به گزارش برنا، نمایشهای «هفت شهر عشق»، «رستم و سهراب»، «شمس پرنده»، «آنتیگونه»، «معرکه در معرکه»، «ایکارو» و «آهسته با گل سرخ» از جمله آثار مطرحی هستند که او در آنها ایفای نقش کرده است. حاتمی علاوه بر ایفای نقش در آثار نمایشی، چند نمایش تئاتر را نیز به عنوان کارگردان روی صحنه برده است که از جمله آنها میتوان به «علی کوچیکه شهر»، «لیر شاه» و «خوابگردها» اشاره کرد.
تئاتر ایران این روزها به دلیل شیوع ویروس کرونا نزدیک به یک سال است که به واسطه تعطیلی تماشاخانهها شرایطی به مراتب بدتر از روزهای گذشته را تجربه میکند. این تعطیلیها مشکلاتی از جمله بیکاری و خانهنشینی اهالی تئاتر و به تبع آن مشکلات معیشتی بسیاری برای اهالی تئاتر به همراه داشته است؛ جدا از این بحث به طور کل با این تعطیلی طولانی مدت تئاتر ایران را خطرات بزرگتری هم تهدید میکنند.
محمد حاتمی معتقد است مشکل اصلی تئاتر ایران امروز ریشه در مدیریت سالهای گذشته دارد که باعث شده در چنین بحرانی هیچ ایده و طرحی کارساز نباشد. در ادامه بخش دوم گفتوگوی محمد حاتمی با خبرنگار برنا را با موضوع وضعیت تئاتر در سالهای اخیر و مواجهه آن با بحران کرونا را میخوانید:
به نظر شما ادبیات نمایشی ما امروز بضاعت این را دارد که ما بیش از آثار خارجی که قطعاً در خارج از کشور هم روی صحنه میروند نمایشهایی با رجوع به این نمایشنامهها مخصوص کشور خودمان داشته باشیم که حتی آن را به جهان معرفی کنیم؟
امروز چنین بضاعتی در ادبیات نمایشی ما وجود ندارد، نزدیکترین نویسندههای ما که چنین پتانسیلی در ادبیات نمایشی ما به وجود آورده بودند مربوط به زمانی میشود که نویسندههایی چون بهرام بیضایی دست به قلم میشدند. اگر امروز میخواهیم چنین ویژگی در ادبیات نمایشیمان پیدا کنیم راهی نداریم جز اینکه به الگوها و ادبیات کهنمان برگردیم.
باید به فردوسی، کلیات شمس، حکایات سعدی، عبید زاکانی و... رجوع کنیم، این نامها پشتوانههای فرهنگی ما هستند و ما باید آثار این بزرگان را در قالب نمایشنامه به روز کنیم و روی صحنه ببریم.
تعداد روایتهایی که از حضرت مسیح در سینما دیدهایم بسیار زیاد است، فرانکو زفیرلی، مارتین اسکورسیزی، ژان لوک گدار، فدریکو فلینی، مل گیبسن، پیر پائولو پازولینی و... هر کدام فیلمی درباره زندگی و سرنوشت حضرت مسیح ساختهاند، در واقع همه ماجرای یک شخصیت را روایت کردهاند اما آثارشان در زاویه نگاه به این شخصیت متفاوت است.
حال نگاه کنید درباره مولانا چند روایت در ایران کار شده است؛ در سینما که چیزی به یاد نمیآورم اما در تئاتر خانم صابری 18 سال مولانا را کار کرد، آقای مرزبان هم کار کرد، بهروز غریبپور هم نمایش عروسکی مولانا را روی صحنه برد، من هم همین کار را کردم، در برج میلاد و شکلی دیگر در سوریه نمایش مولانا را روی صحنه بردم. بضاعت نگارش نمایشنامههای ایرانی در ادبیات ما بسیار زیاد است اما باید ما نوع نگاهمان را مشخص کنیم و معنا و محتوای جدید از یک اثر کهن یا کلاسیک به دست آوریم. ما میتوانیم معنای یک اثر را استخراج کنیم و مابهازای امروزی برای آن پیدا کرده و به شکلی مدرن روی صحنه ببریم.
