به گزارش برنا، متن یادداشت احمد مایل به شرح زیر است:
ویلیام شکسپیر
تولد : ۱۵۶۴
وفات: ۱۶۱۶
ویکتور هوگو: شکسپیر انسانی سه بعدی است، ازاین گذشته نقش پرداز نیزهست و چگونه نقش پردازی؟ نقش پردازی نیرومند و با شکوه
ویلیام شکسپیر
نویسنده ای که درانگلستان زاده شد وبه جهانیان تعلق یافت . وی ازآغازظهورتئا تریه اصطلاح علمی درایران ُ درام نویسی مشهوروشناخته شده است و بسیاری ازآثارش ترجمه و اجرا شده است .
شکسپیردرام نویس بزرگ عصر رنسانس و دوران حکومت الیزابت اول ازتحولات عصررنسانس درزمینه های علم،
فلسفه و جامعه شناسی و شرایط تاریخی، اجتماعی ، سیاسی انگلستان ،درنگارش اغلب آثارش بهره گرفته است.
ویلیام شکسپیر متاثر از تحولات رنسانس
رنسانس که به عصرنوزایی و شکوفایی ادبی نیز شهرت دارد، به دوره ای ازتاریخ اروپا می گویند که قرون وسطی درنیمه اول قرن شانزدهم ، پایان می یابد.
دراین عصراتفاقات مهم زیررخ می دهد:
۱- تکامل صنعت دراروپا و شکوفایی تجارت جهانی
۲- پایان حاکمیت کلیسا برهنر، اندیشه ، علم و ویرانی دادگاه های تفتیش عقاید.
۳- بزرگان علم وادب و هنرکه به بهانه های مختلف زنده زنده درآتش سوزانده می شدند ُ طعم شیرین آزادی را می چشند.
۴- عقل ، علم ، طبیعت چراغ راه توسعه بشری می شود و روز به روز به تعالی ذهنی می رسند.
این تحولات توجه هنرمندان و نویسندگان را به « علم وخرد » ، و درک نقش تفکرات انسانی رابرای تغییردرنگارش
آثارشان پدید می آورد.
ویلیام شکسپیر و فلسفه
شکسپیر متاثرازفلسفه «فرانسیس بیکن » «۲»انسان را شامل «روح و جسم » می داند و اعتقاد دارد پس ازمرگ ،روح
۱
ازبدن خارج می شود و اگرمرگ جسم ،توام با آرامش باشد ، دوباره به زمین بازنمی گرددولیکن اگرخروج روح از جسم
درنتیجه خیانت دیگران و دراثرقتل ناجوانمردانه بوده روح برمی گرددتا ازقاتلین انتقام بگیرد.
درنمایشنامه «هملت » که وقایع آن دردانمارک می گذرد، پدرهملت به زمین بازمی گرددتا هملت را ازخیانتی که عمو
ومادرش بروی روا داشته اندآگاه کندو هملت عاقبت به این هشداراعتقاد پیدا می کند و عموو مادرش را می کشددر
حالی که افلیا معشوق هملت خودکشی می کند.
درنمایشنامه «مکبث » روح شاه دانکن و بانکو برمی گردند تا انتقام خود را ازمکبث بگیرند.که دراثر پیشگویی
جادوگران، تخیل به واقعیت تبدیل می شود و مکبث و همسرش کشته می شوند.
مکبث قبل ازمرگ ، که به دیکتاتوری مستبد تغییریلفته است ، بسیاری از پیروانش را می کشد.
درنمایشنامه « طوفان» آریل درنقش روح ظاهرمی شود.
درنمایشنامه « ریچارد» سوم ارواح مقتولین بازمی گردند تا انتقام خود را ازقاتل، یعنی «ریچارد سوم» بگیرند.
بنابرین ارواح درآثار شکسپیر با خصوصیات انسانی ، ازقاتلان انتقام می گیرند.
در نمابسنامه « لیرشاه » شکسپیرمی گوید آدمی باید همانگونه که ورود به این جهان را تحمل می کند ، خروج ازآن را نیز تحمل می کند.
شکسپیرو علم و خرافات
دراغلب آثارشکسپیر، وی به اعتقادات خرافی مرسوم آن زمان نگاهی عالمانه داشته است و این عقایدرا به سخره گرفته است.
درنمایشنامه «هملت »، هوراشیو، یکی ازشخصیت های مهم نمایشنامه ، پدیده های عادی ، مانند«خسوف » را عامل بدبختی بشرمی شناسد.
درنمایشنامه «لیرشاه» ادماندعقاید خرافی داردومی گویدکه خورشید ، ماه، ستارگان ، مسبب بداختری انسان
است .»
اما برای رسیدن به هدف و مقاصد شیطانی و مرعوب کردن دیگران، ازاین عقاید بهره می برد.
درهمین نمایشنامه «دلقک» موعظه کشیش ها را مسخره می کندو کلیسای قرون وسطی را عامل بدبختی و مانعی
برای پیشرفت جامعه می داند.
