنید.»

در بین سخنان امام مردى از دشمن تیرى انداخت که کودک را گلو برید و امام آنان را نفرینى کرد آن گونه که به دست مختار و دیگران گرفتار آمدند.»(16)

در بحارالانوار درباره شهادت طفل شیرخوار حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمده است:

«هنگامى که امام حسین (علیه السّلام) دچار مصیبت اهل بیت و فرزندان خود گردید و غیر از آن حضرت و زنان و کودکان کسى باقى نماند آن حضرت فرمود: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول اللَّه؟ هل من موحد یخاف اللَّه فینا؟ هل من مغیث یرجو اللَّه فی اغاثتنا؟ یعنى آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دفاع نماید؟ آیا یکتاپرستى هست که درباره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آیا فریادرسى هست که براى فریادرسى ما به خدا امیدوار باشد؟»

 ناگاه صداى زنان به واویلا بلند شد. حضرت امام حسین (علیه السلام) متوجه خیمه ‌ها شدند و فرمودند: کودک مرا که على نام دارد بیاورید تا با او وداع نمایم. آنان آن کودک را به آن حضرت دادند.

شیخ مفید می نویسد: امام حسین پسرش عبد اللَّه را خواست. همان طور که آن کودک را مى ‌بوسید می فرمود: واى بر این گروه در آن موقعى که جدت پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) خصم آنان باشد. همان طور که آن کودک در کنار حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود حرملة بن کاهل اسدى او را هدف تیر قرار داد و در آغوش پدرش شهیدش کرد. امام حسین (علیه السلام) خون گلوى آن کودک را می گرفت و به طرف آسمان مى ‌پاشید.

سید بن طاوس می گوید: حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: چون این مصیبت مرا خدا مى‌ بیند برایم قابل تحمل است. حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) می فرماید: یک قطره از آن خون به زمین بازنگشت.

نقل شده است که امام حسین (علیه السّلام) به آن کودک فرمودند: تو از بچه ناقه صالح کمتر نیستى. پروردگارا، اگر یارى کردن را از ما گرفته ‌اى پس این عمل را براى ما خیر و صلاح قرار بده.» (17)

در کتاب نفس المهموم مقتل کودک شیرخواره چنین نقل شده است:

مادرش رباب دختر امرء القیس بن عدى، دختر هند الهنود است. سیّد (ره) گوید: چون حسین (ع) کشته‌ هاى جوانان و دوستان خود را دید و دل بر شهادت نهاد و فریاد زد: آیا کسى هست از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتا‌پرستى هست که از خدا درباره ما بترسد؟ آیا دادرسى هست که براى خدا به داد ما برسد؟ آیا کسى به امید آنچه نزد خدا است به ما کمک مى‌دهد؟ آواز زنان به ناله بلند شد و او جلوى در خیمه آمد و به زینب گفت: کودک صغیرم را بده تا با او وداع کنم، او را گرفت و سر خم کرد تا او را ببوسد. حرملة بن کاهل اسدى تیر انداخت و بر گلوى آن طفل رسید و سر او را برید. شاعر خوش تعبیر کرده است:

         و منعطف اهوى لتقبیل طفله             فقبّل منه قبله السّهم منحرا

چون خم شد تا طفل خود را ببوسد، تیر پیش از وى گلویش را بوسیده بود.

 به حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: او را بگیر، کف را از خونش پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: چون خدا ناظر است، هر مصیبتى بر من آسان است.

از ازدى نقل شده است که عقبة بن بشیر اسدى از امام پنجم (علیه السّلام) روایت کرده است که حضرت (علیه السّلام) فرمودند: اى بنى اسد، ما در میان شما خونى داریم، گفتم: اى ابو جعفر، مرا در آن چه گناهى است؟ آن خون کدام است؟ فرمود: کودکى از حسین (علیه السّلام) را نزد او آوردند و در دامنش نهادند، یکى از شما بنى اسد تیرى زد و او را سر برید، حسین (علیه السّلام) خونش را گرفت و چون دو کفش پر شد، آن را به زمین ریخت سپس فرمودند: بار خدایا، اگر نصرت از آسمان را بر ما بستى، عوض بهترى به ما بده و از این‌ ستمکاران انتقام ما را بگیر. (18)

محمد علی قاضی طباطبایی گویا معتقد به شهادت سه کودک باشد که کتاب تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می نویسید:

«کلماتى که امام (علیه السّلام) بعد از تیر خوردن آن تازه مولود تکلم فرموده شباهت به آن کلمات که در موقع تیر خوردن عبد اللّه رضیع و على اصغر فرموده ندارد.»(19)

با توجه به گزارشاتی که در مقاتل آمده است برخی از پژوهشگران احتمال می دهند گزارش شهادت سه طفل کوچک از پسران حضرت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا به هم درآمیخته باشد. شیرخوار شش ماهه، طفلی که در ظهر روز عاشورا به دنیا آمده است و طفلی که حدود چهار تا شش سال داشته است.

