در سالیان اخیر و با توجه به اهمیت بالای توجه به کتابخوانی، برنامهریزیهای متعددی از سوی نهادهای مختلف برای توجه بیشتر به کتاب انجام شده است. به نظر شما این توجه تا چه اندازه کافی بوده است و چه قدر در این راه پیشرفت داشتهایم؟ فکر میکنید که نقش و وظیفه ارگانهای فرهنگی نظیرمراکز فرهنگی و کتابخانه ها در ترویج این فرهنگ چیست.
من فکر میکنم که در این مسیر تا حدی موفق بودهایم. البته باید بگویم که به نظر من، بخش تبلیغی این کار بسیار بیشتر از بخش تاثیرگذاری آن بوده است. بر همین اساس باید گفت که مشکل اصلی در زمینه کتابخوانی این است که کارها در حد تبلیغات است و تاثیرگذاری آن مدنظر قرار نمیگیرد. مطمئنا اگر برنامهریزیهای گستردهای انجام بشود، تاثیرگذاری نیز بیشتر است. باید به یک موضوع مهم اشاره کنم و آن هم این است که این روزها خوشبختانه همه فهمیدهاند که عدم توجه به کتابخوانی توسط مردم، یک بدبختی بزرگ برای جامعه است و همه معترف هستند که سطح مطالعه در کشور بسیار پایین است. متاسفانه قبلا، بسیاری از افراد، سطح پایین مطالعه در کشور را نفی میکردند و میگفتند که ما نیاز به مطالعه نداریم. جالب است که بعضی از ارگانها، آمارهایی دروغ میدادند و ادعا میکردند که سرانه مطالعه در کشور در هر روز، یک ساعت و ۴۵ دقیقه است. در مقابل، عدهای نیز آماری برعکس میدادند و صحبت از میانگین مطالعه روزانه ۲ دقیقه بود. البته به نظر نمیرسد که نه آن آمار شگفتانگیز اول و نه آمار ناامیدکننده دوم، درست و براساس بررسیهای علمی به دست آمده باشد.
خاطرم هست که از یکی از کسانی که ادعای سرانه مطالعه بالا در کشور را داشت، روند بررسیهای علمیشان را پرسیدم. او در پاسخ به من گفت که در مطالعات خود، خواندن زیرنویس تلویزیون و فیلم نیز بخشی از مطالعه به حساب آورده شده است. این صحبت در حالی است که آمارهای جهانی با این معیار بیان نمیشود و اصولی جداگانه دارد. خوشبختانه، امروز از ارائه آمارهای الکی در سرانه مطالعه به این موضوع رسیدهایم که سطح مطالعه در کشور پایین است و بنابراین همه تصمیم گرفتهاند که برای بهبود اوضاع کار کنند. البته هنوز برنامهریزیهای کلان ملی برای تبلیغ کتابخوانی به گونهای که کتاب خواندن تبدیل به یک پز اجتماعی بشود، صورت نگرفته است. باید به قدری کار کرد که خانوادهها به جای آن که کلاس موسیقی رفتن فرزند خود را پز بدهند، عضویت او در کتابخانه و کتابخوان بودن فرزندشان را پز بدهند. باید بگویم که امروز در مرحلهای هستیم که اکثر نهادها متوجه وخامت اوضاع شدهاند اما متاسفانه هیچ برنامهریزی کلان که مبتنی بر اراده ملی باشد، شکل نگرفته است.
وقتی وارد مقوله کتابخوانی کودک و نوجوان میشویم، با ارگان بسیار مهمی به نام مدرسه روبهرو میشویم که تاثیرگذاری فوقالعاده زیادی بر بچهها داشته و میتواند فرهنگسازی گستردهای داشته باشد. به نظر شما، روند ترویج کتابخوانی در مدارس چگونه بوده است و چه راهی را باید طی کند تا به نقطه مطلوب برسد؟
تا جایی که من خبر دارم، برنامهریزی اساسی برای بالا رفتن سطح مطالعه در مدارس و تشویق دانشآموزان به کتابخوانی وجود ندارد و اگر هم اتفاقی رخ داده است، شخصی و مدرسهای بوده است. متاسفانه بسیاری از مدارس، تلاشی در این زمینه نمیکنند و تمام هم و غمشان این است که برنامه روزانه خود را پشت سر بگذارند. دلیل اصلی این موضوع را میتوان در این دانست که اساس تعلیم و تربیت در کشور، بر مبنای درست جواب دادن است. بدین معنی که اگر بچهها به سوالات در امتحان پاسخ دهند، نمره میگیرند و تشویق میشوند اما در مقابل، هیچ پایهای برای پژوهش و کتابخوانی درنظر گرفته نشده است.
باید اشاره کنم که اکنون وزارت آموزش و پرورش راه بسیار زیادی برای رسیدن به نقطه مطلوب دارد. اگر به روند آموزش و پرورش در دنیا نگاه کنید میبینید که اساس کار در کشورهای پیشرفته، به گونه دیگری است. در آنجا اساس تعلیم و تربیت بر مبنای بازیکردن است نه حفظ کردن. خب طبیعی است که در چنین فضایی، بچهها به کتابخوانی و انجام پژوهش بیشتر تشویق میشوند.
