به گزارش برنا، پدر شهید مدافع حرم حسن رجائی فر گفت: حسن در سال 1394 راهی جبهه سوریه شد و به عنوان مدافع حرم در آن منطقه حضور داشت. در عملیاتی در جبهه مجروح شد و به خانه بازگشت. بعد از 3 ماه مجدداً راهی جبهه حق در سوریه شد و در خان طومان بعد از 33 روز خدمت شهید شد. دو فرزند پاسدار و یک روحانی دارم. یکی دیگر از فرزندانم نیز در ایرانخودرو مشغول خدمت است. حسن نیز پاسدار بود که در جبهه حق سوریه به شهادت رسید. خودم هم پاسدار بازنشسته هستم اما در شورای بسیج فعالیت دارم.
رجائی فر اظهار داشت: زمانی که سردار سلیمانی به بابل آمد، خواستار ملاقات با خانواده شهدای مدافع حرم شد. در ملاقات با سردار خاطراتی داشتیم که مرهم دلمان شد. سردار سلیمانی تنها نیز به دیدار ما آمدن و من را در آغوش گرفتند، در آن زمان احساس کردم که حسن من را در آغوش گرفته است. آن لحظه برای من تأثیرگذار بود و صورت سردار را بوسیدم. قصد داشتم دست سردار را نیز ببوسم که به من اجازه ندادند. به سردار سلیمانی گفتم، به خاطر رهبری میخواهم دست شما را ببوسم چون شما دست ایشان را بوسیدهاید. سردار به من اجازه ندادن و گفتند قول میدهم که به نیابت از تو دست رهبر را ببوسم.
وی افزود: از سردار خواستم که قدر خود را بداند او دلیل این حرف را از من پرسید که در پاسخ به سردار گفتم حسن فرزند ارشد و عصای دست من بود اما الآن همهچیز را فراموش کردم و آرام شدم. از من خواستند که برای شهادتشان دعا کنم اما من گفتم دعا میکنم که عاقبت به خیر شوی که خدا را شکر با شهادتش عاقبت بخیر شد.
پدر شهید مدافع حرم حسن رجائی فر در ضمن اشاره به روزهای شهادت سردار سلیمانی گفت: زمانی که سردار شهید شدند، شهادت حسن را فهمیدم و جگرم سوخت. روزهایمان تار و تاریک شد. به تهران آمدم و در غوغای تهران شرکت کردم. تصویر شهدای مدافع حرم در دستم بود که زمان خروج از دانشگاه تهران با تابوت سردار سلیمانی مواجه شدم. هیچکس کنار تابوت نبود و خواستم با سردار صحبت کنم اما مردم وارد شدند و تصاویر در دست من داشت به زمین میافتاد. دلم نمیخواست تصاویر به زمین بیفتند و همراه تصاویر داشتم زیردست و پا کشته میشدم اما جوانی به کمک آمد و من و تصاویرم را از زیردست و پا بیرون کشید. اگر آن جوان کمکم نمیکرد در کنار تابوت سردار کشته شده بودم.
رجائی فر خاطرنشان کرد: زمانی که حسن میخواست به جبهه برود، موافق حضور حسن در سوریه بودم اما از او خواستم خانواده را آماده کند. مادر حسن در ابتدا راضی نبود چون در زمان دفاع مقدس نبود من در خانه او را خیلی آزرده بود. حسن فرزند ارشد ما بود و در فروردینماه به خانه ما آمد که از مادر کسب اجازه کند. مادر گفت فرزند کوچک داری و در این شرایط خوب نیست بروی. حسن دست به آسمان برد و گفت خدایا اگر قرار دست داعشی ها به حرم برسد، مرگ مرا بیاور تا این روزها را نبینم. مثل بچه کوچک گریه کرد و مادر در آن زمان راضی شد. حسن پای مادر را بوسید.
وی افزود: حسن من را به دارالقرآن برد و پارچهای از حضرت معصومه آورد و از من خواست در زمان شهادت در دارالقرآن دفنش کنیم. از فرزندم خواستم در زمان شهادت من را فراموش نکند. در زمان رفتنش یاد حضرت علیاکبر افتادم و تنم لرزید.
پدر شهید مدافع حرم حسن رجائی فر در پایان گفت: در سال گذشته موکبی در نجف داشتیم که همراه با تظاهرات عراق بود. تظاهرکنندگان معتقد بودند که عراق و ایران هماهنگ شدهاند که زیر پرچم جمهوری اسلامی حکومت را یکی کنند. آنها از زبان امریکا حرف میزدند. در آن زمان گفتم ما سال دیگر اربعین نداریم چون امریکا عراق را در مشت گرفته است و امریکا اجازه برگزاری اربعین را نمیدهد. ملت عراق ایران را ناشکری کرد. خدا معجزه نکند وحدت ایران و عراق از بین میرود. شهادت سردار سلیمانی معجزهای برای وحدت ایران و عراق بود. دشمنان ما احمق هستند و با شهادت سردار منجر به وحدت مسلمین شدند.
گفتنی است برنامه "یه روز تازه" مجله خبری صبحگاهی تهیه شده در گروه اجتماعی شبکه پنج سیماست که از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷ تا ۹ صبح با بخشهای مختلفی چون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و... با اجرای وحید رونقی، فریبا باقری، حافظ کاظمزاده، صدیقه مرادی و علی مرادخانی روی آنتن میرود.