به گزارش خبرگزاری برنا از قم، دستهایش را حتی از جیبش در نمیآورد و شرمنده بود که شب عملیات، باهم دستهایشان را حنا بسته بودند، ولی او ناکام مانده بود! علیرضا خجالتزده زنعمویش بود که دو پسرش شهید شدند و او هنوز زنده است. رفیق صمیمی پسر نابینای روستا، با موهای بور و چشمان سبز، مشروط به این ازدواج کرد که به تکلیف پاسداریاش خدشهای وارد نشود. در عملیات بدر وقتی بالاجبار منطقه تخلیه شد و برگشتند، همه ناراحت بودند اما آقا علیرضا در اوج خستگی، شاد و سرحال بود و میگفت: «اخوی کجایی؟ بلند شو بی خیال، ما برای انجام تکلیف اومدیم، هرچی خدا بخاد همون میشه».
وقتی آقا علیرضا سرباز عراقی را اسیر کرده بود دیدم سرباز عراقی متعجب به او خیره شده، پرسیدم چه شده؟ میگفت هنوز باورم نمیشود این بچههای کوچک ما را با این هیکلهای بزرگ اسیر کردهاند...
آقا علیرضا محمدی فردویی جانشین 25 ساله گردان ادوات لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) که سال 60 لباس سبز سپاه را بر تن کرد و با فرمان امام(ره) به جبهه رفت، 25 بهمن 64 در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو به شهادت رسید.
آقاعلیرضا در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قطعه 8، ردیف 7، شماره 221 میزبان مهمانان شهداست.
#کنگره_شهدای_قم
#٢٧_آبان