شکسپیر و حقوق زنان
بی شک ، قهرمانان «زن» آثار های شکسپیر، منطبق با واقعیت های اجتماعی و عقاید معمول آن زمان درمورد
«زنان» به تصویرکشیده شده اند.
درعصر شکسپیرزنان معمولی ازهیچ حقی برخوردارنبودندولیکن زنان اشراف به ضرورت پشتیبا نی همسرشان ازآنها
پست ومقام می گرفتندوآزادی عمل داشتند.اما این آزادی درحد قوانین «شاه » بوده است ومتکی به اجازه عمل «شاه و ملکه» معنا داشتند.
۲
درنمایشنامه هملت « افلیا» نامزدش ، دختری پاک و معصوم و تابع فرمان پدراست ، هملت که خیانت مادربه پدرش
را برنمی تابد، ازافلیا می خواهد برای حفظ نجابتش به دیربرود و راهبه شود.اما افلیا خودکشی می کند.
درنمایشنامه «اتللو» ، دزدمونا » دخترزیبایی است که قوانین مرسوم را نادیده می گیرد و برخلاف فرمان پدر با
اتللو، مغربی وسیاه چهره ازدواج می کندولی این ازدواج پایان خوشی ندارد و اتلو که به نجابت دزدمونا شک می کنداو
را می کشد.
درنمایشنامه « رمئو وژولیت » آنان برخلاف عقاید مرسوم بین خانواده هایشان ، بدون رضایت آنها ، با یکدیگرازدواج می کنند. اما این ازدواج عصیانگرانه به تراژدی مرگ آنها خاتمه می یابد.رمئو و ژولیت دراوج جوانی
مرگی متکی بر تراژدی دارند.
بنابراین دراغلب آثار شکسپیر«زنان » معصوم و بی گناه هستند و ازکمترین حق اجتماعی و سیاسی محرومند.
وناچاراتابع دستورات خانواده هستند .
دربرخی از آثارشکسپیر، زنان : جاه طلب ، فریب کار، خائن پیشه اما عصیانگرند مانند «لیدی مکبث» و «کلئوپاترا»
و دیگران .....
شکسپیر و صلح
درنمایشنامه «طوفان » ، شکسپیراززبان گوانزلو، عقایدی رامطرح می سازد، مبنی براین که دنیا بایدبه دنبال
« جامعه ی جمع المال» باشد که درآن : ثروت و فقربی معنا ، دادوستد مطرود، دادرس نابود، جامعه فارغ ازکار
زنان عفیف و پاک دامن ، همه ی شهروندان ازحکومت و سلطنت بی نیاز باشند. یا به عبارت دیگر، همه رها ازخیانت
جنایت ، ابزارجنگی ، هستند. اینجاست که درمی یابیم شکسپیرخواهان صلح بوده است .
شکسپیرو نمایشنامه های تاریخی
اگر«طبیعت ، عشق ، عقل » تم اصلی تراژدی های شکسپیراست . « تجربه ، آزمایش ، منطق » راه رسیدن به این سه پدیده بنیادی و عامل تکامل و دگرگونی ، هستند به همین علت است که درنمایشنامه های تاریخی شکسپیر«قدرت، خشونت وسلطنت » تم اصلی آثاراو هستند.
درقرون وسطی ، انگلیس ، شاه را «سایه خدا روی زمین » می دانستند وخیانت به شاه ، نتیجه ای به جز«دارمکافات»
نداشت ، شاه ازقدرت ومزایای ویژه ای برخورداربود و همه انسان ها «حتی اشراف وسرداران »، رعایای شاه بودندوشاه
قدرت مطلق ، بود.
« الوین تافلر» جامعه شناس معاصرمی گوید:
«ضعف اساسی زوربیرحمانه و خشونت ، انعطاف ناپذیری محض است ، به سخنی کوتاه ، خشونت بدترین نوع قدرت را به وجود می آورد، به عکس ، ثروت به مراتب ابزاربهتری برای قدرت است، »«۳»
۳
شکسپیر و ریچارد سوم
ریچارد برادرادوارد شاه چهارم بریتانیا ، دراندیشه تصاحب تاج وتخت است، وی برای رسیدن به مقصود، امیران و
نجبا ازجمله « امیرباکینگهم» و لرد هستینگز» را با خود همراه می کند.آنگاه با رواج رعب،وحشت،تروروکشتن وارثانن
واقعی جانشین شاه،به وسیله «قاتلین مخفی» به آرزوی دیرینه اش می رسد و پس ازمرگ ادوارد چهارم ، حکومت
و سلطنت را تصاحب می کند.
اما همواره دروحشت خیانت اطرافیان به این نتیجه می رسد که یاران وفادارش را نیزبکشد. او حتی «باکینگهم و لرد هستینگز» را گردن می زند.
