به گزارش برنا، یادداشت شهرام خرازیها منتقد و نویسنده سینما درباره فیلم مستند «برف می نامد» به شرح زیر است:
انگ دخترزایی همچنان یکی از موضوعات مناقشه برانگیز نه تنها در جهان سوم بلکه در همه کشورها است.با آن که جهان به مدد پیشرفت تکنولوژی و ارتقای فرهنگ ، مرزهای بسیاری را درنوردیده اما همچنان پشت خط قرمز باورهای خرافی و تعصب های کور متوقف مانده است.تولد فرزند پسر همچنان مایه سرفرازی است و حکم گرفتن نمره قبولی از خانواده شوهر را دارد و تولد فرزند دختر مایه سرشکستگی است و از همان نقطه شروع، به عنوان یک تهدید بالقوه تلقی می گردد.در روزگاری که "یکه زایی" و "تک فرزندی" در بسیاری از جوامع جا افتاده و دیگر چونگذشته عیب و نقص محسوب نمی گردد ، بسیاری از زوج ها ترجیح می دهند اگر قرار باشد که فقط یک فرزند داشته باشند، آن تک فرزند پسر باشد!؟
مستند نیمه بلند "برف می نامد" به موضوع دخترزایی پرداخته و تعصب پسرخواهی را هوشمندانه و بسیار ظریف با زبان طنز به زیر تازیانه نقد می کشد.
فیلم برشی است از زندگی زوجی به نام مینا و شهباز که صاحب سه فرزند دختر(شهره، زهره و مهشید) هستند و در اقلیمی زندگی می کنند که خلاء فرزند پسر را بر سر آن ها آوار کرده است. بارداری چهارم به جای آن که اتفاقی خجسته و مبارک در زندگی مینا و شهباز باشد به یک بحران تبدیل می شود؛اگر این بار هم بچه دختر باشد، شوهر طبق رسم جاافتاده در زیست بوم شان می تواند زن دیگری را به همسری خویش برگزیند تا شانس پسردارشدن را از دست ندهد و زن اول مجبور است تا هووی تازه از راه رسیده را یک عمر تحمل کند.مرجان خسروی با "برف می نامد" نشان می دهد که چگونه بارداری علاوه بر ضعف جسمی می تواند به واسطه فشار اجتماع، فرسودگی روانی را نیز برای مادر به همراه آورد.مینا در هر نوبت از زایمان های قبلی اش تحت جراحی سزارین قرار گرفته است و این بار هم طبعا باید سزارین شود که این عمل می تواند خطرات و آسیب های جسمی قابل توجهی برایش در پی داشته باشد اما مینا در هراس از بازشدن پای زنی دیگر به زندگی زناشویی اش، عوارض سزارین را پذیرا شده است.بهترین دیالوگ های فیلم در سکانسی شنیده می شود که پدرشوهر و عروس با رعایت احترام متقابل، با یکدیگر جر و بحث می کنند.پدرشوهر عروسش را متهم به دخترزا بودن می کند اما عروس بلافاصله اظهار می دارد که جنسیت بچه از نظر فیزیولوژیک به پدر بستگی دارد نه به مادر. مینا از پدر شوهرش می پرسد اگر زن دوم هم دخترزا از آب در آمد و پسر نزائید، تکلیف چیست؟ اما پدر شوهر هیچ پاسخ قانع کننده ای برای این پرسش معقولانه ندارد. عروس با استدلال منطقی و علمی پدرشوهر را خلع سلاح می کند.سلطه خرده فرهنگ بر پدرشوهر آن قدر قوی است که حاضر نمی شود در مقابل دلایل کاملا قابل قبول مطرح شده از طرف عروسش ، سر تسلیم فرود آورد و با قاطعیت بر لزوم حضور زن دوم در زندگی پسرش پافشاری می کند.گفت و گوهای عامیانه این سکانس بسیار ساده و باورپذیرند و ارتباط پینگ پونگی جذابی بین عروس و پدرشوهر را پدید می آورند.
فیلم چه در کلام چه در تصویر به خوبی و با زیرکی تمام ، باور مخرب برخاسته از یک خرده فرهنگ را به زیر سوال می برد.اوج این انتقاد در سکانسی از فیلم شکل می گیرد که وقتی از پدرشوهر سوال می شود که دوست دارد تا دام هایش بره ماده به دنیا آورند یا نر؟، بی هیچ تردید پاسخ می دهد: بره ماده زیرا کره نر هیچ فایده ای ندارد و باید فروختش اما از بره ماده ، دام های زیادی حاصل می آید و دامداری رونق می گیرد این نوع طرز تفکر نشان می دهد که چگونه جنسیت به عاملی برای منفعت شخصی تبدیل می شود.فیلم مخاطب خود را با باور ابلهانه ای مواجه می کند که به موجب آن : در عالم جانواران، جنین مونث و در عالم انسان ها، جنین مذکر موجود برتر شناخته می شود!!!؟ .
