به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ وقایع داستان در آمریکاى جنوبى اتفاق مىافتد، در دورانى که هوانوردى تجارى کارى قهرمانانه بود. اگزوپرى، که خود در ١٩٢٩ مدیر پست هوایى آرژانتین بود، در این رمان، گذران زندگى رئیس یک شرکت پست هوایى، به نام ریویر ، و گروه خلبانانش را شرح مىدهد. هدف اصلى که ریویر، شخصیت اصلى رمان، براى خود تعیین کرده است عبارت است از اثبات این موضوع که براى رساندن محمولههاى پستى، هواپیما وسیلۀ نقلیهاى است سریعتر از قطار؛ به این شرط که خلبانان وادار به کار بسیار خطرناک پرواز شبانه شوند تا به این ترتیب، زمان صرفهجویى شده در روز، در شب از دست نرود.
این گزارش سنت اگزوپرى دربارۀ زندگى خلبانان شرکتهاى خطوط هواپیمایى، نشان مىدهد که چگونه سنت اگزوپرى و رفیقان هوانوردش حاضر بودند که از تمام دلبستگیهاى زندگى فردى خود دست بشویند تا از آرمانى دفاع کنند که به دیدۀ آنان حقانیت داشت.
در این کتاب، سنت اگزوپرى دو نوع انسان را توصیف مىکند: رئیس، کسى که ارادهها را آب دیده مىکند؛ و زیردست، کسى که با پذیرفتن مخاطرات حرفهاى، که خود انتخاب کرده است، دستورها را اجرا مىکند. رابطۀ میان این دو، رابطۀ ارباب با بردۀ خود نیست؛ بلکه رابطۀ انسانى است با انسانى دیگر، زیرا آزادى براى آن دو عبارت از پذیرش تام یک اجبار و گردن نهادن به یک وظیفه است. با پایبندى به این اجبار است که آنها از عظمت خود آگاه مىشوند و در خلال عمل است که قادرند اهمیت وظیفه را درک کنند، آنگاه که عمل متوجه هدفى است که انسان بیرون از خود براى خویش تعیین کرده است.
در ۱۹۳۳ فیلمی به کارگردانی کلارنس براون و بازی کلارک گیبل، هلن هیز، میرنا لوی، جان باریمور، لیونل باریمور و رابرت مونتگومری ساخته شد.
کتاب «پرواز شبانه» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری با ترجمه پرویز داریوش، در قالب یازدهمین عنوان مجموعه داستانهای خارجی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
آندره ژید در مقدمهای که بر این اثر نوشته، میگوید:
پروازشبانه، نه عاری از رفتارهای انسانگرایانه که مزین به حسنی فراانسانی است. گمان میبرم آنچه بویژه دراین داستان تکاندهنده برایم خوشایند است، اصالت اوست. ما نمونههای بسیاری از ضعفها، بیقیدیها و وتباهیهای آدمی را دیدهایم و ادبیات امروز ما درافشاکردن مواردی چنین ماهر است؛ اما این درگذشتن از خود مستلزم ارادهای توانمند است و ما نیاز مبرم داریم که برایمان نمایانده شود.
بخشهایی از کتاب:
در هر جمعی، افرادی مشخص وجود دارند که دقیقا مثل سایرین به نظر می آیند، در حالی که حامل پیام های شگفت انگیزی هستند.
گرچه زندگی انسان ممکن است گرانبهاترین چیز روی زمین باشد، ما همیشه جوری رفتار می کنیم انگار که چیزی باارزش تر از زندگی انسان وجود دارد.
ما برای جاودانگی دعا نمی کنیم، بلکه فقط برای ندیدن این که کارهایمان و همه چیز ناگهان بی معنی شوند، این کار را انجام می دهیم؛ چرا که آن وقت، پوچی مطلق همه چیز، خودش را آشکار می کند.