هنری ، امیرریچموند ، با سپاهی اندک به جنگ با او می آیدولی چون سپاهیان ریچارد به خون آشام اعتماد ندارند، ازوی روی برمی گردانند و دراین جنگ امیرریچموند ریچارد را می کشد.
ریچارد سوم هم ،نمایشنامه ای براساس « مثلث» است
مثلث، خشونت وتروربرای کسب قدرت
کسب قدرت غیر قانونی وبدون عدالت
سلطنت به ظاهرقانونی و هرج و مرج درعدم وجود قانون
الوین تافلربرای حکومت های معاصر اروپایی مثلث عبرت آموزی ترسیم می کند:
«دانایی ، ثروت ، خشونت »
تافلر برای اثبات نظری های خود سه جمله معروف از بزرگان تاریخ را نقل می کند:
«دانایی ، ثروت ، خشونت »«» فرانسیس بیکن
« دانایی به خودی خود،قدرت است .»
به عبارتی دیگرُ تافلرعقاید فرانسیس بیکن درقرن شانزدهم راوسعت دانایی و دانش را به حدی واقعیت می داند که
« قدرت دانا» از «دانایی» زیردستان عامل ترس آنها نمی داند.
ریچارد سوم ، ازدانایی بهره ای نبرده است ،برای همین است که توسعه ی سلطنت و پایداری آن را ،دراعمال «خشونت» و «کشتار» مخالفین می داند.
« تافلر نقل می کند:»
« حداقل باید سیصد سال گذشته ، اساسی ترین منازعه ی سیاسی درداخل همه ی کشورهای صنعتی براثر توزیع ثروت
بوده است ، «کی باید به چی برسد؟ » واژه هایی چون چپ و راست یا سرمایه دارو فقیران ، برحول این محوربنیادی
می چرخید ند»«۴»
ریچارد سوم با تکیه بر« قدرت خشن » خودرا بی نیازاز بخشش مخالفان می داند.
وی دیکتاتوری است که تمامی قدرت و ثرورت را برای خودش می خواهد.ولی همیشه دروحشت خیانت به سرمی برد
این دیکتاتور خونخواردرپایان نمایشنامه ،زمانی که شکست خورده است وازاسب به زیرافتاده ، فریاد می زند:
۴
«اسب ! اسب! واین گونه است که تخت سلطنت ارزش «یک اسب » پیدا می کند.
تاریخ ،آموزگار بشریت است ، اما انسان فراموشکار استحاله شده درتفکرات منجمد، درس های تاریخ را فراموش می کند.
وبارها بارها اشتباهات تاریخی را تکرارمی کند.
ریچارد سوم ، قوانین وضع شده توسط دستگاه های « خودی » را هم نادیده می گیرد، وی قاتلین را برای کشتن برادرش
«کلرنس » به برج می فرستد. کلرنس به جلادان می گوید:
«گناه من چیست ؟ کجا هستند گواهانی که مرا متهم می کنند، کدام هیئت قضات قانونی ، حکم خود را به حکمی شر تسلیم داشته است ؟ قبل ازآنکه طبق مراجع قانونی محکوم نشوم ، تهدید من به مرگ بس غیرقانونی است» .
ریچارد سوم عاری از دانایی حکومت کردن ، هم می داند که مشروعیت سلطنت او بدون موافقت مردم شهر
قانونی نیست . به فکرچاره می افتد ، بازور و تطمیع وبا تکیه برجهل مردم ، خود را شاهی مذهبی و پیرو قوانین کلیسا
معرفی می کند و مردم شهررا فریب می دهد تا این که آنها فریاد می زنند «زنده باد ریچارد شاه سوم »و همین کافیست
که ریچارد سلطنت خود را قانونی بداند و دیگرازاینکه مخالفانش حکومت اش را بر پایه طرح و توطئه بدانند ، ترس به
دل راه نمیدهد.
ریچاردبرای پایداری سلطنت اش ،با همسرادوارد ، شاه مقتول، ازدواج می کند اما مدتی بعد اورا هم
می کشد و خیال ازدواج با دختربرادرش رادارد.
حالا دیگر ریچارد د ردریایی ازخون غرق شده است و پایه های تخت سلطنت او «سرهای بریده ای » هستند که شب
ارواح اشان به خواب او می آیند و نفرنینش می کنند.
ریچارد سوم ، تراژدی تاریخی است که از زبان تاریخ فریاد می زند:
« آه ... ای جنایت های بی شمار... آیا قدرت متکی به زور...ارزش این همه کشتار و خون ریزی را دارد »
ریچارد سوم نمایشنامه ای تراژدی تاریخی است که آینه روشن نما ی عصرروزگار انسانیت است.
پانوشت ها
۱-هوگو، ویکتور کتاب ویلیام شکسپیر، ترجمه ناصرایراندوست، پاپ اول ، ناشر: مترجم، تهران ۱۳۶۳
۳و۴- تافلر، الوین ، جابجایی درقدرت ، ترجمه : شهیندخت خواررزمی ، جلد اول ، ناشرمترجم ، تهران
۱۳۷۱