اهداف و رسالتهایی که پس از انقلاب اسلامی برای نظام تعلیم و تربیت طراحی شد کار دشواری است. یکی از مهمترین دستاوردهای نظام تعلیم و تربیت پوشش ۹۸ درصدی آموزش در مقطع ابتدایی و ۸۰ درصدی متوسطه اول است که سبب ایجاد مدارس روستایی، عشایری، چندپایه و حتی مدارس زیر ۱۰ نفر دانشآموز شده است. مدرسه با جمعیت دانشآموزی زیر ۱۰ نفر یکی از افتخارات جمهوری اسلامی ایران است که برای حتی یک دانشآموز امکانات آموزش فراهم میکند. اما این موضوع به نوبه خود در مسیر تصمیمگیری چالشزاست. لذا تصمیمگیری در اکوسیستم آموزش و پرورش با توجه به اثرات عمیق آن در سنوات آتی و پیوستگی آموزش و پرورش به آموزش عالی کار دشواری است.
مهارتآموزی زیستی
تعمیم امر آموزش از مجرای انتقال اطلاعات به علم زندگی، درهمتنیدگی آن را با همه ابعاد زندگی اجتماعی هویدا میکند. آموزش فرآیندی است که منجر به تغییر نگرش و طبیعتاً تغییر رفتار میشود. در نگاههای نوین به آموزش و پرورش آن را به عنوان ابزاری برای زیستن معرفی میکنند. بدیهی است که زیستن فقط با انتقال داده و اطلاعات حاصل نخواهد شد. کارکردهای مدرسه فراتر از این مقوله است، اجتماعیسازی، اجتماعپذیری و آموزش مهارتهای لازم برای زیستن درعرصه پرچالش قرن بیست ویکم از جمله کارکردهای مدرسه است. لذا خلاصه کردن کارکرد مدرسه به انتقال اطلاعات علمی و غفلت از توجه به موضوعات تربیتی و مهارتی سبب خواهد شد فرزندان ما در آینده از نقصان آنها آسیب ببینند. مدرسه فقط مکان انتقال علم و محفوظات نیست، محل انتقال ارزشهای یک نسل (نسل والدین، نسل معلمان) به یک نسل نوخاسته نیز هست. ما باید ارزش زندگی را به نسل جدید بیاموزیم اما کرونا شرایطی فراهم کرده که زندگی را از نو بیاموزیم، این بدان معناست که همه «همشاگردی» هستیم در مدرسه نوین زندگی. برنامه درسی رسمی مدرسه از طریق رسانههای مختلف قابل انتقال است اما آموزش مهارتهای لازم برای زیستن از جمله مواردی هستند که باید در محیط کلاس و از کنار هم قرار گرفتن دانشآموزان حاصل شود. توجه به برنامه درسی غیررسمی و همچنین توجه به برنامه درسی پنهان که حاصل تعامل دانشآموزان با یکدیگر و با محیط است، باید در کلاس و مدرسه آموزش داده شود.
