به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ بسیاری از زنان هنگامی که حس میکنند زندگی مشترک شان به بن بست رسیده است و دیگر راهی برای ادامه زندگی با شوهر خویش ندارد به این فکر می افتند که آیا با داشتن فرزند باید طلاق بگیرند یا هم چنان در آن زندگی بمانند.
طلاق گرفتن هرگز آسان نیست، به ویژه زمانیکه فرزندان درگیرند. اگر زندگی زناشویی به یک زندگی نا به سامان تبدیل شده است، بسیاری از والدین بر این باورند که ماندن با هم بخاطر فرزندان میتواند بیشتر از آنکه به نفع آنها باشد به آنها آسیب برساند. در هر صورت، اگر هنوز امیدی به بقای رابطه زناشویی وجود داشته باشد، والدین مایل باشند که برای بهبود بخشیدن به رابطه خویش سعی کنند، فرزندان نیز میتوانند از در کنار هم ماندن نهاد خانواده، بسیار سود ببرند. والدین باید شرایط منحصر به فرد خویش را در نظر گرفته و مشخص کنند که کدام انتخاب بهترین اثر را برای خانواده خواهد داشت.
نگار معظمزاده، روانشناس، در رابطه با این مبحث که عملکرد والدین در طلاق چه تاثیری روی فرزندان دارد؟ گفت: پدر و مادری که زندگی را با نزاع ادامه میدهند احتمالا طلاق و مسئله حضانت را هم با درگیری ادامه میدهند. همین رفتار هم صدمات جبران ناپذیری روی فرزند میگذارد. به دلیل آن که والدین در این شرایط توجهی به نیاز کودکان ندارند و صرفا به دنبال پیروزی و خاتمه دعوا به نفع خود هستند. به احتمال زیاد این وضعیت در ملاقاتهای پس از طلاق هم ادامه پیدا میکند. بدین ترتیب در این شرایط عملا جدا شدن یا نشدن پدر و مادر تاثیری در شرایط فرزندان ندارد.
او ادامه داد: در نتیجه پدر و مادر باید در موضوع طلاق، منطقی، باملاحظه و هوشمندانه عمل کنند تا دنیای متفاوتی برای فرزندان ایجاد کنند. این که والدین چه طور و چه موقع موضوع طلاق را برای فرزندانشان توضیح دهند تأثیر چشمگیر در پذیرش این مسئله توسط فرزندان دارد. بدین ترتیب آینده فرزندان متعلق به نوع عملکرد والدین در موضوع طلاق است. اگر والدین در موضوع طلاق، هوشمندانه و منطقی عمل کنند، طلاق دیگر تبدیل به بحرانی تلخ و نابود کننده برای آنها و فرزندانشان نمیشود.
این روانشناس در رابطه با این موضوع که بر اساس بسیاری از باورهای موجود درون اجتماع ازدواج با فرزندان طلاق را مذموم میدانند، اظهار کرد: اصطلاح فرزند طلاق دارای بار منفی است. بسیاری از والدین فرزندان خویش را از ارتباط با افرادی که فرزند طلاق هستند منع می کنند. خیلیها معتقدند زندگی فرزندان طلاق قطعاً منجر به جدایی و طلاق می شود. این اشخاص طلاق را یک ننگ و علامت شکست میدانند. آنها فکر می کنند کسی که فرزند طلاق است، قطعاً در زندگی خویش انسانی شکست خورده و ناموفق است.
معظمزاده افزود: تمام این تصورات میتواند درست باشد. ولی نمیتوان در مورد آنها نظر قطعی داد. همانطور که اشاره شد عملکرد والدین در مسئله طلاق بسیار حیاتی و تعیین کننده است. بنابراین درصورتی که طلاق درست انجام شده باشد، نباید آن را بعنوان یک بحران تلخ و نابود کننده به حساب آورد. پس سعی کنیم با شنیدن واژه طلاق روی افراد دیگر برچسب نزنیم و آن فرزندان طلاق را افرادی از پیش شکست خورده تصور نکنیم.