استدلالهای ذکر شده برای شهادت طفلی سه تا شش ساله در روز عاشورا

برخی از نقلهای مقاتل درباره شهادت حضرت علی اصغر (علیه السّلام) و طفل تازه متولد شده به گونه ای است که برخی از محققان تصور کرده اند که بعضی از این گزارشات مربوط به طفلی سه تا شش ساله از فرزندان حضرت امام حسین (علیه السّلام) باید باشد که در هم آمیخته شده است و اغلب دو دلیل را برای این که برخی از گزارشات مربوط به طفل سه تا شش ساله است؛ بیان می نمایند.

دلیل اول: نقل قولها درباره شهادت کودکی در کنار خیمگاه در سه کتاب ارشاد، مثیر الاحزان و اعلام الوری طوری است که گویا حضرت امام حسین (علیه السّلام) در درب خیمگاه نشسته اند و کودک در آغوش حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) نشسته است یا به سمت حضرت (علیه السّلام) آمده است و استدلال می شود که کودک آنقدر بزرگ بوده است که در آغوش حضرت امام حسین (علیه السّلام) بنشیند و نشستن در آغوش برای نوزاد تازه به دنیا آمده یا طفل شیرخوار شش ماهه معنی ندارد.

در سطرهای بعد به گزارشهایی که در این سه مقتل آمده می پردازیم:

 در کتاب ارشاد شیخ مفید پس از شهادت حضرت قاسم بن حسن (علیه السّلام) درباره شهادت عبدالله بن حسین (علیه السّلام) چنین نگاشته شده است: «سپس آن حضرت بر در خیمه نشست، و فرزندش عبد اللَّه بن حسین که کودکى بود نزد او آمد آن حضرت او را در دامان خود نشانید، مردى از بنى اسد تیرى به سوى او پرتاب کرد که آن بچه را بکشت، حسین (علیه السّلام) خون آن کودک را در دست خود گرفت و چون دستش پر شد آن را بر زمین ریخت، سپس گفت: بار پروردگارا، اگر یارى از سمت آسمان را از ما گرفتی پس آنچه را بهتر است برای ما قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمکار بگیر سپس آن کودک را برداشت و آورد در کنار کشتگان از خاندان خویش نهاد.» (20)

در کتاب اعلام الوری بأعلام الهدی آمده است:

ثُمَّ جَلَسَ الْحُسَیْنُ أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِیَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِی أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَیْنُ مِنْ دَمِهِ مِلْ‌ءَ کَفِّهِ وَ صَبَّهُ عَلَى الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ رَبِّ إِنْ تَکُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ عِنْدَکَ فَاجْعَلْ ذَلِکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ وَ انْتَقِمْ مِنْ هَؤُلَاءِ الظَّالِمِینَ ثُمَ‌ حَوَّلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ.(21)

سید الشهداء (علیه السّلام) در کنار خیمه نشستند و پسرش عبدالله بن حسین را نزدش آوردند و آن کودک را در آغوش خود نشانیدند در این هنگام مردى از بنى اسد تیرى به طرف حضرت رها کرد تیر آمد به گلوى طفل شیر خوار رسید و سرش را برید، حضرت امام حسین (علیه السّلام) خون او را گرفتند و بر زمین ریختند پس از این فرمودند: خداوندا اگر مصلحت ما این است که اکنون ما را یارى نکنى عاقبت خیرى به ما مرحمت کن و از این ستمکاران انتقام ما را بگیر، بعد از این پیکر کودک شیرخوار را در میان شهداء گذاشتند.(22)

در مثیر الاحزان ابن نما حلی درباره شهادت طفلی در درب خیمگاه آمده است:

ثُمَّ تَقَدَّمَ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ دَعَا بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَجِی‌ءَ بِهِ لِیُوَدِّعَهُ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِی أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَیْنُ (ع) الدَّمَ بِکَفَّیْهِ حَتَّى امْتَلَأَتَا وَ رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ رَبِّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الظَّالِمِینَ. قَالَ الْبَاقِرُ (ع) فَلَمْ تَسْقُطْ مِنَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ حَمَلَهُ فَوَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِ بَیْتِهِ.(23)

حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) به درب خیمه آمد و پسرش عبدالله را برای وداع خواند آن طفل  به نزدش آمد مردی از بنی اسد تیری به سوی او افکند که به گلویش اصابت کرد و سرش را جدا کرد حضرت امام حسین (علیه السّلام) دو دستانش را از خون پر نمود و به سوی آسمان پاشید و سپس فرمودند: «پروردگارا اگر پیروزی از آسمان را از ما بازداشتی آنچه که بهتر و خیر است را برای ما قرار بده و انتقام ما را از این ظالمان بگیر.» حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: «از آن خون قطره یا بر زمین نیامد.» سپس حضرت امام حسین (علیه السّلام) طفل را بردند و در کنار دیگر شهدای اهل بیت قرار دادند.