"برف می نامد" با لحن طنز ماجرای خود را پیش می برد در حالی که واقعیت نهفته در داستان فیلم فوق العاده تلخ است.مرجان خسروی در "برف می نامد" مسیر بسیار سختی را انتخاب نموده است، مسیری که باید در طول آن راوی طنازی برای یک قصه تلخ باشد.او نمی گذارد حتی در یک پلان، تلخی تهدیدی که چون شمشیر داموکلس بر زندگی زن سایه افکنده ، فضای فیلم را آکنده از غم و اندوه کند.طنز فیلم بسیار زیرپوستی و به تدریج متبلور شده و به کمال می رسد.در پس این فیلم کارگردان زنی ایستاده که تصویری سرشار از از انتقاد اما کاملا باورپذیر و چالش برانگیز از مرد جهان سومی و باورهای مخرب و غیرقابل دفاعش ارائه می دهد. شهباز تمام موجودیت شهباز در جسمش خلاصه می شود اما مینا ترکیب معقولانه ای از جسم و روان است.مرد از منطق می گریزد و به زور متوسل می شود اما زن با پشتوانه منطق به ستیز با باورهای غلط اطرافیانش برمی خیزد.
با آن که فیلم مستند است اما درام آن با درام یک فیلم سینمایی داستانگو برابری می کند."برف می نامد" سرشار است از ایده های جذابی که به خوبی در عالم واقعیت دراماتیزه شده اند.تماشاگر بارها از خود می پرسد که آیا شاهد تماشای یک زندگی واقعی تصویربرداری شده است؟ یا آن که با اثری روبروست که حاصل تخیل فیلمساز و دست بردن او در واقعیت است؟ این یک امتیاز بزرگ برای فیلم است. ایده های فیلمساز از بطن زندگی آدم هایی که قصد تصویر کردن بخشی از زندگی شان را داشته، نشات گرفته است به عنوان نمونه می توان به ایده پرهیز عمدی از تشخیص جنسیت جنین پیش از تولد اشاره کرد که بسیار حساب شده به پیشبرد مهیج داستان فیلم کمک کرده است.مینا مانع تشخیص جنسیت جنین تا پایان دوران بارداری می شود با این هدف که اگر بچه پسر نبود، زخم زبان کمتری را از اطرافیانش بشنود و در نتیجه دوران بارداری را با استرس کمتری پشت سر بگذارد ضمن آن که با مجهول ماندن جنسیت جنین ، احتمال وقوع ازدواج مجدد شوهر به مدت نه ماه به تعویق می افتد که این خود یک پیروزی و خوشبختی کوچک برای زن است. بخشی از به ثمر نشستن این ایده های پرکشش حاصل ریتم مناسب و تدوین حرفه ای فیلم است.اگر چه کات ها به موقع و زمانبندی پلان ها هدفمند است اما با یک تدوین مجدد و حذف نماهای اضافه در آغاز و پایان پاره ای از سکانس ها می شد ریتم بهتر و روان تری به فیلم بخشید.جا داشت که قاب بندی های فیلم با دقت بیشتری صورت می پذیرفت.کادرها در بخش هایی از فیلم(مشخصا پلان های انتهایی در بیمارستان) بیش از حد لازم باز یا بسته هستند.حاصل کار محمد قلی پور، فیلمبردار فیلم، در فضاهای باز و لوکیشن های خارجی حرفه ای تر و تاثیرگذارتر از صحنه های داخلی است. بخشی از حس و حال لطیف زنانه فیلم وابسته به موسیقی ساده اما تاثیرگذار ستار اورکی است.نت های او ترجمان عاطفی مناسبی برای بغض فرو خفته میناست.
فرهنگ عمومی به مدد جشنواره های پژوهش محوری مثل "سینما حقیقت" و با فیلم های تاثیرگذاری مثل "برف می نامد" اصلاح شده و ارتقاء می یابد.سینما ابزار و رسانه قدرتمندی برای به زیر ذره بردن پندارهای قالبی نادرست است.سال ها حتی قرن ها طول می کشد تا باورهای اشتباه، تعصب های بیش بهاء داده شده و خرافات آسیب زا از اذهان مردم و از پهنه فرهنگ عمومی پاک شوند اما گاه یک فیلم می تواند این روند پالایشی را تسریع کند."برف می نامد" یکی از همین فیلمهاست