این پژوهشگر با بیان اینکه جدایی پدر و مادر برای کودک همیشه سخت نیست، عنوان کرد: تنشهای شدید و دائمی، خوش آیند هیچ انسان بزرگ سال یا خردسالی نیست. هر انسان سالمی ترجیح میدهد از این شرایط خارج شود. بسیاری از آسیبهایی که فرزندان طلاق از جدایی پدر و مادرشان میبینند نه به خاطر این است که چرا پدر و مادر از هم جدا شدهاند آنها نمیگویند ای کاش پدر و مادر هرطور شده باهم زندگی میکردند. حسرت بزرگ بچهها این است که به چه دلیل این تنشها وجود دارند و چرا پدر و مادر خوشحالی ندارند.
وی در پاسخ به این سوال که والدین در خصوص طلاق باید به چه شیوهای تصمیم بگیرند؟ بیان کرد: هیچ کارشناس حوزه خانواده به شما توصیه نمیکند با وجود خشونتهای رایج در خانواده رابطه زناشوییتان را به خاطر کودکان حفظ کنید. در شرایطی که شما تحت خشونت خانگی قرار دارید تصمیم برای جدایی تلاشی جدی به خاطر بچههاست. یکی از دلایلی که بسیاری از زنها و مردها رابطه زناشویی را به بهانه بچهها ادامه میدهند این است که امید به اصلاح و تغییر شریک زندگیشان دارند. رفتارهای خشونت آمیز میتوانند اصلاح شوند. ولی معمولاً به ندرت اشخاص خودشان را تغییر میدهند. بدین ترتیب اگر خشونت بسیار گسترده است، سعی برای تصحیح نتیجهای نداده است بهترین تصمیمی که میتوانید برای زندگی خودتان و فرزندانتان بگیرید تصمیم و اقدام فوری برای جدایی است.
این روانشناس معتقد است جدایی والدین برای فرزندان همواره همراه با معایب نیست، تصریح کرد: برخی از متخصصان خانواده بر این باورند که یکی از جدیترین خطرها برای فزرندانی که در خانوادهای پر از خشم، سرخوردگی و درد زندگی میکنند این است که مهارتهای نامناسب زندگی خانوادگی را یاد گرفته و به نسل بعدی منتقل میکنند. والدینی که نمیتوانند تضادهای خویش را شناسایی و آنها را حل کنند و یا این که یکی از آنها با شیوه فرزندپروری دیگری مخالف است، باعث ایجاد تأثیرات بد روی کودک میشوند.
معظمزاده با اشاره به این موضوع که جدایی والدین در خانوادههایی پر از خشم میتواند از خطر نادیده گرفته شدن فرزند جلوگیری کند، خاطرنشان کرد: در خانوادههایی که والدین درگیر مشکلات فردی خویش هستند، فرزندانشان با خطر نادیده گرفته شدن روبرو میشوند. این غفلت میتواند فیزیکی، نگذاشتن وقت کافی برای غذای سالم فرزندان شان یا احساسی والدینی که با هم در رویدادهای مهم فرزندانشان شرکت نمیکنند) باشد.
او ادامه داد: اگر والدین نتوانند با هم و بهصورت تأثیرگذاری بعنوان پدر و مادر زندگی کنند یا درصورتی که احساس می کنند تربیت فرزندان در دو خانواده بهتر انجام می شود، طلاق گزینه بهتری خواهد بود و این مسئله بخاطر فرزندان نباید به تعویق انداخته شود.
این روانشناس در پایان تاکید کرد: تحقیقات ماویس هترینگتون و جان کلی نشان می دهد که نزدیک به ۸۰% از همه فرزندان طلاق، شبیه فرزندانی که در خانواده های سالم بزرگ شده اند، خوشحال و موفق هستند؛ بنابراین اگر طلاق و همکاری والدین بعد از آن درست انجام گیرد ، فرزندان میتوانند موفق باشند. چالش کلیدی در این است که اطمینان حاصل شود که پدر و هم مادر میتوانند به خاطر فرزندانشان با یکدیگر همکاری کنند و بطور موثری به تربیت آن ها بپردازند. چنین نگرش و تعهدی، سختی فرآیند طلاق را کم تر کرده و بیش تر تربیت موفق فرزندان را محقق می کند.