امسال اما با بازگشایی مدارس در نیمه شهریور و در میانه مصاف ملی و بینالمللی با کرونا، خاصترین سال تحصیلی تاریخ معاصر ایران را تجربه میکنیم. خاص به دلیل همان ویژگی انتخاب استراتژی در گستره جغرافیایی و پراکندگی جمعیتی ایران و نیز تلفیق تجربههای جهانی با مقتضیات ملی و اینکه ما هم در قاب جهانی بخشی از تجربه انسانی در مواجهه با پدیده اجتماعات ناگزیر دوره کرونا هستیم و هر نوع تصمیمی علاوه بر تبعات داخلی آنکه پاسخگویی و حفاظت از جان و سلامت مردم است، در نظرگاه جهانی نیز مورد قیاس و سنجش قرار میگیرد. در مقیاس جهانی آنچه در حال تجربه است، نه یک الگو که در مقام یک آزمون است. از بازگشایی سراسری و حضوری در چین و آلمان تا کلاسهای آنلاین در برخی ایالات امریکا. طبیعی بود که در ایران هم باید به چالش آغاز سال تحصیلی میرفتیم و به دلیل نوسان شرایط بسته به قرمز یا زرد و سفید بودن استانها، باید انتخابی متناسب با شرایط محیطی و اقتضائات ملی انجام میشد. بدیهی است که هیچ آموزشی جایگزین آموزش حضوری نخواهد بود چرا که کارکردهای مدرسه، توسعه ارتباطات و شکلگیری شخصیت دانشآموزان و تقویت مهارتهای اجتماعی آنان با هیچ روش دیگری جایگزین نمیشود. ارتباط چهره به چهره معلم و دانشآموزان بسیار اهمیت دارد، بویژه در پایههای ابتدایی که این ارتباط اهمیت بیشتری پیدا میکند. اما همانطور که آموزش حق دانشآموزان است، سلامت و امنیت نیز حق آنان است. تلفیق احقاق این حقوق نیازمند ارتباط هرچه بیشتر بین خانواده و مدرسه است؛ بین هسته اصلی نهاد اجتماعی و یکی از ارکان اجتماعی شدن فرزندان.
ارتباطات نوین
عقلانیت نوین که گفته میشد در مبارزه با کرونا باید به آن مجهز بود در موارد مشخصی مثل آموزش خود را نشان میدهد. ما در زمانه سخت و پرریسک تحریم و کرونا زندگی میکنیم و درس میخوانیم، بنابراین نیاز داریم که سطح تعامل اجتماعی را ارتقا دهیم و مناسبات خانوادهها و مدرسه وارد یک فاز نوین شود. چرا که هم خانوادهها، هم مربیان آموزشی، مددکاران، معلمین و... وارد یک فضای ناشناخته شدهاند و باید به کمک یکدیگر ریسک ناشی از این فضای ابهام کرونایی را کاهش دهند. به سطح نوینی از ارتباطها نیاز داریم تا سه اصل طلایی فاصلهگیری اجتماعی و ماسک و بهداشت در یک فضای ارتباطی نوین رعایت شود. دانشآموزان نخستین درسی که میآموزند همان درس زندگی و حفظ حیات در شرایط پرریسک است، بنابراین، این محیط پرریسک را میتوان به یک فرصت جهت ارتقای مهارتهای زندگی تبدیل کرد، تا ضمن توجه به موارد بهداشتی فرزندانمان را برای رویارویی با مسائل زندگی واقعی آماده کنیم. تعامل دانشآموزان با یکدیگر به بهداشت روانی آنها کمک خواهد کرد. انسان موجود اجتماعی است و با رعایت تعادل بین سلامت جسم و روان باید فرزندانمان را از امروز راهی مدرسه کنیم. ما قدم در راه مهمی میگذاریم که آموزش را فراتر از حفظیات درسی به حفاظت جانی و روانی رهنمون میکند؛ مهمترین رکن اجتماعی شدن در دوران اجتماعگریزی کرونایی نیازمند لمس یک تجمع متفاوت است.