با وجود این بضاعت چرا ما در آثار نمایشیمان امروز هیچ رجوعی به ادبیات خود نمیکنیم؟
بله متأسفانه ما ادبیات خودمان را کنار گذاشتهایم. پیتر بروک وقتی به ایران میآید برای اجرای نمایش به سراغ عطار نیشابوری میرود، اما چرا ما خودمان نمیتوانیم به عطار رجوع کنیم؟
متأسفانه صحنههای ما از یک سالی به بعد از دیالوگهای رکیک و حرکات مشمئزکننده پر شد تا تماشاگران را روی صندلی بنشانیم. این کمدی به هر جهت و خلق جذابیت به هر شکل شأنیت تئاتر را خدشهدار کرد. ما نمایشنامهنویسهایی هم داریم که از فرهنگ عامه استفاده کردند، اسماعیل خلج از این نمایشنامهنویسها است؛ شکل دیالوگها و قصهها در نمایشهایشان طوری بود که مردم کوچه و بازار میشنیدند و میپسندیدند، آنها قطعاً با آثار کلاسیک ادبیات ما ارتباطی برقرار نمیکردند و این نمایشنامهنویس با شناخت زبان امروز مردم یک منطقه آثار خوبی روی صحنه برد که مردم هم از آنها استقبال کردند.
منظور من از انتقاد به جذابیتی که به هر قیمت به دست میآید به این دلیل است که چرا ما نمایشهایمان مملوء از این نگاه شده، وگرنه نمیتوان یک نگاه را کاملاً نادرست و حذف شدنی دانست، غالب شدن یک نگاه است که آسیبزننده است و امروز تقریباً در تئاتر ما چنین اتفاقی رخ داده است. نباید همه دغدغه یک تهیهکننده یا کارگردان پر شدن سالن باشد، آنچه که یک اثر به مخاطبش میگوید هم حائز اهمیت است.
هنرمندان ما باید این نکته را مدنظر داشته باشند که علاوه بر تأثیری که بر مخاطب میگذارند به تأثیری که نمایششان بر تئاتر میگذارد توجه کنند. باید از خود بپرسیم آثاری که در سالهای اخیر اجرا شدند چه تأثیری بر تئاتر ما داشتند؟ فقط کلمه لاکچری وارد تئاتر شد در حالیکه همین استقبال از تئاتر لاکچری به مدت 100 شب از نمایشهای درخشان ما بدون وجود حتی یک ستاره سینمایی در تالار وحدت صورت میگرفت و کسی به آن توجه نمیکرد. باید برگردیم و به پشت سر نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم چرا از نمایشهایی بدون حتی یک ستاره سینمایی اما با کیفیت و درخشان با اجراهایی در 70 یا 80 شب استقبال میشد و دلایل آن را کشف کرده و برای امروز و آیندهمان به کار ببریم.
شما معتقدید که امروز مشکل اصلی تئاتر ما هیچ ارتباطی با شیوع ویروس کرونا ندارد؛ چه مشکلاتی را در این شرایط پر رنگتر از شیوع کرونا و تعطیلی تماشاخانهها میبینید؟
اگر ما در ورود گونههای مختلف نمایش به کشور و اجرای آنها در نقاط مختلف شهرها به خصوص پایتخت مدیریت داشتیم و زبان و راه رفتن خودمان را فراموش نمیکردیم و مدیریت درستی در سالهای اخیر بر تئاتر حاکم بود، میشد گفت که امروز تنها مشکل تئاتر ما شیوع ویروس کرونا و تعطیلیها است ولی به نظر من مشکل اصلی ما امروز هیچ ارتباطی با شیوع این ویروس ندارد.
یک زمانی اداره تئاتر شهر شورایی شد و من بلبشوتر از آن زمان ندیدهام، حدود 10 نفر مدیریت تئاتر شهر را بر عهده داشتند و اوضاع خیلی بدی حاکم بود و مدام مدیر عوض میشد. افرادی مدیر میشدند که انسانهای با اخلاق، مهربان و خوبی بودند اما این مشخصههای اخلاقی برای انتخاب مدیر اصل نیستند؛ اصل درایت، شناخت و بینش یک مدیر است که میتواند سازنده باشد. این آزمون و خطاها هنوز تمام نشده و ما مدام از مدیریتهای غلط آسیب میبینیم.
امروز تئاتر ما به واسطه شیوع کرونا متوقف شده، به نظر شما با همه این مشکلات مسئولان چه حمایتی باید از تئاتر داشته باشند؟
اجرای نمایش امروز تنها به یک شکل میسر است و آن هم به شکل تصویری؛ یعنی ما یا باید تلهتئاتر ضبط کنیم یا به صورت آنلاین نمایشها را پخش کنیم.
