«احمد مازنی»، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس دهم، در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا در رابطه با «ضرورت گفت و گوی ملی» گفت: جامعه به گفت و گو نیاز دارد و جای تأسف است که در این چند سال اخیر گروه های مختلف سیاسی_ اجتماعی مسائل خود را کمتر از طریق گفتگو حل میکنند. متاسفانه گروه ها از روش های دیگری مانند استفاده از قدرت، امکانات و در قالب خطبهها و سخنرانیها با یک دیگر حرف می زنند، کمتر دیده شده که چهره به چهره با هم گفتگو کنند.
او ادامه داد: تا زمانی که به این نتیجه نرسیم که گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی با هم گفتگو کنند تا از دل گفتگو حقیقت ها کشف شود به رشد و توسعه متوازن نخواهیم رسید و موجبات بی اعتمادی و کاهش سرمایه اجتماعی فراهم می شود. (فعلا) بنا ندارم در مورد انتخابات دوم اسفند 98 صحبت کنم اما مشارکت پایین در سطح شهر و کلان شهرها حاکی از فقدان گفتگو در جامعه ایران، نخبگان و فعالان سیاسی ایران بود. خوشبختانه در ایام تعطیلی عید و خانهنشینی الزامی معطوف به کرونا، توفیق یافتم مطالعاتی داشته باشم. از قضا این مطالعات عموما مربوط به گفتگو بود. یکی از آن کتابها «راه دشوار آزادی» خاطرات نلسون ماندلاست؛ ماندلا رهبر کنگره ملی آفریقای جنوبی 27 سال در زندان بود و چند دهه، سیاه پوستان به صورت مسلحانه حتی با جنگ و خونریزی برای به دست آوردن حداقل حقوق انسانی، مبارزه کردند اما بعد از این همه سال جنگ و نزاع و قتل که بین سیاه پوستان و سفید پوستان اتفاق افتاد و بعد از 27 سال زندان در نهایت هم سفیدپوستان هم سیاه پوستان به این نتیجه رسیدند که باید با هم گفتگو کنند. باید از تجربه کشورهای دیگر استفاده کنیم.
او اضافه کرد: ماندلا و دکلرک، رئیس جمهور سفید پوست کشور آفریقای جنوبی، بالاخره به این نتیجه رسیدند که براساس قانون اساسی جدید و براساس مراجعه به آرای مردم، کشورشان را اداره کنند و مشکل آپارتاید و نژادپرستی که منجر به تحریم خارجی شده بود را با گفتگو حل کنند. در سایر مطالعاتم احساس کردم در داخل کشور اظهارنظرهای مطرح شده درباره گفتگو حاکی از این است که زمینه گفتگو فراهم است و افراد علاقمند هستند که مسائل کشور از طریق گفتگو حل شود از جمله مطلبی از جناب خسرو پناه خواندم که از فقدان فرهنگ گفتگو بین اصول گرایان و به تعبیر خودشان، گفتمان انقلابی گله مند بود. همچنین درون گفتمان اصلاحطلبی هم باز گفتگوی تاجزاده و کرباسچی را دیدم که به نظر من ورود خوبی بود.
مازنی اظهار کرد: توصیه می کنم اصلاحطلبان گفتگوی درون گفتمانی را هر چه زودتر آغاز کنند و یا آنچه که بعضا شروع کردند، آن را ادامه دهند و چارچوبهای مشخصی برای این گفتگو تعریف کنند و آسیبهای موجود در حوزه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و روابط بینالملل را شناسایی و موضوعات و دستور کارهای مشخصی را تعریف کنند. نقطه ضعفها و نقطههای قوت جبهه اصلاحات را به بحث بگذارند. درون جبهه اصولگرایی و سایر گفتمانهایی که به ایران و انقلاب و تمامیت ارضی کشور و حل مشکلات کشور اعتقاد دارند، آنها هم به نوعی در درون خودشان گفتگو را آغاز کنند و گفتگوی ملی بین جریانهای سیاسی مختلف، شکل بگیرد.