این روزها با پدیده جدیدی به نام فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روبهرو هستیم که به دلیل جذابیت خاص خود، طرفداران زیادی پیدا کرده است. در این میان عدهای معتقد هستند که مطالعه در فضای مجازی را باید به عنوان مطالعه معمول دانست و در مقابل عدهای نیز معتقدند که شبکههای مجازی بزرگترین مانع در راه ترویج کتابخوانی است. به نظر شما، کدام دیدگاه درست است؟ آیا فضای مجازی مانع کتابخوانی در کشور است؟
از آنجا که این شبکهها وقت افراد را میگیرد، قطعا تاثیر زیادی بر کتابخوانی دارد. البته در طرف مقابل نمیتوان به افراد گفت که نباید از این تکنولوژی استفاده کنند چرا که اگر استفاده نکنند، کتاب هم نمیخوانند. بنابراین مشکل از جای دیگری است. اگر به کشورهایی نظیر کانادا، فنلاند و … دقت کنید میبینید که در این کشورها، همه افراد بدون محدودیت به شبکههای مجازی دسترسی دارند اما در عین حال، سطح مطالعهشان نیز بسیار بالا است. باید دقت داشت که خواندن در شبکههای مجازی تعریف خاص خود را دارد. برای مثال یک نفر در قدیم کتاب کاغذی در دست میگرفت و میخواند و اکنون آن کتاب کاغذی تبدیل به کتاب الکترونیکی شده است. متاسفانه در میان مردم کشورمان، نه مطالعه به همان مفهوم قبلی مطرح است و نه علاقهای به مطالعه الکتریکی وجود دارد.
وجود شبکههای اجتماعی از یک طرف میتواند مانعی برای مطالعه باشد و از یک طرف فرصت نیز هست. مانع است به این دلیل که وقت زیادی را از افراد میگیرد و نمیگذارد به مطالعه بپردازند. در مقابل فرصت است به این دلیل که میتواند درگاه جدیدی را به روی ما باز کند. بنابراین باید بگویم که مشکل ما از جای دیگری است و نمیتوان دلیل پایین بودن سطح مطالعه را به وجود این فضای مجازی ارتباط داد. البته باید دقت داشت که عمده مطالبی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد از جنس سرگرمی است و سرگرمی هم نمیتواند جز مطالعه باشد چرا که مطالعه هدفمند است.
ادعایی از سمت مخاطبان مطرح میشود و آن هم این است که دلیل پایین بودن سطح مطالعه در کشور به دلیل کمبود کتاب خوب در کشور است. تا چه اندازه با این موضوع موافق هستید؟
باید گفت که بخش کمی از این ادعا درست است. به نظر من، این روزها خوشبختانه این قدر تعداد عنوان کتابها در بازار بالا است که ذائقه بسیاری از افراد را راضی خواهد کرد. دقت کنید که کتاب خوب ویژگی و تعریف خاصی ندارد و بیش از هر چیز به علاقهمندی افراد برمیگردد. مطمئنا شما میتوانید از هر ژانری، کتاب در بازار پیدا کنید؛ کتابی که به علاقهمندی شما نزدیک باشد. بنابراین نمیتوان گفت که کتاب خوب وجود ندارد اما افراد ترجیح میدهند تا کتاب نخوانند و به جای آن پشت کامپیوتر بنشینند. هر کسی که کتاب خوب خواست و نتوانست پیدا کند، به من مراجعه کند تا کتابی متناسب با علاقهمندی او برایش پیدا کنم.
مصطفی رحماندوست با پیشنهاد کتاب خود با عنوان «بازی با انگشتها» به کودکان و والدین آنها، گفت: والدین و کودکان با خواندن این کتاب علاوه بر لذت کتابخوانی، لذت عاطفی در کنار هم بودن را نیز حس میکنند.
رحماندوست ادامه داد: عادت به کتاب خواندن را باید در بچهها درونی کنیم تا آنها از آن لذت ببرند و یکی از مهمترین راهها برای این امر، کتاب خواندن برای آنها است. برخی از کتابها به منظور تعامل بزرگترها با بچهها نوشته شده تا لذت کتاب خواندن را با یکدیگر دوچندان کنند. این شیوه برای فرزندان ما لذتبخش خواهد بود چون هم در کنار بزرگترها هستند و هم لذت کتاب خواندن را احساس میکنند.
این شاعر کودکان سپس اظهار کرد: من کتابهایی برای بچههای خردسال در هشت جلد نوشتهام که یکی از آنها «بازی با انگشتها» نام دارد که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شده است. در همه این کتابها مادر و پدر دست بچه را میگیرند و با تکان دادن هر انگشت یک شعر خوانده میشود.
او در ادامه با خواندن یکی از شعرهای این کتاب و اجرای آن گفت:
اولی گفت من عروسم میرم که گل بچینم
دومی گفت من دامادم میخوام عروس ببینم
سومی گفت ساز میزنم
چهارمی گفت عقد میخونم، عروس خانم وکیلم
انگشت شست گفت که اگرچه پیرم، زود نمیخوام بمیرم
حالا که عروسی خوبه میرم که زن بگیرم
رحماندوست در ادامه شعر دیگری را از این مجموعه خواند:
اولی گفت: مسجد ما خوشگله
دومی گفت: حرف زدی و نماز تو باطله
سومی گفت: تو هم که حرف زدی بابا
چهارمی گفت: من یکی که حرف نزدم شکر خدا
اون که جلو ایستاده بود حرفاشونو گوش داده بود داد زد و گفت: نه دراز و نه کوتوله نماز خودم قبوله
رحماندوست در ادامه یادآور شد: البته این شعر متعلق به مولوی است و من شعر مولوی را برای کودکان بازسرایی کردهام.
او تصریح کرد: همه چیز گران میشود، کتاب هم گران شده اما واقعاً زیبنده نیست که تیراژ کتابهای یک کشور ۸۰ میلیونی به هزار و گاه ۵۰۰ جلد برسد. به امید روزی که کودکان و نوجوانان از خواندن کتاب لذت ببرند.