در این شرایط که بازگشایی تماشاخانهها کار بسیار خطرناکی است و روی صحنه رفتن نمایشها با حداقل میزان تماشاگران صرفه اقتصادی ندارد، باید بستر تئاتر آنلاین فراهم شود و از طرفی تلویزیون میتواند از پخش تلهتئاترها حمایت کند. در حالیکه اینقدر سریالهای بیرمق تلویزیونی پخش میشوند، حتماً میشود تلهتئاترهایی را پخش کرد که کیفیت بیشتری دارند و فکر میکنم مخاطبان زیادی خواهند داشت.
با توجه به شرایطی که امروز داریم من طرحی را به ایران صدا ارائه دادم و پلی بین رادیو و تلهتئاتر برقرار کردم. هم به لحاظ پروداکشن کم خرج است، هم عوامل اجرا زمان کمی با هم هستند و فاصله رعایت میشود و هم اینکه بازخورد خیلی خوبی هم داشته است. اولین قسمت این طرح که عنوان «تله رادیو» را برایش انتخاب کردهایم چند شب پیش از شبکه نسیم پخش شد و استقبالی خوبی صورت گرفت. این نمایش قرار است به صورت سریال در 13 قسمت پخش شود. به هر حال این هم یک راهکار است برای زنده نگاه داشتن تئاتر در شرایط بحران. چنین ایدههایی وجود دارد و لزوم اجرای آنها و در نتیجه زنده ماندن تئاتر به حمایت مسئولان برمیگردد.
در استفاده از ایدههای نو در شرایط بحرانی حاضر، محدودیتها و خط قرمزهایی که مدام برای آثار نمایشی تعیین میشوند، آسیب زننده نبودهاند؟
متأسفانه عوامل نظارتی بیش از اندازه زیاد و عوامل حمایتی بیش از اندازه کم است. من نمیدانم وقتی هیچ حمایتی صورت نمیگیرد این همه نظارت برای چیست.
شما به سریالهایی که این روزها در شبکه نمایش خانگی پخش میشود نگاه کنید؛ در یک سریال ایرانی دیالوگهایی گفته میشود که بعضاً ممکن است از دیدن آن با اعضای خانواده صرفهنظر کنید، من عامل نظارتی نیستم و نمیخواهم نظری درباره نظارتها بدهم و اصلاً نمیخواهم بگویم جملاتی که ما در زندگی روزمره به کار میبریم یا در جامعه میشنویم در آثارمان شنیده نشود، بحث من این است که باید شکل نظارت یکدست باشد.
مردمی که ما در جامعه میبینیم با مردمی که در سینما میبینیم تفاوت دارند و همان جامعه در شبکه نمایش خانگی به شکل دیگری دیده میشود و در تلویزیون که مردم اصلاً ربطی به جامعه ندارند و انگار آدمها از سیاره دیگری آمدهاند. من اصلاً نمیخواهم از ممیزی دفاع کنم یا بگویم باید وجود داشته باشد؛ من هم آسیب زیادی در آثارم از این پدیده متحمل شدهام، حرف من این است که نگاههای سلیقهای لطمه میزند و باید یک توازن و تعادلی در نظارت بر آثار به وجود آید که مثل پخش تئاترهای ضبط شده در فضای مجازی اهالی تئاتر به واسطه ممیزیهای بیمورد به بنبست نرسند و آن را رها کنند.
فکر نمیکنید با پخش نمایشهای آنلاین یا تلهتئاترها فرهنگ تئاتر رفتن و نمایش دیدن در تماشاخانهها از بین برود و جامعه دیگر لزوم اجرای نمایشهای تئاتر را فراموش کند؟
جلوگیری از این خطر به ما برمیگردد و بستگی به کسانی دارد که کار میکنند؛ اگر من این کار را در دوران پساکرونا و شرایط عادی هم ادامه دهم قطعاً ممکن است این خطر تهدیدکننده باشد اما قرار نیست پس از کرونا هم ما همین روند را پیش بگیریم. ما باید برای آن زمان هم برنامهریزی داشته باشیم و در واقع همانطور که امروز باید طرحی نو در اندازیم برای روزهای آینده هم مجبوریم که چنین تفکری داشته باشیم و به قولی راهی نداریم جز اینکه فرزند زمانه خودمان باشیم.