او در پاسخ به این سوال که گفتگوی ملی در چه مرحلهای است، گفت: تا قبل از انتخابات، جلسات منظم خارج از مجلس تحت عنوان شورای گفتگوی ملی برگزار می شد و اولین خروجی آن میثاقنامه انتخاباتی با تاکید بر منافع ملی بود که برای مقامات ارسال کردیم و در رسانهها منتشر شد و برای احزاب هم فرستادیم. یک مجمع گفتگوی ملی در پارلمان داشتیم که آن هم جلساتش تشکیل شد، بعد از انتخابات با معضل تعطیلی مجلس مواجه شدیم که به علت بحث مقابله با کرونا جلسات برگزار نشد اما با بعضی از دوستانی که قبل از انتخابات مرتبط بودیم، تماس گرفتم . احساس کردم دوستان جبهه اصولگرایی نیز همچنان علاقمند هستند که گفتگوی ملی، ادامه پیدا کند ولی اینکه ستاد ملی مبارزه با کرونا، این وضعیت را تا چه زمانی با این محدودیت ها ادامه بدهد در شیوه پیگیری تاثیر دارد. اما اگر کرونا ادامه پیدا کند به صورت مجازی و از طریق ویدیو کنفرانس ها پیش می رویم. اگر هم شرایط برای جلسات حضوری فراهم شود، بنای ما این است که این جلسات را ادامه دهیم و بحث گفتگوی ملی را دنبال کنیم.
عضو کمیسیون فرهنگی با تاکید بر اهمیت گفتگوی ملی گفت: گفتوگوی ملی مربوط به کسانی است که نسبت به سرنوشت ایران، اعتقادات و باورهای دینی مردم نگران هستند. گفتگوی ملی یک پروژه نیست، پروسه است. اولین مسأله این است که مفهوم گفتگو تبیین شود یعنی همه ما گفتگو را بشناسیم. در مواردی احساس کردم که گفتگو با مناظره، مجادله و مذاکره و... اشتباه گرفته شده در حالی که گفتگو برای کشف حقیقت است. در مناظره مصطلح طرفین دنبال مچ گیری هستند، ممکن است دو رقیب به دنبال این باشند که از سوال طرف مقابل اشکالی بگیرند تا در پاسخ دادن، او را محکوم کنند و یا در مذاکرات ممکن است منفعتی بین طرفین باشد که بخواهند بر سر آن با هم مذاکره کنند ولی در گفتگو، هدف کشف حقیقت است. یعنی با هم سخن می گویندتا حقیقت کشف شود و اگر حقیقت در طرف مقابل بود، بپذیرند.
او اضافه کرد: نمونهای را مثال می زنم. در اوایل انقلاب جلسات بحث و گفتگو در تلویزیون پخش می شد که در یک طرف شهید بهشتی بودند و شخصیت های دینی و انقلابی مثل ایشان و در طرف مقابل، شخصیت های ملی، ملی، مذهبی و مارکسیست بودند. و از آن گفتگوها خاطرهای که ثبت شد، بحث تعهد و تخصص بود که تعهد اولویت دارد یا تخصص. مثلا بخواهیم یک مقامی را به منصبی منصوب کنیم، این تعهد انقلابی و ایمانش مهمتر است یا تخصصش در آن کار، مرحوم بازرگان معتقد بود که تخصص اولویت دارد و مرحوم بهشتی معتقد به تعهد بود. آقای بازرگان از آقای بهشتی سوال کردند و گفتند اگر در جاده وسیله نقلیه شما خراب شود (نقل به مضمون) بعد یک نفر آدم متدین و مومنی پیدا شود که خیلی از تعمیر ماشین سر در نیاورد و یک نفر هم پیدا شود که میتواند ماشین را تعمیر کند، اما خیلی اهل نماز و...نباشد شما ماشین را دست چه کسی میدهید؟ به آدم نمازخوان بیاطلاع از تعمیر ماشین میدهید یا به آن آدم تعمیرکاری که به فن تعمیر ماشین آشنایی دارد اما ممکن است نمازش مثلا قضا شود؟ آقای بهشتی دستش را بلند کردند و گفتند من تسلیم شدم. گفتگو یعنی این. ممکن است با هر کسی در جبهه اصلاحطلبی بحث کنیم و در طرف مقابل در جبهه اصولگرایی به این نتیجه برسیم که برادر و خواهر رقیب ما در جبهه اصولگرایی حرف درستی میزند بنابراین ما باید بپذیریم که مثلا در اینجا اشتباه کردیم عکسش هم همینطور، این مفهوم گفتگو است.