در گزارشهای نقل شده در دو کتاب ارشاد و إعلام الورى بأعلام الهدى که احتمال شهادت طفلی سه تا شش ساله را تقویت نموده است تفاوت دیگری نیز مشاهده می شود. در این دو کتاب از بین مقاتل به اضافه تاریخ طبری (24) ذکر شده است که پس از اصابت تیر به گلوی طفل رضیع حضرت امام حسین (علیه السّلام) خون گلوی این طفل را بر زمین ریختند. در حالی که در اکثر مقاتل نقل شده است که خون را حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) به سمت آسمان ریخته اند و گویا در این کتابها به اشتباه چنین مطلبی نقل شده است. در گزارشهای معدودی نیز ذکر شده است که پیکر طفل را به خون آغشته نمودند.(25)

دلیل دوم: علت دومی که مبنی بر وجود کودک سه تا شش ساله استدلال می شود گزارشهایی است که از نماز خواندن حضرت امام حسین (علیه السّلام) بر کودک و به خاکسپاری او دلالت دارد. مانند نقلی که در الاحتجاج آمده است.(26) استدلال می شود که خواندن نماز بر کودک کمتر از شش سال واجب نیست اگرچه بعضی فتوا به استحباب آن داده اند. برخی از محققان خواندن نماز را بر طفلی که در درب خیمگاه به شهادت رسیده، منتفی می دانند.

در بسیاری از مقاتل همچنان که ذکر شد از تدفین طفل گزارشی نرسیده است که بدان سبب حضرت امام حسین (علیه السّلام) بر پیکر طفل نماز بخوانند و فقط بیان شده است که حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) پیکر طفل را در کنار شهدای اهل بیت (علیهم السّلام) نهادند.

نقل شده است که حضرت سکینه خاتون وقتی در قتلگاه مدهوش بر روی پیکر پدر افتاده بودند از گلوی بریده شنیدند که می فرمودند:

شیعَتی  ما  إِنْ‌  شَـرْبْتُمْ‌  مــاءَ عَذْبٍ‌                     فَاذْکُرُونی أَوْ مَرَرْتُمْ‌ بِغَریبٍ‌ أَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی

لَیْتَکُمْ‌ فی یَوْمِ‌ عاشُورا جَمیعا تَنْظُرُونی                    کَیْفَ‌ أَسْتَـسْقی لِطِفْلی ثُمَّ‌ هُمْ‌ لَمْ‌ یَرْحَـمُونی

اى شیعیان من، اگر آب گوار آشامیدید، از تشنگى من یاد نمایید؛ اگر از نزد غریبى یا شهیدى بگذرید بر من ندبه و زارى نمایید.

 کاش همگی شما در روز عاشورا می دید که چگونه از لشکر کفّار براى طفل تشنه خود آب طلب  ‌نمودم و ایشان بر من رحم نکردند. (27)

پانویسها

(1) التّاریخ الیعقوبی، جلد2 ، صفحه 245 – ترجمه تاریخ یعقوبی، جلد 2، 181-  ذخیرة الدّارین، الحائری، صفحه 305 - پژوهشى پیرامون شهداى کربلا، صفحه 235

به نقل از موسوعة الامام الحسین (علیه‌السلام): التّاریخ الیعقوبی، جلد2 ، صفحه231 -  تسمیة من قتل، صفحه150 به نقل از آن الأمالی، الشّجری، جلد 1، صفحه 170 - الحدائق الوردیّة، جلد1، صفحه 120 - ذخیرة الدّارین، جلد1، صفحه 161به نقل از آن وسیلة الدّارین، صفحه 280 - معالی السّبطین، جلد 1، صفحه 428- 427 - العیون العبرى، صفحه 174

(2) ذخیرة الدّارین، صفحه 305 - پژوهشى پیرامون شهداى کربلا، صفحه 235

به نقل از موسوعة الامام الحسین(علیه‌السلام): ذخیرة الدّارین، جلد 1، صفحه 161 به نقل از آن وسیلة الدّارین، صفحه 280 - معالی السّبطین، المازندرانی، جلد 1، صفحه 428- 427 - العیون العبرى، صفحه 174

(3) فاطمه دختر امام حسین (ع)، صفحه 25

(4) ذخیرة الدّارین، صفحه 305 - پژوهشى پیرامون شهداى کربلا، صفحه 235

به نقل از موسوعة الامام الحسین(علیه‌السلام): ذخیرة الدّارین، جلد 1، صفحه 161 به نقل از آن وسیلة الدّارین، صفحه280 - در معالی السبطین قاتل فقط عبداللَّه بن عقبة الغنویّ ذکر شده است.

