به گزارش برنا، در این برنامه فاطمه عربزاده به گفتوگو با دکتر فاطمه راکعی، شاعر و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر قدرتالله طاهری، پژوهشگر حوزه ادبیات و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی پرداخت.
در بخش نخست این نشست دکتر فاطمه راکعی درباره تناسب محتوای ایدئولوژیک شعر و قالبهای شعر نو در دهه ۶۰، بیان کرد: ما نمیتوانیم بگوییم محتوای ایدئولوژیک دهه ۶۰ با قالبهای شعر نو تناسب داشته یا نه، چرا که ما قالبها را ظرف میدیدیم، ظرفی که شعر را در آن میریزیم. هر شعری که دوست داشته باشیم، در هر کدام از قالبها که متناسب میبینیم، آن محتوای شعر را در قالب میریزیم. یک نکته مهم این است که به قدری التهاب، شور و هیجان روحی و معنوی در انقلاب اسلامی بود که بیاختیار شعرها قالب موسیقایی را پیش از اینکه شاعر بخواهد انتخاب کند، برای خود انتخاب میکردند.
وی ادامه داد: محتوای ایدئولوژیک دهه ۶۰ میتوانست مناسبت خود را با همه قالبها تعریف کند و قالبها محدودش نمیکرد. ما همانطور که زیباترین شعرهای انقلاب را در قالبهای غزل، بعضی رباعیها، مثنویها و قالبهای کلاسیک داریم، زیباترین شعرها را در سبک شعر نوی نیمایی و شعر سپید نیز داریم و البته در دهه ۶۰ بیشتر شعر نوی نیمایی که وزن را از آن نمیگیرد و فقط قافیه را میگیرد.
راکعی در بخش دیگری از نشست عنوان کرد: شعر زمینه نوآوری است. شعر تنها کلام هنری است یا تنها هنری است که ریشهاش در کلام است و مثل هنرهای دیگر بدعت، نوآوری و خلاقیت در آن حرف اول را میزند. خلاقیت خودش تاثیر میگذارد و تاثیر میتواند روحی و شگفتانگیز، به لحاظ زبانی و بیانی، در ارتباط با واژهسازیها و ساختار نحوی زبان باشد که در شعر دهه ۷۰ به انواع مختلف صورت گرفته و نامهای مختلفی دارد.
در بخش دوم این نشست دکتر قدرتالله طاهری درباره فرم و محتوا در شعر اظهار کرد: اگر بخواهم جانب فرم و جانب محتوای شعر را مقابل هم قرار بدهم، ترجیح میدهم که جانب محتوا را بگیرم. یعنی بر مبنای اصالت محتوا، کلیت شعرهایی که تولید میشود را قضاوت کنم. چون فرم در عالیترین شکل ممکن اگر بخواهد اجرا شود، بدون محتوا یک تفننی بیش نیست. شما اگر عالیترین شکل را داشته باشید و فاقد محتوا باشد یا محتوای ارزنده نداشته باشد، نهایتاً یک تفنن و یک تکنیک است. یک تکنیک شکل را ایجاد میکند، نه اینکه خود محتوا بخواهد فرم خاص خودش را تولید کرده باشد. در دوره ۲۰ ساله اخیر یکی از اشکالات عمدهای که همه جریانهای ادبی با آن مواجه شدند، این بود که برای کشف فرمهای جدید، از زندگی به عنوان مهمترین عنصر سازنده شعر، غفلت کردند.
دکتر طاهری گفت: فرمگراییهایی که در دهه ۷۰ و ۸۰ در حوزه غزل شکل گرفت، شاعران را اصل زندگی پر تب و تاب ما ایرانیان در این ۲۰ سال دور کرد. به همین دلیل اگرچه در جاهایی ما به غزلهای فرم خوبی رسیدیم ولی این شعرها نهایتا یک تفنن است و در حافظه تاریخی ما باقی نخواهد ماند.
وی افزود: یکی از مهمترین آفتهایی که شعر معاصر ما و به خصوص غزل را تهدید میکند، هندیگراییهایی است که متاسفانه بسیار باب شده است. چرا شعر سبک هندی نتوانست شاعران بزرگ و ماندگاری در حافظه تاریخی ما ایرانیها و بعد در جهان، ایجاد کند؟ آنقدر دنبال مضمون و تصویر گشتند که زندگی را گم کردند.
وی ادامه داد: وقتی من میگویم زندگی در شعر جریان ندارد، زندگی فقط سیاست نیست. زندگی عشقها، غمها، شادیها، گرفتاریها و لحظات خوشی است که با هم تجربه میکنیم. من این شعر را هر چقدر میخوانم فقط تصویر و ارتباطات مضمونی در محور افقی میبینم. شعر آن تشکل لازم را ندارد، انگار تکهها و پازلهای زیبایی هستند که در کنار یکدیگر قرار گرفتند. من نمیدانم ما با چه ایدئولوژی، بهانه و سیاستی وارد سبک هندی شدیم. ای کاش اگر قرار بود به گذشته رجوع کنیم، سراغ سبک عراقی میرفتیم و شعرهای بسیار عظیم و تجربهمند، شعر مولانا، عطار، حافظ و سعدی را الگوی خودمان قرار میدادیم. شعر این شاعران کاملا پیوند وسیع با زندگی مردمان زمان خود دارد.
این پژوهشگر گفت: بخش عمدهای از شعرهایی که الان سروده میشود، لحظهای من را شاد میکند و لحظهای من را به شگفتی وا میدارد. این فقدان زندگی در مهمترین شعر این دوره، کاملاً نمایان است. من بزرگترین آفت غزل معاصر را گرایش به سمت سبک هندی میدانم و اگر طرفدارانی دارد، حاضر هستم در یک مناظره زنده ادبی صحبت کنیم.