او ادامه داد: قدم بعدی ضرورت گفتگو است. این طور نباشد که بعضی افراد که در حوزه قدرت نیستند بگویند ما به گفتگو نیاز نداریم و کسانی که در قدرت هستند، نیاز به گفتگو دارند. مناظره ای بین آقای دکتر سروش و فرخ نگهدار در یکی از شبکه های خارجی پخش شده بود که اخیرا گوش کردم. دکتر سروش در برنامه تلویزیونی سال های اول انقلاب کنار آیتالله مصباح در جبهه انقلاب و مذهبی بودند و فرخ نگهدار به عنوان فدایی خلق و کمونیست در کنار احسان طبری از تئوریسین های بزرگ حزب توده بود، الان هر دو به سن بالایی رسیدند. در آن برنامه دیدم که گفتگو کردند و فرخ نگهدار اینجا نقلی میکند از شهید بهشتی. او به نقل از شهید بهشتی میگوید: مرحوم دکتر بهشتی میگفت من طرفدار این هستم که جریانهای مختلف داخل کشور با هم گفتگو کنند و جمهوری اسلامی و نظام برخواسته از انقلاب آرام آرام شکل گیرد و استمرار پیدا کند و میگفت شهید بهشتی گفته است که دنبال این بوده که مسعود رجوی و بنی صدر در آن برنامه تلویزیونی گفتگو کنند و بعد معلوم شد رجوی اعتقادی به گفتگو نداشت و تندروی آنها منجر به ترورهای سال 60 و بعد هم بقیه مشکلات شد. شهید بهشتی در اوج قدرت، معتقد بود که ما باید حتی با کسانی که مبانی اعتقادی ما را قبول ندارند، گفتگو کنیم مثل احسان طبری، فرخ نگهدار و کمونیست ها. الان به کجا رسیدیم به دلیل اینکه من نماینده مجلس هستم و در موضع قدرت هستم نیاز ندارم با کسی که نماینده نیست، گفتگو کنم. در حالی که اگر با هم گفتگو کنیم مسایل مشترک مردم و کشور را می توانیم با کمک هم حل کنیم. این عضو کمیسیون فرهنگی گفت: اتفاقا ما اصلاحطلبان در دورانی که در اوج اقتدار بودیم در مجلس دهم گفتگو را مطرح کردیم و بعضی از دوستان اصولگرا این را تحسین میکردند و میگفتند ما را هم شریک کار خودتان حساب کنید.
او با اشاره به مجلس یازدهم گفت: توصیهام به دوستان مجلس یازدهم این است که گفتگوی ملی را دنبال کنند، ما هم کمک می کنیم و همچنین به سایر کسانی که در حوزه قدرت هستند. مسأله اول فهم مشترک از گفتگو است و مسأله دوم ضرورت گفتگو و مسأله سوم اراده لازم برای گفتگو است. گامهایی برداشته شده اما متأسفانه عناصر افراطی در کار گفتگوی جریان های سیاسی و بخش های مختلفی که درون نظام جمهوری اسلامی هستند، اخلال ایجاد می کنند. این عزیزان راضی نیستند که بعضی از این گفتگوها علنی شود ولی استنباط ما این است که هم در فهم گفتگو و هم در ضرورت گفتگو و اراده گفتگو تا حد زیادی پیش رفتیم ولی پروسهای است که باید با حوصله و صبوری دنبال کنیم و برسیم به این مسأله که، راه حل اساسی ما، فقط گفتگو است.