(5) تسمیة من قتل، صفحه150به نقل از آن الأمالی، الشّجری، جلد 1، صفحه 170 - الحدائق الوردیّه، جلد 1، صفحه 120

(6) بحار الانوار، جلد 98، صفحه 270

(7) الإقبال بالأعمال الحسنة، جلد ‌3 ، صفحه 71

(8) موسوعة الامام الحسین (علیه‌السلام)، جلد‌13، صفحه 56 به نقل از العیون العبرى، صفحه 174

(9) تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، صفحه 371 – 370

(10) لهوف، صفحه 150

(11) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه نفس المهموم، صفحه 442 به نقل از در «تذکره» از هشام بن محمد کلبى

(12) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه نفس المهموم، صفحه 441 - منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام(فارسى)، جلد ‌2، صفحه 892 – 891 – لهوف، صفحه 150

(13) تاریخ ‌یعقوبى، جلد ‌2، صفحه182 – 181

(14) تاریخ‌ یعقوبى، جلد ‌2، صفحه 182 – 181

(15) منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام، جلد ‌2، صفحه 892 – 891

(16) لهوف، صفحه 151 – 149

(17) زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 70 – 69

(18) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه نفس المهموم، ص: 442 – 440 - تاریخ‌الطبری، جلد ‌7، صفحه 3056

(19) تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، صفحه 371

(20) الإرشاد، جلد2‌، صفحه 112

(21) إعلام الورى بأعلام الهدى، صفحه 248

(22) زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، صفحه 347

(23) مثیر الأحزان، صفحه 70   

(24) تاریخ‌الطبری، جلد ‌7، صفحه 3055

(25) تاریخ‌یعقوبى، جلد ‌2، صفحه182

(26) الإحتجاج، جلد ‌2، صفحه 99

(27) محن الابرار، صفحه 1013

منابع

- الإحتجاج، احمد بن على طبرسى،‌ مترجم بهراد جعفرى، تهران‌، اسلامیه‌، 1381 ش‌.

- الإرشاد، محمد بن محمد مفید، ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، بى تا.

- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، 1جلد، تهران، اسلامیه، چاپ: سوم، 1390ق.

- الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فى السنة، على بن موسى ابن طاووس، 3جلد، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ: اول، 1376ش.

- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ: دوم، 1403 ق.

- پژوهشى پیرامون شهداى کربلا، مولفا‌ن‌: ابوالقا‌سم‌ شا‌کر، عبدالحسین‌ بینش‌، سعید جمشیدی، قم، یاقوت، 1381

- تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى، بیروت، دار صادر، بی تا

- تاریخ طبرى (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبرى، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387/1967

- تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375

- تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران ، علمى و فرهنگى ، چاپ ششم ، 1371ش.

- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، محمد علی قاضی طباطبایی، تهران، سازمان چاپ و نشر، 1384 ش.

- در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم‌)، شیخ عباس قمى، مترجم محمد باقر کمره ‌اى‌، قم، مسجد جمکران‌، 1381 ش‌.

- ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین علیه السلام و اصحابه، عبدالمجید بن محمد رضا حسینی حائری شیرازی، قم، زمزم هدایت، بی تا

- زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام(ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى،1جلد، تهران، اسلامیه، چاپ: اول، 1390 ق.

- زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، 1جلد، تهران، اسلامیه، چاپ: سوم، 1364 ش.

- فاطمه دختر امام حسین (ع)، احمد صادقی اردستانی، تهران، مطهر، 1378ش.

- لهوف، على بن موسى ابن طاووس،  ترجمه میر ابو طالبى، 1جلد، قم، دلیل ما، چاپ: اول، 1380ش.

- مثیر الأحزان، احمد بن محمد ابن فهد حلی، جعفر بن محمد ابن نما، قم، مدرسه الامام المهدی (علیه السّلام)، 1406ق. 

- محن الابرار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، مترجم: حسن بن عبدالله هشترودی تبریزی، محقق: علی اکبر رنجبران تهرانی، تهران، آرام دل، 1389ش.

- منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام، حاج شیخ عباس قمی، قم، دلیل، 1379ش.

- موسوعة الامام الحسین (علیه‌السلام)، گروهى از نویسندگان، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى، چاپ اول، 1378ش.

 

نظر شما