عدالت آموزشی
شرایط بشدت سیال و لغزان است. ما نمیدانیم موج سوم کرونا چگونه خواهد بود، ما نمیدانیم که تا کجا میتوانیم آموزش چهره به چهره را استمرار دهیم. یعنی باید هر لحظه آماده شرایط جدید باشیم، این بدان معناست که سطح آموزش دیجیتال و به طور کلی شاهراهها و اتوبانهای دیجیتال را از نو بسازیم که پاسخگوی نیازهای جدید در شرایط سخت باشد، وقتی دانشآموزان مجبور بودند در خانه بمانند شکاف دیجیتال میان خانوادههایی که توانایی دسترسی به آموزش آنلاین و تواناییها و مهارتهای دیجیتال بیشتری داشتند و خانوادههای کمدرآمد کاهش یافت. پیشتر مدرسه جایی بود که شکافهای طبقاتی را تا حدودی کاهش میداد اما اکنون نقش عوامل «برون مدرسهای» بر مدرسه بسی بیشتر از گذشته شده است. اجبارهای کرونایی، ما و دیگر کشورها را وادار کرده که به فضای مجازی اهمیتی هموزن با فضای حقیقی دهند. با ادامه این وضعیت، توسعهیافتگی زیرساختهای ارتباطات مجازی که به مراتب ارزانتر از توسعه زیرساختهای فیزیکی آموزش در فضای حقیقی است، به اولویت بالاتری ارتقا پیدا میکند. آموزش مجازی چنان ابعاد اجتماعی و روانشناختی دارد که برای ما کاملاً روشن نیست. یک سؤال این است که آیا آموزش مجازی ممکن است برخوردار از چنان مزایایی باشد که در آینده و حتی بعد از سپری شدن عصر کرونا، باعث دلبستگی ما به آن شود؟ در فرآیند آموزش مجازی دو فرآیند مرکزیتزدایی و مرکزگرایی همزمان اتفاق میافتند. به این معنی که هم دانشآموزان و دانشجویان ناگزیر به کنار گذاشتن رسم سنتی تجمیع در یک مکان آموزشی فیزیکی هستند (تمرکززدایی) و هم این شرایط جدید، امکان آن را فراهم میکند که دانشآموزان از فواصل جغرافیایی دور و جوامع محلی دورافتاده قادر به شرکت در کلاسهایی باشند که دانشآموزان در طبقات اجتماعی بالا یا در مراکز شهری با استانداردها و امکانات زندگی بهتر در آن شرکت کنند (مرکزگرایی). آموزش مجازی در این تفسیر، یک گام ما را به کاهش نابرابریهای آموزشی نزدیکتر میکند. استفاده از این مزایا رابطه مستقیمی با توسعه زیرساخت ارتباطی دارد. آموزش مجازی در عصر کرونا، تمرینی برای کشف کردن مزایا و پی بردن به نقاط ضعف ما در توسعه فضای مجازی هم هست. این خود متضمن اجرای عدالت آموزشی و علاوه بر آن کاهش نابرابری در امر سلامت است.
بازماندگی از تحصیل
توسعه زیرساختها برای گسترش آموزش مجازی میتواند یکی از بزرگترین معضلات آموزشی ایران را رفع یا کماثر کند و آن بازماندگی از تحصیل است. کودکان معلول جسمی که میتوانند در مدارس عادی درس بخوانند اما در خیلی از مناطق از این حق محروم میشوند، هرچه بیشتر به سمت مناطق محروم پیش میرویم این معلولین مظلومتر واقع میشوند. مشکلات این قبیل کودکان آنجا حادتر میشود که عضو خانواده کمدرآمد و فقیر نیز باشند. علاوه بر آن ما ۹ میلیون نفر بیسواد (که خوشبختانه اغلب آنها در سنین بالای ۵۰ سال هستند) و با مقایسه آمار آموزش و پرورش و ثبت احوال مشخص شد که حدود ۱۴۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل داریم که ۵ سال است در دولت بر بازماندگی از تحصیل سرمایهگذاری کردیم. وزارت رفاه و آموزش و پرورش با همکاری با یکدیگر در تماس با تکتک خانواده شرایط آنها را برای بازگشت به تحصیل مهیا کرده است. چند میلیون ترکتحصیل کرده وجود دارد که نیازمند تدبیر در زمینه مهارتآموزی فنی و حرفهای برای آن هستیم. در شرایط کرونایی حدود ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دانشآموز نیازمند ابزار دریافت آموزشهای مجازی هستند، لذا بخشی از جامعه ممکن است قادر به تهیه این وسایل مورد نیاز نباشند. بنابراین رفع کاستیها و نگرانیهای این قشر از دانشآموزان در حیطه تلاشهای دولت است تا آرمان آموزش برای همه که از ابتدای دولت یازدهم به طور جدی پیگیری شده در شرایط جدید دچار وقفه و تعلل نشود.