متأسفانه در یک سال اخیر اتفاقات تلخی را شاهد بودیم، همه عزیزانی از دست دادهاند و غمگین هستیم اما نباید زندگی متوقف شود، باید به آینده فکر کنیم و تلاش کنیم هر کس در حرفه خودش کاری کند که این بحران را پشت سر بگذاریم. قطعاً در شرایط عادی من اصلاً به تولید و پخش تله رادیو فکر نمیکردم و اصلاً نیازی به آن احساس نمیشد اما امروز این نیاز وجود دارد و ما در این شرایط سخت است که مجبور به ایدهپردازی هستیم. این شرایط از جهتی برای ما فرصتی است که بیشتر بخوانیم و بیندیشیم.
به نظر شما امروز به واسطه این تعطیلی و شاید نابودی که شاهدش هستیم، میتوانیم یک برنامهریزی داشته باشیم تا این بار تئاترمان را به شکل درستی بسازیم؟
بله باید همینطور باشد، همیشه برای ساختن یک بنای جدید مجبوریم بنای قدیمی را خراب کنیم و امروز که فکر میکنم تئاتر ما در یک ویرانی قرار گرفته باید تلاش کنیم که به شکل درست و اصولی ساخته و ترمیم شود اما این اتفاق به شرطی رخ میدهد که نیازها حس شود و حمایتها برقرار باشد.
هیچکس فکر نمیکرد یک روز چنین اتفاقی رخ میدهد تا مجبور باشد نمایشش را طوری ضبط کند که مخاطب اثر را پس نزند. ما باید به خیلی چیزها فکر کنیم و ببینیم همین انگیزهای که ما برای ساخت و تولید نمایش داریم را مردم برای دیدن دارند یا خیر؟
اگر این میل و انگیزه وجود ندارد باید آن را با جذابیتهای روایی و بصری ایجاد کنیم؛ امروز اوقات فراغت مردم بیشتر شده اما فضای مجازی گستردهتر از گذشته است و ما در رقابتی هستیم که باید آن را جدی بگیریم، ما باید به این نکته فکر کنیم که چه چیزی باعث میشود مردم اثر ما را ترجیح دهند؛ هنرمند باید آنقدر هوشمندانه عمل کند که دقایق را در اثرش از دست ندهد و در ثانیههای اول از اثرش با کیفیت قصهپردازی، شخصیتپردازی، جذابیتهای بصری و... دفاع کند اگر ثانیههای ابتدایی را از دست بدهد قطعاً مخاطب امروزی به سراغ برنامه دیگری برای سرگرمی میرود.
با توجه به اتفاقاتی که در ماههای اخیر رخ داده، مسیری که تئاتر پیش میرود و شکل حمایت از آن، آینده تئاتر را چگونه پیشبینی میکنید؟
درباره تئاتر روی صحنه هیچ پیشبینی ندارم، من چند وقت پیش با دوستانم یک برنامه میدیدم و در تصاویر آن به نکتهای پی بردم و اشاره کردم که ببینید، شکل کنار هم قرار گرفتن مردم هم تصویری شده است. متأسفانه امروز یک تصویرزدگی به وجود آمده که نمیدانم قرار است به کدام سمت برویم و چه اتفاقی قرار است برای هنری چون تئاتر رخ دهد.
ما امروز نمیدانیم بیماری کرونا قرار است از بین برود یا همیشه با ما باقی میماند. اگر اینگونه باشد بعید نیست مثل فیلمهای تخیلی که میدیدیم و باور نمیکردیم همه چیز دیجیتال شود و قطعاً این شکل زندگی برای هنری چون تئاتر آسیبزننده است و حتی ممکن است آن را به نابودی بکشاند.
اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهد بسیار مرموز و دلهرهآور است، سالهای پیش بکت متنی نوشته به نام «آخر بازی» و به آن عنوان تئاتر پوچی دادهاند اما نه این تئاتر را باید با عنوان تئاتر دلهره بشناسیم؛ در این اثر یک دلهره نهفته است که آدمها بی خود شده بودند، یعنی هر کدام به دهکدههای فردی تبدیل شده و میبینیم که متأسفانه امروز این اتفاق در حال رخ دادن است و روابط عادی مردم که به واسط دنیای دیجیتال رو به نابودی بود با شیوع بیماری کرونا بدتر شده، ما دیگر نمیتوانیم با هم دست بدهیم، یکدیگر را در آغوش بگیریم؛ کسی ما را از این کارها منع نمیکند ما با آگاهی این کارها را از خود منع میکنیم و این اتفاقات وحشتناک بر همه امور ما تأثیرگذار است.
من این اتفاق را آنقدر تأثیرگذار و خطرناک میدانم که ممکن است هنر نمایش و تئاتر را به طور کل تغییر دهد که امیدوارم این اتفاق رخ ندهد.