منزلت معلمان
وضعیت معیشتی معلمان به دلیل شرایط اقتصادی و پرداختی آنها در چند دهه گذشته به ایجاد نارضایتیهای نهادینه شده منتهی شده است که تلاشهای زیاد بودجهای دولت هم نتوانسته آثار آن را کاهش دهد. در فاصله سالهای ۹۲ تا ۹۹ حقوق معلمان قریب به ۵ برابر و از مهر ۹۸ تا خرداد ۹۹، میانگین حقوق معلمان با بیش از ۶۰ درصد افزایش از ۳۷ میلیون ریال به ۶۰ میلیون ریال رسیده است. اما این میزان هنوز با نقطه مطلوب فاصله دارد که نظام پویای آموزشی در سیاستگذاریهای آتی آن ناگزیر از حل آن است.
چشمانداز پیش رو
سیاستگذاری آموزش و پرورش چندبعدی و پیچیده و دارای ذینفعان متفاوت است؛ شرایطی با ابعاد زیاد، متغیرهای متفاوت و گستره جمعیتی گسترده و فرهنگ که از سویی نیاز به انتقال ارزشهای نسلی و از سوی دیگر توجه به تغییرات فرهنگی و درک تفاوت فرهنگهای رسمی و غیررسمی در جامعه دارد. تطابق بین این دو فرهنگ و ایجاد الزامات برای اجرای سند تحول و کاستن از تفاوتهای فاحش بین دهکهای پایین و بالا برای بهرهمندی از امکانات آموزشی از دشواریهای کار آموزش و پرورش است. تحقیقی در دوران وزارت من صورت گرفت که در دانشگاههای رتبه یک و شاخص کشور بیشتر قبولشدگان از افراد نسبتاً باهوشتر اما از طبقه متوسط و بالای جامعه هستند و دیگر همانند دهههای گذشته کمتر شاهد حضور دانشآموزان دهکهای پایین و روستاییان در دانشگاههای درجه یک هستیم. به این باید منزلتخواهی معلمان و انتظار از زندگی آنها اضافه شود.
این مسائل سیاستگذاری آموزش و پرورش را نسبت به دورههای قبل سختتر و پیچیدهتر کرده است. در این پیچیدگی یک شوک عظیم در حوزه سلامت، اقتصاد و جامعه با کرونا نیز وارد شده است. کرونا فرصتها و نگرانیهایی بر آموزش ما وارد کرده که شاید یکی از فرصتها همین عادلانه بودن امر آموزش باشد که با مصوبه دولت درباره رایگان بودن اینترنت دانشآموزان و کاستن از بیعدالتی در استفاده از معلمان و مفاد آموزشی در حال اجراست و وزارت آموزش و پرورش در این زمینه در حال تلاش جدی است. از جمله تهدیدات کرونا کاستن از خاصیتهای اجتماعی کردن در مدارس است که با شیوههای آموزشی ترکیبی، آموزش و پرورش تلاش کرده این نقیصه را تا حدودی جبران کند و ضروری است که خانوادهها در میانه نگرانی خود این مسأله را مورد توجه قرار دهند. دانشآموز بیمدرسه محصولی است که از ابعاد مختلف تهی خواهد بود و به طور لازم غنای اجتماعی نخواهد یافت، بنابراین در چشمانداز پیشرو همکاری خانوادهها و عدم مقاومت برای بازگشایی مدارس ضروری است. در این چشمانداز یکی از ابعاد مهم فراموش نشدن معلمان است. متأسفانه در سالهای گذشته با سیاستهای غلط ورود نیروهای نامتاسب به حوزه آموزش اتفاق افتاد. خوشبختانه رهبری معظم در سخنان اخیرشان و برنامه دولت برای افزایش منزلت معلمان میتواند در چشمانداز پیشرو برای حوزه آموزش و پرورش مؤثر باشد. علاوه بر این موارد برای چند میلیون ترکتحصیل کرده که عمدتاً در روستاها و حاشیههای شهری هستند مداخله دولت برای آموزش مهارت با همکاری وزارت کار و آموزش و پرورش زیرساختهای لازم مهیا شده و آموزش مهارت جزو اولویتهای سیاستگذاری آموزشی است.
منبع؛ روزنامه ایران